| کد مطلب: ۱۶۰۳۰
سخت اما ممکن

سخت اما ممکن

شاید از جمله موارد مهمی که در قبال یادداشت سعید حجاریان با عنوان «اصلاح‌طلبان؟ خیر، متشکرم!» و پیشنهادات احتمالی آن حائز اهمیت است؛ تصویری است که اصلاح‎طلبان نسبت به وضعیت خود دارند و البته اینکه اصلاح‌طلبان توان بازگشت به پهنه سیاسی کشور و اثرگذاری را دارند یا خیر؟ بر همین اساس هم‌میهن گفت‌وگوهایی با سه چهره اصلاح‎طلب و تحلیلگر داشته ‎است. حمیدرضا جلایی‌پور، جامعه‌شناس و کنشگر سیاسی، الیاس حضرتی، دبیرکل حزب اعتماد ملی و علی شکوری‌راد، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت درباره آینده اصلاح‎طلبان نظارت‌شان را مطرح کردند که در ادامه می‎آید.

«اینک به‌نظر می‌رسد دو فاکتور، یعنی درک صحیح وضع موجود و نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل، اگر نگوییم به بن‌بست رسیده، دست‌کم با بحران اساسی مواجه شده‌اند. بحرانی که دامن‌گیر احزاب اصلاح‌طلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن می‌رود چون آفت به‌سراغ ریشه‌ها نیز برود.» این بخشی از یادداشت سعید حجاریان با عنوان «اصلاح‌طلبان؟ خیر، متشکرم!» است.

حجاریان را به‌عنوان ذهن متفکر اصلاحات و به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین تئوریسین‌های این جریان از پسِ رخداد دوم خرداد می‎شناسیم. حجاریانی که به دلیل افشاگری‌هایی که در روزنامه اصلاح‌طلبِ «صبح امروز» به مدیرمسئولی او صورت گرفته بود هدف گلوله قرار گرفت و از این ترور جان سالم به در برد.

حالا او پس از 27 سال در یادداشت جدیدش به تشریح گذشته و حالِ اصلاح‎طلبان یا به‌عبارتی آنچه بر آن‎ها گذشته و آن‎چه به آن رسیده‎اند و در آن قرار گرفته‎اند، پرداخته است و درباره رسیدن آفت به ریشه‌های اصلاح‌طلبی هشدار می‌دهد.

او در یادداشت خود علاوه بر نگاهی گذرا به شرایط اصلاح‌طلبان و اقداماتی که آنها پس از انقلاب داشتند، در بررسی نظام ادراکی اصلاح‌طلبان می‌نویسد: «طی سالیان گذشته، مجموعه‌ای از تلاش‌ها رخ داد و کمک کرد تا اصلاح‌طلبان درکی ‌نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» به‌دست بیاورند. این تلاش‌های سه‌وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبهه‌ای، ۲) کوشش‌های محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأمل‌اند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاح‌طلبان- به‌عنوان جریان آلترناتیو- به‌شمار می‌رفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است.»

او پیامدهای شرایط کنونی را در سه موضوع خلاصه کرده و می‌نویسد: «نخست آن‌که کارویژه اصلاح‌طلبان، که همان دیوار حائل (بالشتک ضربه‌گیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان می‌رود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم می‌بیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان می‌دهد.

دوم آن‌که، جامعه به‌سوی نوعی خودبسندگی هدایت می‌شود و بی‌پشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد می‌شود و به‌شکل اقتضایی عمل می‌کند. نام این وضعیت را می‌توان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه به‌غایت افزایش پیدا می‌کند و مردم مستمراً متحمل هزینه‌های گزاف می‌شوند. ضربه‌ناپذیری- یا ضربه‌پذیری حداقلی- مردم به‌شکل توده‌ای در دولت اصلاحات می‌تواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربه‌پذیری توده‌ای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست به‌عنوان ضربه‌گیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد.

سوم آن‌که متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاح‌طلبان تحمیل می‌شود.»

