منارههای کج
سعید حجاریان، نویسنده و نظریهپرداز سیاسی در یادداشتی در سایت «مشق نو» درباره تغییر دولتها نوشته است:«چنانکه میدانیم و میخوانیم، چند سالی است اصطلاح «ناترازی» در مجامع علمی و نیز رسانهها بهکرات استعمال میشود. تراز یکی از ابزارهای معماری و کارکرد آن شیبسنجی است. بنابراین وقتی از ناترازی میگویند، گویی دو وضعیت را در دو کفه ترازو قرار میدهند و با یکدیگر مقایسه میکنند. ناترازی مورد اشاره ممکن است در لفظ گمراهکننده باشد و ما را به حوزه حسابداری و حسابرسی یعنی بیلان (balance) محدود کند، اما در واقع ناترازی اعم از اینهاست و بیانگر وضعیتی است که داراییها و ظرفیتها، توانایی پوشش تعهدات را نداشته باشند.
باری، ایران اکنون در حوزه انرژی، مالی، بانکی، محیطزیست و… دچار ناترازی است و آمارها، در اینباره بهروشنی با ما سخن میگویند درحالیکه دولت مشغول به تولید صوری انواع ترازنامهها است غافل از آنکه ناترازی را نمیتوان با تبلیغات علاج کرد. با این وجود، به گمان من ضرورت دارد در تحلیل شرایط نگاه را از سطح افق برداریم و مسائل را به شکل عمودی تحلیل کنیم. اما چگونه؟در همان معماری، که ذکر آن رفت، ابزار دیگری بهنام شاقول وجود دارد.
شاقول همانگونه که میدانیم ریسمان بلندی است که یک سر آن وزنهای بسته شده است و از ارتفاع رها میشود تا نشان دهد بنای ساختهشده چه میزان انحراف دارد. اگر شاقول را جایگزین تراز کنیم، قادر خواهیم بود براساس روندها و در مباحث نظری با پژوهشهای طولی اعوجاجهای موجود در ساختار کشور را نشان دهیم. با این اوصاف میتوان ادعا کرد ما علاوه بر ناترازی، با ناشاقولی هم مواجهایم.»
در بخش دیگر این یادداشت آمده است:«یک نمونه ناشاقولی در حوزه انتخابات و گردش قدرت است. انتخابات در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه اصلیترین سازوکار تغییر و در درجه بعد حل منازعه است.به عبارتی انتخابات از چنان توانی برخوردار است که عموم بحرانها را در دل خود هضم کند و نهایتاً به یک انتقال آرام ختم شود. این پدیده در ایران بهدرستی فهم نشده است؛ گویی خواستهاند ترمیم تابلوی نقاشی داوینچی را به آقای جنتی بسپارند. لذاست که طی سالها عدم قطعیت انتخابات بیشتر شده است و هیچکس نمیداند روندها به چه صورت پیش میروند؛ به بیان سعدی، بنیادِ استصواب در اول اندکی بوده است، هر که آمد بر او مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده است؛ فهرستها و گمانهزنیهای پیش از تأیید صلاحیت از یکسو، و تلاشها برای خدشهدار کردن فلسفه انتخابات از سوی دیگر!»
حجاریان در بخشی از این یادداشت «ناشاقولی در مسئله بوروکراسی را اساسیترین ناشاقولی کشور» عنوان کرده و آمده است:«عنصر اول ناشاقولی بوروکراسی ناظر بر تربیت نیروی انسانی غیرمولد است. در مقطع پایه نظام آموزش عالی کشور بهتدریج رشتههای زیادی تأسیس شده و دانشکدهها شاخهوبرگ زیادی پیدا کردهاند. حال آنکه این رشته/گرایشهای جدیدالتأسیس در عمل برای کشور– و حتی شخص دارای مدرک- مفید فایده نیستند و صرفاً بر حجم دانشنامههای صادرشده میافزایند. از دیگر سو، شاهد رونق گرفتن مدارکی تحت عناوین MBA و DBA هستیم که فلسفه وجودیشان پر کردن خلأ ناکافی بودن است؛ مسیری که اولاً بهکالایی شدن نظام دانش و ثانیاً، پرورش مدعیان بیدانش ختم میشود. عنصر دوم ناشاقولی بوروکراسی به نیروی تحمیلی راجع است. طی سالیان نیروهایی به ساختار اداره کشور تحمیل شده و بوروکراسی را متورم کردهاند.»
وی در پایان نوشت:«این نوشته را با حکایتی به پایان میبرم. آوردهاند معماری منارهای میساخت. پیرمردی از آن محل عبور میکرد، سری بالا کرد و رو به معمار گفت: به نظرم این مناره کج است. معمار گفت: انگار حق با توست. اندکی مناره را با دستهایات فشار بده، تا صاف شود، من هم شاقول میاندازم و مراقبت میکنم. پیرمرد کمی فشار داد و معمار گفت: کافی است. بیشتر فشار نده، که این دفعه از آن طرف کج میشود. پیرمرد خوشحال از آن محل عبور کرد. شاگرد معمار به وی گفت: این چه کار مسخرهای بود؟! معمار پاسخ داد: میدانم کارم مسخره بود، اما اگر اینکار را نمیکردم اول خبر کج بودن مناره در قهوهخانه میپیچید. بعد به خانهها میرفت و نهایتاً تا شب، کل شهر خبر میشدند که مناره شهر کج است و همه میآمدند و خرابی به بار میآمد. متأسفانه، دولت فخیمه ما، در حد آن معمار به این ناشاقولیها توجه ندارد تا دستکم با برخی ابزارهای تبلیغی بنایاش را صاف نشان دهد تا بیقوارهگیها کمتر به چشم آیند.»