جبهه اصلاحات پیگیری آشکار و پنهان داشته است
علی باقری فعال سیاسی اصلاحطلب:
علی باقری فعال سیاسی اصلاحطلب:
عملکرد جبهه اصلاحات در اتفاقات اخیر کشور را چطور ارزیابی میکنید؟
با آغاز اعتراضات اخیر که از فوت خانم مهسا امینی شروع شد، شاید اولین موضعگیری رسمی که در فضای سیاسی کشور صورت گرفت، موضعگیری جبهه اصلاحات بود و همان 25 شهریور جبهه اصلاحات بیانیه داد. آن موقع هنوز اعتراضی شکل نگرفته بود. حادثهای رخ داده بود که احساسات جامعه جریحهدار شده بود. همینطور اطلاعات و اخباری که نسبت به موضوع برای فهم آنچه رخ داده متقاعدکننده نبود. در آن مقطع جبهه اصلاحات اطلاعیهای داد و درخواست اصلی در همان روز بیست و پنجم این بود که تلاش شود ابعاد این ماجرا به خوبی پیگیری و رفع ابهام شود و تلاش شود موضوع عاقلانه حل و فصل شود. اگر هم قصوری صورت گرفته مقصران معرفی شده و با آنها برخورد قانونی شود. متاسفانه آنچه در عمل از همان روز بیانیه دیده شد، تا به امروز که بیانیه دوم منتشر شد؛ سیری که حوادث طی کرد، بهگونهای بود که اتفاق تراژیک و برخورنده به عواطف جامعه را به موضوعی برای اعتراضات دامنهدار در کشور تبدیل کرد. در این فاصله 50روز جبهه بیانیه رسمی نداد، اما در قالب مواضع سخنگوی جبهه، توئیتها و مصاحبهها، مرحله به مرحله تقریبا اعلام موضع شده بود. کلیت موضوع یعنی ارتباط واقعهای که در شرف رخ دادن بود و همچنان احتمالا ادامه داشته باشد، به شکل خلاصه این بود که درواقع اصلاحطلبان از طرفی از حقوق مردم به عنوان صاحبان اصلی کشور در داشتن سوال و انتقاد نسبت به رویهها و در بیان اعتراض بدون لکنت دفاع کردند و از آن طرف ماجرا، آنچه به عقلش رسیده که تعامل حاکمیت را با اعتراضات منطقی کند، آن را هم از طریق توصیههای کلی و جزئی در قالب بیانیه و اظهارنظر گرفته تا ارتباطگیریهایی که به صورت رسمی اعلام نشده در سطوح مختلف پیگیری کردهاند.
اما به نظر میرسد انتظار مردم از احزاب این است که فعالیت عملی بیشتری داشته باشند، نه اینکه صرفا اظهارنظر کنند و به همین علت شاید حس شود احزاب منفعل هستند.
در جزئیات امر میتواند نظرات مختلفی وجود داشته باشد و شاید این نقد وارد باشد که شکل ورود جبهه اصلاحات به موضوع باید در قالب موضعگیریهای بیشتر و رسمیتر و بیانیههای دیگر بوده یا این بیانیه دیر صادر شده است؛ در این جزئیات میتوان گفتوگو کرد. گوش اصلاحطلبان هم باید شنوا باشد و آماده پاسخگویی درباره عملکرد خود باشند. منتهی امر من اگر بخواهم از کلیت موضع جریان اصلاحطلب و جریان اصلاحات در این 50 روز دفاع کنم، باید بگویم جریان اصلاحات در وفاداری به اصلاحطلب بودن و مواجهه با اعتراضاتی از این دست، از منظر اصلاحطلبانه رفتار کردهاند ، در واقع توقعاتی را بر جریان اصلاحات بار میکنند که حتی اگر در عالم واقع بر حق باشد؛ برآورده کردن آن با یک جریان اصلاحی در فضای سیاسی کشور امکانپذیر نیست. پاسخ دادن به بخشی از توقعات مستلزم تغییر رویکرد اصلاحجویی و ورود به رویکردی دیگر است.
چندی پیش بهزاد نبوی مصاحبهای با روزنامه هممیهن داشت و در آن نکاتی بیان شد که در نهایت هجمههایی را علیه ایشان به همراه داشت. تحلیل شما درباره این اظهارات و این هجمهها چیست؟
برخی توقعاتی که بر جریان اصلاحات بار میشود، به صورت منصفانه باید گفت توقعاتی است که خروجی موضوعی دارد، یعنی جریانی که خودش را اصلاحطلب معرفی میکند و برنامهاش در اصلاحطلبی است، قطعا چارچوبهایی دارد و اینها مخفی نیستند که بخواهند آن را کشف کرده و به اصلاحطلبان توهین کنند. بخشی از این انتقادات حاصل سوءتفاهم نسبت به ظرفیتها و شیوههای سیاستورزی اصلاحطلبانه است. اگر اصلاحطلبان روزی به این جمعبندی برسند که تابع این مطالبات باشند و در پی رفع نقدها از این زاویه باشند؛ آن موقع، زمان استحاله اصلاحطلبی است، یعنی شما عنوانی دارید که در عمل روی این رفتار نمیتوان نام اصلاحگری گذاشت یا اگر بخواهند صادقانه سیاستورزی کنند؛ باید پایان اصلاحطلب بودن خودشان را اعلام کنند و وارد فاز دیگری شوند. در ارتباط با مصاحبه آقای نبوی هم برخی نقدهای مطرح شده، نقد به اصلاحگری بود که چرا شما همچنان بهدنبال شیوههای اصلاحطلبانه هستید؛ منتهی برخی صادقانه میگویند و برخی در لفافه این را میگویند. در این ارتباط میتوان بحث کرد که آیا اصلاحگری منافع بیشتری برای جامعه دارد یا دیگر روشها؟ این بحث مفتوح است و میتوان بحث کرد و این به لحاظ منطقی و موضوع گیر اساسی دارد. شما همین بیانیه امروز جبهه اصلاحات را ببینید متوجه خواهید شد که هیچ تناقضی با اظهارات آقای نبوی ندارد و روح همان اظهارات بود، منتهی تفاوتاش این است که به بخشهای دیگری از ماجرا هم توجه شده است.