حجاریان در پی این تحلیل به این نکته اشاره داشته است که در یادداشت بعدی به بیان پیشنهادات و راهکارهایش برای اصلاح‎طلبان می‎پردازد. شاید از جمله موارد مهمی که در قبال این یادداشت و پیشنهادات احتمالی آن حائز اهمیت است؛ تصویری است که اصلاح‎طلبان نسبت به وضعیت خود دارند و البته اینکه اصلاح‌طلبان توان بازگشت به پهنه سیاسی کشور و اثرگذاری را دارند یا خیر؟ بر همین اساس هم‌میهن گفت‌وگوهایی با سه چهره اصلاح‎طلب و تحلیلگر داشته ‎است. حمیدرضا جلایی‌پور، جامعه‌شناس و کنشگر سیاسی، الیاس حضرتی، دبیرکل حزب اعتماد ملی و علی شکوری‌راد، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت درباره آینده اصلاح‎طلبان نظارت‌شان را مطرح کردند که در ادامه می‎آید.

چهارراه پیش روی جامعه ایران

۲حمیدرضا جلایی پور

پربیراه نیست اگر بگوییم نظارت‌های استصوابی و ردصلاحیت‌های گسترده اصلاح‌طلبان را به انزوای سیاسی کشانده است. از سوی دیگر با این اقدام آرزوی دیرینه یکدست شدن قدرت در اصولگرایان نیز برآورده شد. کنشگری سیاسی اصلاح‌طلبان‌ هم نتوانست از این اقدامات اصولگرایان پیشگیری کند.

حمیدرضا جلائی‌پور، جامعه‎شناس و استاد دانشگاه تهران در گفت‌وگو با هم‌میهن شرایط اصلاح‌طلبان را بررسی کرد که در زیر می‌خوانید:

*‌تصورتان از موقعیت کنونی اصلاح‌طلبان چیست و شرایط آنها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ابتدا به یک نکته توجه کنید. از انتخابات ٩٨ تاکنون (یعنی بعد از انتخابات ١۴٠٢) حکومت در ایران از سازوکارهای جمهوری فاصله گرفته و به سمت «یکدست‌سازی» ارکان حکومت حرکت کرده است. ظاهراً از این کار هم خرسندند. به‌عنوان نمونه انتخابات مرحله دوم مجلس دوازدهم را با مشارکت حدود 10 درصدی مردم برگزار کردند و منتخب اول مردم تهران سه درصد آراء مردم شهر را کسب کرد و به مجلس رفت، ولی وزیر کشور از این انتخابات به عنوان حماسه یاد می‌کند! احتمالاً چون ایشان در جهت «یک‌دست‌سازی» حرکت کرده و تندروها در مجلس حضور پیدا کردند، برایشان حماسه است.

در صورتی‌که معمولاً در گذشته شصت درصد مردم ایران در انتخابات شرکت می‌کردند، لذا این انتخابات حماسه نبود این نوعی عزا برای حکومتی است که از دل یک انقلاب بیرون آمده است. با این همه موقعیت اصلاح‌طلبان خوب نیست. چون فضای پررونق اصلاح‌طلبی زمانی است که حکومت انتخابات غیرمهندسی شده و منصفانه و سالم برگزار کند، که نکرد.

در شرایط فعلی نیروهای اصلاح‌طلب در دو بخش پخش شدند. یک بخش برای گشایش سیاسی و به‌رغم نظارت‌های تنگ‌نظرانه باز در حوزه‌های انتخاباتی که افراد معتدلی در صحنه بودند، در انتخابات مشارکت کردند، مثل حزب کارگزاران، اعتماد ملی، ندای ایرانیان و... از سوی دیگر بخشی از تشکل‌های اصلاح‌طلب به‌خاطر انسداد مذکور فعال نبودند و در انتخابات لیست ندادند.

*‌مهم‌ترین دلیلی که اصلاح‌طلبان در موقعیت کنونی قرار گرفته‌اند، چیست؟

من به چهار عامل اشاره می‌کنم؛ اول اینکه همانطور که اشاره شد جمهوری اسلامی از مکانیزم‌های جمهوری فاصله گرفته و دنبال حاکمیت «یک‌دست» هست. عامل دوم اینکه تا سال ٩۶ قاطبه مردم مرتب در انتخابات شرکت می‌کردند، اما تندروها در کشور از طریق دولت پنهان و بعد دولت موازی اجازه نمی‌دادند نمایندگان مردم، قدمی به نفع مردم بردارند و کثیری از مردم از اصلاحات ناامید شدند.

عامل سوم اینکه ده سال است تحریم‌های اقتصادی معیشت مردم را تلخ کرده و سی درصد مردم به زیر خط فقر رفته‌اند و برای مردم ناراضی دل‌و‌دماغی برای مشارکت انتخاباتی نمانده است. در چنین شرایطی اصلاح‌طلبی هم از رونق می‌‌افتد. عامل چهارم اینکه تنوع راهبرد در میان جبهه اصلاح‌طلبان رخ داده است و نیروها به دو بخش تقسیم شده‌اند.

اشاره شد بخشی از نیروهای اصلاح‌طلب برای عبور از وضع انسدادی فعلی باز معتقد به حضور انتقادی و فعال در انتخابات هستند. بخش بیشتری از نیروها به اعتراض در انتخابات اخیر فعال نبودند. (من خودم در جریان انتخابات اخیر طرفدار مداخله فعال بودم). به هر تقدیر این چهار عامل رکود جریان اصلاح‌طلبان را کمی توضیح می‌دهند. همیشه در میان اصلاح‌طلبان تکثر در ارزیابی شرایط و تکثر در راه‌های برون‌رفت بوده و هست.

*‌پیشنهاد شما برای بهبود پایگاه اجتماعی و موقعیت سیاسی اصلاح‌طلبان چیست؟

اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور خوب نیست ولی راه‌های برون‌رفت از این وضع نامطلوب نیز «محدود» است. متاسفانه ایران نزدیک به دو دهه است در فرایند توسعه دارد درجا می‌زند. برای عبور از این وضعیت می‌توان چهار راه را تصور کرد و من از راه چهارم (راه اصلاحی) همچنان دفاع می‌کنم.

راه اول اینکه همین راه «یکدست‌سازی» که تندروهای اصول‌گرا در حکومت دنبال می‌کنند، دنبال شود. ولی متاسفانه سه سال است از این «یکدست‌سازی» می‌گذرد ولی تغییر محسوسی در وضع معیشت مردم رخ نداده است. همچنان سیاست خارجی کشور در خدمت افزایش فعالیت اقتصادی ایرانیان نیست. تولیدکننده بیچاره کالایش را حتی اگر صادر کند دلارش را نمی‌تواند برگرداند.

شکاف دولت و ملت همچنان در حال افزایش است. همین انتخابات اخیر به روشنی این شکاف را نشان داد. لذا یکدست‌سازی حکومت راه درمان مشکلات کشور نیست.

راه دوم راه «تغییر ساختاری» است، که ناامیدان از امکان اصلاح در ساختار فعلی، آن را دنبال می‌کنند. اما برای تحقق تغییرات ساختاری (مثل تغییر قانون اساسی) حکومت باید مبتکر آن شود که چنین خبری نیست. یا ناامیدان از اصلاح باید بتوانند مردم ناراضی را بسیج کنند تا با فشار بسیج مردم، حکومت تن به تغییرات ساختاری بدهد. برای این وضعیت هم حکومت اجازه به بسیج مردم نمی‌دهد (و ضمناً منتقدان هم در جریان بسیج اعتراضی، نگران خشونتی شدن اوضاع کشور هم هستند). لذا راه دوم امکان طی شدن ندارد، مگر اینکه اعتراضات خودجوش و نامنتظره رخ دهد، آن موقع هم معلوم نیست تغییر ساختاری رخ دهد، شاید کشور ناامن‌تر بشود، یا حکومت اقتدارگراتر بشود.

راه سوم راه امید بستن به سرنگونی رژیم از هر طریق ممکن (حتی جنگ خارجی) است. قبلاً سرنگونی‌طلبان به ترامپ و پهلوی‌چی‌ها امید بسته بودند و در ماه‌های اخیر به تهدیدات اسرائیل امید بسته‌اند. برای همین سرنگونی‌طلبان اولاً از عملیات موفق «وعده صادق» جمهوری اسلامی علیه تجاوز اسرائیل (به کنسولگری ایران در دمشق) مطلقاً خوشحال نشدند. ثانیاً این سرنگونی‌طلبان جنایت نسل‌کشی اسرائیل را در غزه (در هفت ماه گذشته) محکوم نمی‌کنند و پسر شاه با نتانیاهوی نسل‌کش ملاقات می‌کند. بنابراین این راه سوم هم راه نیست، بلکه باز کردن درهای جهنم بر روی ایران است.

راه چهارم همچنان همان راه «اصلاحات» است. بله، نیروهای اصلاح‌طلب در میان مردم نفوذ گذشته را ندارند و حکومت مخالف اصلاح‌طلبان است ولی همچنان راه نجات کشور پذیرش «اصلاحات» است. زیرا برای  مردم ایران و مشکلات‌شان از سه راه فوق آبی گرم نمی‌شود. لذا همچنان شایسته است امیدوارانه به نقد سیاست‌های غلط حکومت یکدست پرداخت و همچنان باید به کاهش «ظرفیت دولت» در ارائه خدمات پایه به مردم حساس بود، همچنان باید در جهت سامان‌یابی جامعه مدنی تلاش کرد و همچنان باید برای انتخابات ١۴٠۴ برنامه‌های کارشناسی و عملی داشت و فعال بود و چند ماه قبل از انتخابات به مردم نگفت که انتخابات ١۴٠۴ انتخابات ما نیست.

اصلاح‌طلبان به یک نقد جانانه نیاز دارند

الیاس حضرتی

این روزها گفته می‌شود که اردوگاه اصلاح‌طلبان هم با شرایط خاصی روبه‌روست و حجاریان در آخرین یادداشتش آورده است:«بیم آن می‌رود چون آفت به‌سراغ ریشه‌ها[ی این جریان] نیز برود».

الیاس حضرتی، دبیرکل حزب اعتماد ملی در گفت‌وگو با هم‌میهن نه‌تنها شرایط اصلاح‌طلبان را مورد بررسی قرار داد بلکه چنددسته‌گی اصلاح‌طلبان را تشریح کرد. این گفت‌وگو در زیر آمده است:

*‌اصلاح‌طلبان این روزها در حوزه سیاست شرایط گذشته را ندارند. با این حال گفته می‌شود که چند دسته‌گی در تفکر و اقدامات اصلاح‌طلبان به چشم می‌خورد. آیا این چنددسته‌گی در اردوگاه اصلاح‌طلبان وجود دارد؟

با نگاه کلان به اردوگاه اصلاح‌طلبان می‌توان اندیشه، افکار و تحلیل‌ها را به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول تحول‌گرایان هستند که از موضوع اصلاح به معنای مرسوم عبور کردند و حتی راجع به قانون اساسی نیز بحث ندارد و فکر می‌کنند باید پیشنهاد آقای موسوی عملی شده و یک رفراندوم برگزار شود و براساس آن قانون اساسی جدیدی تنظیم و تعریف شود. آقای تاج‌زاده و برخی از دوستان در این گروه قرار می‌گیرند.

دسته دوم اصلاح‌طلبان مرسوم هستند که همچنان معتقدند باید اصلاح‌طلبی را به‌عنوان سرمشق تلقی کرد و مرتب باید به نظام تذکر داد، انحرافات را به آنان گوشزد و گاهی لازم است به آنان تلنگری زد یا فشار آورد، تا انحرافات موجود و جمهوری اسلامی فعلی که از اصل انقلاب اسلامی و فلسفه آن فاصله گرفته است، به نظام جمهوری تعریف‌شده در قالب انقلاب اسلامی برگردد.

در این مجموعه آقای خاتمی، جبهه اصلاحات و احزاب اصلاح‌طلب قرار دارند. دسته سوم تعداد زیادی از مدیران یا تکنوکرات‌ها هستند که دغدغه‌های سیاسی داخلی، دغدغه‌های فرهنگی و اجتماعی اصلاح‌طلبان را ندارند. این گروه عمدتاً به دنبال توسعه و اصلاح اقتصادی هستند و مقدمه اصلاحات توسعه اقتصادی را اصلاح حوزه سیاست خارجی و بین‌الملل می‌دانند.

این گروه می‌گویند اگر ارتباطات بین‌المللی اصلاح شود، مقدمه خوبی برای توسعه اقتصادی است. مباحث سیاست داخلی، فضای باز، انتخابات، دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان، نهادهای مدنی، سندیکاها و آزادی‌های اجتماعی برایشان اولویت اول نیست و فکر می‌کنند در محور اصلاحات (توسعه) اقتصادی بتوانند با سران فعلی نظام هم به تفاهم برسند.

این سه دسته در اردوگاه اصلاح‌طلبی هستند که گاهی از مرز اصلاح‌طلبی عبور می‌کنند، گاهی در مرز اصلاح‌طلبی قرار می‌گیرند. در بخش اصلاح‌طلبان مرسوم (دوم) اختلاف‌نظرهایی وجود دارد که گفتمانی، نظر و تحلیل است اما با سه مشخصه با همدیگر مسیر را ادامه می‌دهند: مشخصه اول اینکه نسبت به رهبری خاتمی اتفاق نظر دارند. دومین مشخصه تخریب نکردن یکدیگر است و سوم اینکه در صورت لزوم ائتلاف‌هایی با هم دارند.

*‌شرایط کنونی اصلاح‌طلبان را چگونه تصویرسازی می‌کنید؟

تصویر خوبی نیست و یک تصویر انفعالی در هر سه گروه اصلاح‌طلبان است. به‌روز و گاهی لحظه به لحظه تصمیم می‌گیرند و استراتژی قوی و ادبیات جدید متناسب با نیازهای زمانه ندارند. نگاه اصلاح‌طلبان عمدتاً به حرکت مردم است و پشت سر فضای حاکمِ نارضایتی مردم حرکت می‌کنند. شاید این روند برای یک جریان سیاسی برازنده نباشد.

درست است که باید نظرات مردم را بررسی کنند و در نظر بگیرند اما یک جریان سیاسی باید خلاقیت، ابتکار، سوژه و راه جدید پیش پای مردم بگذارد تا آنها (مردم) به شوق بیایند و در یک راه جدید حرکت کنند. این هنر یک گروه سیاسی پیشتاز است اما این پیشتازی در اصلاح‌طلبان وجود ندارد چراکه برانداز نیستند و حاکمیت کنونی از هر جهت راه‌ها را بسته و فعالیت برای اصلاح‌طلبان سخت شده است.

*‌مهم‌ترین دلیل رسیدن اصلاح‌طلبان به این موقعیت آن‌هم با داشتن آن پشتوانه مردمی قوی که در سابقه آنها وجود دارد، چیست؟

علت این است که اصلاح‌طلبان به‌رغم داشتن امتیازات زیادی که در اصولگرایی موجود نیست، بین روشنفکری و فضای روشنفکری و سیاستمداری تفکیکی قائل نمی‌شوند. فضای روشنفکری آرمانی و ایده‌الی است که مسئولیتی برای پاسخگویی ندارد درحالی‌که سیاستمدار با واقعیت‌های در صحنه سر و کار دارد و مجبور است مسئولیت اجتماعی بپذیرد و پاسخگو باشد. پاسخگو بودن فرق دارد با کسی که قلم خود را برمی‌دارد و نظر می‌دهد بدون آنکه به عواقب گفته‌‌هایش توجه داشته باشد.

البته نه اینکه بی‌ربط بنویسد اما احتمال دارد که با واقعیت‌های جامعه فاصله داشته باشد. باید این دو مرز روشنفکری و سیاستمداری تفکیک شود. به‌عنوان مثال آقای هاشمی تجلی یک سیاستمدار بود. یعنی مرتب واقعیت‌های صحنه را می‌سنجید و متناسب با این واقعیت‌ها نقشه راه ایجاد می‌کرد و متناسب با این نقشه راه یارگیری می‌کرد؛ سیاستمدار باید نیرو داشته باشد، سازماندهی کند و تماس خود را با افراد تاثیرگذار در سطح بالا و پایین حفظ کند. سیاستمدار باید برنامه‌ها و طرح‌های خود را متناسب با شرایط بسنجد.

*‌راهکار بهبود پایگاه اجتماعی و موقعیت سیاسی اجتماعی اصلاح‌طلبان چیست؟

به نظرم باید یک نقد جانانه‌ای از گذشته خود داشته باشند تا مشخص شود چرا به این موقعیت رسیده‌اند. اگر به این توجه نشود این قافله همچنان کج می‌رود. دومین راه این است که یک برنامه برای آینده تدوین و آن را در منظر مردم طرح و مسیر و هدف خود را تشریح کنند. برنامه‌ها و طرح‌ها باید برای مردم ملموس باشد و آنها (مردم) بدانند با این اقدامات می‌توان کشور را نجات داد. اصلاح‌طلبان باید در مسیر برنامه خود پیش بروند؛ امکان دارد که 10 درصد یا شاید 100درصد به هدف برسند. رسیدن به مقصد بستگی به مقدورات آنها دارد.

اصلاح‌طلبان قوی‌ترین آلترناتیو وضع موجود هستند

Shakoorirad-Amir (8)

به نظر می‌رسد قدرت تندروها با یکدست شدن حاکمیت افزایش یافته و آنها در حال حذف اصلاح‌طلبان از عرصه حاکمیت هستند؛ درحالی‌که اصلاح‌طلبان نیروی حدواسطی بوده‌اند که حاکمیت و جامعه را به هم پیوند داده و حلقه اتصال این دو بوده‌اند. گواه این موضوع رای ۲۲ میلیونی سیدمحمد خاتمی در سال ۸۰ و رأی ۲۴ میلیونی روحانی در سال ۹۶ است. اما اصلاح‌طلبان این روزها در گرداب یکدست‌سازی جریان سیاسی حاکم به حاشیه رفته‌اند.

علی شکوری‌راد، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت در ارزیابی شرایط کنونی اصلاح‌طلبان با هم‌میهن به گفت‌وگو پرداخت که در زیر می‌آید:

*‌در شرایط کنونی که اصلاح‌طلبان به صندوق‌های رای در انتخابات 1402 مجلس روی خوشی نشان ندادند و به نظر می‌رسد که صاحبان قدرت همچنان پروژه یکدست‌سازی را پیش می‌برند، موقعیت و شرایط امروز اصلاح‌طلبی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در شرایط قطبی‌شده امروز جامعه، اثرگذاری بالفعل اصلاح‌طلبان که نیروی میانه هستند، کاهش یافته است. در حقیقت هر دو سر طناب در وضع موجود در دست تندروهاست؛ هم در حاکمیت تندروها حاکم شده‌اند و هم در منتقدین تندروها نقش‌آفرینی می‌کنند. در این میان اصلاح‌طلبان اثرگذاری سابق را ندارند، با این وجود اصلاح‌طلبان به‌عنوان یک جریان سیاسی همچنان قوی‌ترین آلترناتیو برای وضع موجود به حساب می‌آیند.

به همین دلیل از هر دو سو مورد هجوم هستند. یعنی هم جریان سیاسی حاکم اصلاح‌طلبان را زیر ضرب قرار داده است و هم منتقدان تندرو. این تعارضات حاکی از قدرت بالقوه‌ی نهفته در اصلاح‌طلبان است که در زمان مناسبی در آینده می‌تواند بالفعل شود و آنها (اصلاح‌طلبان) را به اصلی‌ترین جریان نقش‌آفرین تبدیل کند. بنابراین با شرایط کنونی اصلاح‌طلبان محل اعراب چندانی ندارند.

*‌با توجه به سابقه‌‌ای که اصلاح‎طلبان دارند، چرا اصلاح‌طلبان در چنین وضعیتی قرار گرفته‌اند؟

جناح حاکم با رفتار یکجانبه به سمت اقتدار و یکدست کردن حاکمیت پیش رفت و اصلاح‌طلبان به دلیل آنکه مزاحم این جریان تلقی می‌شدند توسط حاکمیت از عرصه‌های مختلف حاکمیتی حذف شدند. در شرایطی که حاکمیت اصلاح‌طلبان را حذف و یا تضعیف می‌کند طبیعتاً نیروهای تندروی منتقد یا برانداز قدرت می‌یابند. در حال حاضر این اتفاق رخ داده و هژمون سیاسی اصلاح‎طلبان تضعیف شده است. این وضعیت بالفعل و کنونی اصلاح‌طلبان است اما پتانسیل اصلاح‌طلبان به‌عنوان نیروی جایگزین وضع موجود به قوت خود باقی است.

*‌درست است که می‌گویید حاکمیت به سمت حذف اصلاح‌طلبان در حرکت است درحالی‌که اصلاح‌طلبان یک پشتوانه قوی مردمی داشتند؛ آیا این پشتوانه نمی‌توانست از حذف شدن آنها جلوگیری کند؟

اصلاح‌طلبی یک روش چارچوب‌داری است و باید از طریق انتخابات به قدرت دست پیدا کند. حاکمیت تمام مسیرهای دستیابی به قدرت را برای غیرخودی‌ها مسدود کرده است. از یک طرف با ردصلاحیت‌های گسترده و نظارت‌های تنگ‌نظرانه، از سوی دیگر با از کار انداختن نهادهای انتخابی و در نهایت با ناامید کردن جامعه برای آمدن به پای صندوق‌های رای این ابزار و امکان را از اصلاح‎طلبان گرفته است.

در حقیقت حاکمیت انتخابات که راه دستیابی اصلاح‌طلبان به قدرت و اعمال اصلاحات بوده را مسدود کرده است و در شرایطی که مردم حاضر نیستند پای صندوق‌های رای بیایند طبیعتاً اصلاح‌طلبان که نیاز به رای آنها دارند برای نقش‌آفرینی، این فرصت را از دست داده‌اند.

ما در حال رصد هستیم که جامعه به چه سمت و سویی می‌رود و همچنان حاکمیت را هم رصد می‌کنیم تا مشخص شود آیا حاکمیت در رفتار خودش تجدیدنظر می‌کند یا نه؟ همچنین مراقب هستیم که اصلاح‌طلبان انسجام و بقای خود را حفظ کنند تا در شرایطی که زمان دریچه فرصتی را رو به آنها می‌گشاید آمادگی حضور در صحنه را داشته باشند و نقش‌آفرینی کنند.

*‌شما تنها راه قدرت گرفتن اصلاح‌طلبان را صندوق رای می‌دانید. در این شرایط رای ندادن برخی از اصلاح‌طلبان را کنشگری سیاسی تلقی می‌کنید؟

اگر انتخابات باشد که حتماً مشی اصلاح‌طلبی اقتضا می‌کند در آن انتخابات شرکت کنند. گاهی یک اسمی از انتخابات وجود دارد اما معنایی در فرآیند انتخابات شکل نمی‌گیرد و در حقیقت صورت ظاهری از رأی‌گیری وجود دارد. بنابراین حضور اصلاح‌طلبان در این رای‌گیری ورود به انتخابات محسوب نمی‌شود. به همین دلیل عذر حضور دارند؛ اما در فرآیند که معنای انتخابات ندارد. اگر انتخابات واقعی و معنادار باشد اصلاح‌طلبان در آن شرکت می‌کنند.

*‌به موضوع رصد اقدامات حاکمیت برای تغییر رویکرد اشاره کردید. در شرایط کنونی حاکمیت از این یکدستی راضی است. به نظر شما این رضایت ادامه‌دار خواهد بود؟

تمام بخش‌های حاکمیت از این یکدستی رضایت ندارند. در حقیقت آنها هم متوجه هستند که به دلیل عدم رعایت استانداردهای حکومت‌کردن دچار ریزش شده‌، تحلیل می‌روند و دچار تعارضات داخلی می‌شوند. هر حاکمیتی تعهداتی نسبت به جامعه و کشورش دارد که اگر به آن عمل نکند مورد رضایت مردم قرار نمی‌گیرد و پایدار نخواهد بود.

بخش‌های مهمی از جناح حاکم به این موضوع پی برده‌اند اما کانونی شدن قدرت در حاکمیت موجب شده که بخش‌های زیرمجموعه اگرچه رضایتی از شرایط موجود ندارند اما نمی‌توانند اظهار عدم رضایت کنند و ناگزیرند با کانون قدرت هماهنگ باشند. این وضعیت، صورت و ظاهر را آرایش می‌دهد اما باطن در حال پوسیدن و پاشیدن است.

‌*گفتید که اصلاح‌طلبان باید بقای خود را حفظ کنند. راه پیش روی آنها چیست؟ آیا باید به سمت جامعه بروند و پایگاه اجتماعی را به دست بیاورند یا برای حضور در حاکمیت موقعیت سیاسی خود را بهبود بخشند؟

بقا بدون امکان اثربخشی هدف نیست و اثربخشی برای یک مجموعه سیاسی بدون داشتن پایگاه اجتماعی امکان‌پذیر نیست. اصلاح‌طلبانی که در مورد آنها صحبت می‌کنیم خودشان قدرتی ندارند اما در پیوند با مردم تبدیل به قدرت سیاسی و اجتماعی قابل توجه می‌شوند.

اصلاح‌طلبان هویتی مستقل از مردم ندارند و هویت آنها فارغ از حمایت مردم معنا پیدا نمی‌کند. معنادار بودن اصلاح‌طلبی در این است که بخش‌های وسیعی از مردم اصلاحاتی که مدنظر است را مطالبه و پیگیری کنند و حاضر باشند برای آن وارد صحنه شوند. پیوند مردم و اصلاح‌طلبان ضروری است و این پیوند زمانی شکل می‌گیرد که منطق کنشگری سیاسی اصلاح‌طلبان از نظر توده‌های مردم موجه باشد.

به این دلیل است که باید یک چشم اصلاح‌طلبان به مردم باشد تا ببینند چه قضاوتی در مورد رفتار و کنشگری سیاسی آنها انجام می‌دهند. اگر کنشگری کاملاً مطلوب و منطقی و مورد قبول جامعه نباشد، به جایی نمی‌رسد. اصلاح‌طلبی چارچوب خود را دارد و در شرایط عادی روش آن مشخص است. اما در شرایط غیرعادی، که به لحاظ سیاسی در آن قرار داریم، اصلاح‌طلبان باید در یک کنش متقابل با جامعه قرار بگیرند تا اعتماد اجتماعی را برای کنشگری سیاسی جلب کنند.

*‌فکر می‌کنید کنشگری‌های اصلاح‌طلبان به اندازه‌ای بوده که پشتوانه مردم را حفظ کند؟

بالفعل خیر. اگر سوال می‌کنید که چه مقدار حمایت‌های مردمی به‌صورت بالفعل متوجه اصلاح‌طلبان است، می‌گویم که این حمایت در حال حاضر گسترده نیست اما این حمایت به‌صورت بالقوه وجود دارد. به همین دلیل مدعی هستم که جریان اصلاحات قوی‌ترین آلترناتیو وضعیت موجود است و می‌تواند در آینده نقش‌آفرین اصلی در عرصه سیاسی و حتی اجرایی و قانون‌گذاری باشد. چراکه آلترناتیو دیگری برای اصلاح امور وجود ندارد.

جامعه ناامید و سرخورده امروز کنشی را انجام می‌دهد که لزوماً در راستای برنامه اصلاح‌طلبی قرار ندارد اما وقتی برنامه‌های دیگر به نتیجه نرسد، دوباره به منش اصلاح‌طلبی بر می‌گردد. چراکه بیش از سایر روش‌ها امیدبخش است و می‌تواند دستاوردهای ملموس داشته باشد. هرگاه اصلاح‌طلبان به قدرت دست پیدا کرده‌اند اعتماد مردم را تا حد زیادی جلب کرده‌اند.

عکس: مهلا زمانی، انصاف نیوز

دیدگاه

ویژه سیاست
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار