| کد مطلب: ۱۸۶۲۰
آشتی و شنیدن

ارزیابی اندیشمندان علوم سیاسی از گفتمانی که مسعود پزشکیان در انتخابات ارائه کرد

آشتی و شنیدن

نشست «واکاوی گفتمان دولت چهاردهم» با حضور اندیشمندان علوم سیاسی روز گذشته در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد. این جلسه در راستای تبیین رویکرد و گفتمان دولت مسعود پزشکیان بود که با حضور جمعیت گسترده‎ای از مردم که حتی میزان آن را چندبرابر ظرفیت سالن عنوان کرده‎اند، برگزار شد. علاوه بر مباحث علمی درباره این گفتمان‌سازی، در سخنان این کارشناسان و تحلیلگران به وضعیت کشور در دهه‎‎های اخیر و اولویت‌ها و ضرورت‌های پیش روی دولت چهاردهم اشاره شده است.

گروه سیاست: نشست «واکاوی گفتمان دولت چهاردهم» با حضور محمدجواد ظریف، رئیس شورای راهبری دوره انتقال دولت چهاردهم، حسین سلیمی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و فعال سیاسی، عباس عبدی، تحلیلگر و فعال سیاسی، ابوالفضل دلاوری، استاد علوم سیاسی و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، محمد فاضلی، جامعه‌شناس و استاد سابق دانشگاه شهید بهشتی، غلامرضا زکیانی، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی روز گذشته در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد. این جلسه در راستای تبیین رویکرد و گفتمان دولت مسعود پزشکیان بود که با حضور جمعیت گسترده‎ای از مردم که حتی میزان آن را چندبرابر ظرفیت سالن عنوان کرده‎اند، برگزار شد. علاوه بر مباحث علمی درباره این گفتمان‌سازی، در سخنان این کارشناسان و تحلیلگران به وضعیت کشور در دهه‎‎های اخیر و اولویت‌ها و ضرورت‌های پیش روی دولت چهاردهم اشاره شده است. در ادامه خلاصه‌ای از اظهارنظرهای صورت‌گرفته در این نشست می‎آید.

اولویت‎ها و ترجیحات دولت چهاردهم

محمد فاضلی، جامعه‌شناس

fazeli-mohammad

گفتمان را به معنای ادبیات رایج علوم به کار نمی‌برم، منظور من از گفتمان جهت‌گیری بایسته و مفید برای ایران امروز است و امیدوارم این ترکیبات و اولویت‌ها در دستور کار دولت قرار گیرد و امیدوارم این امر در گفتمان و کردار سیاسی دولت بازتاب یابد و با پشتیبانی جامعه و هسته قدرت پیش برود. قرار گرفتن در ابتدای جاده‌ای که بتوان امنیت، تفاهم و رونق را پایدار کرد ضرورت ایران امروز است. اگر فرض کنیم که سیاست باید در ایران امنیت، تفاهم و رونق پایدار خلق کند، ترجیحات سیاسی و اولویت‌های دولت چهاردهم می‌تواند شامل موارد زیر باشد.

یک: توافق‌سازی بین فرادستان سیاسی در درون. به‌عبارتی منازعه‌ای که از دوم خرداد ۱۳۷۶و بالاخص تیرماه ۱۳۷۸ آغاز شده، بالاخره باید جایی در این کشور متوقف شود. دو: توافق‌سازی با قدرت‌های جهانی به‌ویژه آمریکا و اتحادیه اروپا توأم با همکاری با چین و روسیه و کشورهای همسایه. سه: بازسازی ظرفیت دولت برای حل مسئله حل‌نشده ایران در سایه توافق‌سازی داخلی و خارجی و اقدامات تکنیکی برای حل بحران‌های نیروی انسانی، تامین مالی، ظرفیت فناورانه و جایگاه اجتماعی و سیاسی دولت. چهار: بازسازی اعتماد و سرمایه اجتماعی دولت در سایه ساختن، کسب و روایت کردن موفقیت‌های گام به گام. ایران امروز ظرفیت کسب موفقیت‌های بزرگ به یکباره را ندارد و باید با مردم در چارچوب بازی نشانه‌های اعتمادساز به سمت موفقیت عمل کرد.

اما بحث دوم درباره ترجیحات و جهت‌گیری‌های سیاسی است که بدون اولویت این جهت‌گیری‌های سیاسی را برای ایران امروز ضروری می‌دانم. یک: تمرکز بر جلوگیری از تخریب بیشتر ظرفیت زیست‌پذیری سرزمین، مسائل فرونشست زمین، فرسایش خاک و بقیه تهدیدهای محیط زیستی و آستانه‌های تهدید جدی زیست‌پذیری در برخی از نقاط ایران و افزوده شدن تغییر اقلیم و تبعاتش برای ایران وضعیت را بدتر می‌کند. دو: تمرکز بر یک سیاست صنعتی برای تعریف پروژه‌های مشترک توسعه صنعتی در مناطق توسعه‌نیافته کشور با رعایت ملاحظات محیط زیستی و توأمان کاهش فشار بر منابع مختلف برای تامین معیشت مردم ایران. سه: طراحی برای سیاست صنعتی در مناطق حاشیه‌ای کشور که توسعه‌نیافته هستند.

ارتقای عدالت و جلوگیری از احساس تبعیض از مرکز به حاشیه کشور و ممانعت از قومی، مذهبی و رادیکال شدن احساس تبعیض و براثر تقارن توسعه‌نیافتگی و فقر در استان‌های حاشیه‌ای کشور. چهار: تمرکز بر بازسازی جایگاه ایران در اقتصاد جهانی و جایابی مناسب‌تری برای ایران در زنجیره‌های جهانی ارزش. این کار باید متکی بر ظرفیت‌های جغرافیای اقتصادی و سیاسی ایران در قالب ظرفیت برای جایابی در کریدورها و متکی بر ظرفیت‌های ایران برای تولید کالا و خدمات در کشور برای صادرات باشد. پنج: فراتر رفتن از دوگانه دولت و بازار و در پیش گرفتن سیاست تلفیقی مسئله‌محور.

شش: زمان‌مند کردن حمایت از صنایع و گذار به وضعیت تولید رانت مولد. رانت مولد زمان‌مند شبیه آنچه در کشورهای شرق آسیا به کار گرفته شد می‌تواند ضرورت توسعه در ایران امروز باشد. رانت غیرمولد غیرزمان‌مند و نامحدود منشأ ناکارآمدی و فساد گسترده در کشور است. هفت: اجتناب کردن جدی از دمیدن بر شکاف‌های اجتماعی، خواه شکاف قومی، زبانی، دینی، مذهبی، یا شکاف‌های ناشی از سبک زندگی ایرانیان. هیچ بخش سیاسی حق ندارد به این ظرفیت زندگی مسالمت‌آمیز ضربه بزند و انسجام اجتماعی در ایران را مخدوش کند. هشت: تمرکز بر حل مسئله‌های اولویت‌دار و ملموس برای گروه‌های مختلف مردم و خودداری از پخش و مستهلک کردن ظرفیت‌های مالی، سیاسی، اداری و نیروی انسانی محدود کشور برای مجموعه گسترده‌ای از اهداف که بیشتر به فهرست آرزوها شباهت دارند تا اولویت‌های توسعه.

نُه: تدوین و در پیش گرفتن سیاست روشن در قبال ایرانیان خارج از کشور. ده: دولت چهاردهم نمی‌تواند بدون داشتن سیاست ارتباطی، ابزارهای رسانه‌ای و تولید محتوای کارآمدی که نظر ایرانیان را جلب کند موفق باشد. حکومت در ایران امروز از اساس دچار اختلال ارتباطی با جامعه است. دولت به معنای قوه مجریه و شخص رئیس‌جمهور بیش از همیشه از این موضوع رنج می‌برد و باید سیاست‌ها، ابزارها و محتوای کارآمدی را برای برطرف کردن این اختلال به کار بگیرد. یازده: جامعه ایران براثر انباشته شدن مسئله‌هایش و ناکارآمدشدن نسبی ظرفیت‌های حل مسئله در سطح سیاست و جامعه در مسیر حرکت به سمت انواع خشونت است. دولت چهاردهم باید به دنبال فراهم کردن بسترهای جلوگیری از بروز خشونت، نجات دادن مردم از زننده‌ترین صورت‌های خشونت و جلوگیری از خشونت در عرصه‌ها، اقشار و کردارهای مختلف جامعه باشد.

گفتمان فرصت‌محور پزشکیان

محمدجواد ظریف، رئیس شورای راهبری دوره انتقال  دولت چهاردهم

Zarif 1 copy

شنیدن آغاز گفت‌وگو است؛ گفت‌وگو با صحبت کردن شروع نمی‎شود؛ گفت‌وگو با شنیدن آغاز می‎شود. مذاکره با شنیدن شروع می‎شود و شنیدن یعنی آمادگی برای فهم و دیدن طرف مقابل و آمادگی برای این است که خودتان را در جایگاه طرف مقابل بگذارید و به جای آن ببینید، احساس کنید و بتوانید راه‌حل مشترک پیدا کنید. درباره گفتمان دکتر پزشکیان نکته‎ای را در ذهن دارم که می‎تواند مبنای گفتمانی او در سیاست خارجی و سیاست داخلی باشد. ما دوگانه «نگرش تهدیدمحور» و «نگرش فرصت‌محور» را داریم و این همان مبنا است که اگر ما با یک پارادایم بتوانیم نگرش تهدیدمحور حاکم بر تقابل داخلی و خارجی را به نگرش فرصت‌محور تبدیل کنیم، می‎شود براساس‌اش کار را به جلو برد.

نگرش تهدیدمحور در بُعد داخلی این است که ما جوانان‌مان، زنان‌مان و مردم و انتخاب آنها را تهدید ببینیم و در این شرایط است که اینترنت، جوانان، زنان و مردم و فرصت انتخاب آنها را محدود می‎کنیم. به عبارتی همین مردمی که موجب شده کشور روی پای خود بایستد تهدید می‌بینیم. اگر این مردم نبودند ما چه می‎کردیم؟ چه کسی قرار بود در برابر عراق یا در برابر تحریم بایستد؟ تحریم بسیار بد است، اما این مردم بودند که تحریم را تحمل کردند، نه ما و من فکر می‎کنم، دکتر پزشکیان، شما مردم را تهدید نمی‎بیند و این شروع مهمی است که ما مردم، جوانان و بانوان‌مان را فرصت ببینیم. اگر پزشکیان این دید فرصت نسبت به مردم را نداشت افزایش مشارکت در دور دوم اتفاق نمی‎افتاد. مردم با حضور و عدم حضورشان در دور اول این پیام را به ما دادند که از ما راضی نیستند و در برابر این پیام باید سه مرحله را پیش ببریم. اول؛ با مردم آشتی کنیم.

دوم؛ باید از مردم پوزش بخواهیم. سوم؛ باید با مردم همدل شویم. در حوزه بین‌المللی هم مراحل از آتش‌بس شروع می‎شود تا پوزش ادامه پیدا می‎کند و با دوستی قدرتمند و نهادینه می‎شود. این سه مرحله حرکت از تخاصم به صلح است. صلح به معنای عدم تخاصم نیست؛ صلح به معنای آمادگی برای بخشش است. بخشش مقدمه‌اش پوزش است و برای همین من با تمام وجود از مردم ایران پوزش می‎خواهم. ما باید این مردم را فرصتی بدانیم که ضروری است در مسیر بالندگی قرار بگیرند؛ نه محدودسازی و نه در مسیر تقابل. حتی باید مخالفین‌مان را هم فرصت دهیم. این کنش اجتماعی که رخ داد و در آن توانستیم جامعه‌ای که واقعاً از انتخابات خسته شده بود را بیرون بکشانیم  و رای بدهند، بخشی از آن را مدیون مخالفانی که داشتیم هستیم و این را هم باید به دید فرصت بنگریم.

ایران در طول تاریخ همواره با تهدید روبه‌رو بوده است اما این نباید موجب شود که ما نگاه‌مان به خودمان و تاریخ‌مان نگاه تهدیدمحور باشد. ایران بارها مورد تهاجم قرار گرفته اما مردم این تهدیدها را به فرصت تبدیل کردند و هر مهاجری را به رنگ خود درآورده و در فرهنگ ما مضمحل کرده‌اند. ما نیاز نداریم تهدیدها را فراموش کنیم اما بدانیم که همه آنها را می‌توانیم به فرصت تبدیل کنیم. در سیاست خارجی اگر نگاه تهدیدمحور داشته باشیم نمی‌توانیم با همسایگان‌مان هم‌افزایی کنیم و وارد رقابت نظامی، سیاسی و مخرب می‌شویم. درحالی‌که همسایگان ما مهم‌ترین فرصت‌ها برای ما هستند. نگاه فرصت‌محور به منطقه باعث می‌شود که با همسایگان‌مان مکمل یکدیگر باشیم و بتوانیم به سمت پیشرفت برویم.

درست است که ما در دنیا اختلافاتی داریم اما دنیا می‌تواند برای ما فرصت باشد و می‌توانیم از امکانات دنیا استفاده کنیم. ما نیاز داریم سرمایه دنیا وارد کشورمان شود و جوانان ما از بهترین تکنولوژی دنیا بهره‌مند شوند. نیاز نداریم که هر چیزی در دنیا را به دید تهدید و ناملایم یا خطر نگاه کنیم. ما کشور و مردم بزرگی هستیم و در برابر سختی‌ها و ناگواری‌های تاریخ ایستاده‌ایم بنابراین می‌توانیم به خودمان باور داشته باشیم. کسانی که از مذاکره می‌ترسند به دلیل باور نداشتنِ خودشان است.

نگاه تهدیدمحور ناشی از عدم خودباوری است. کسی که خود را باور دارد معتقد است که می‌تواند تهدیدها را به فرصت تبدیل کند. قدرت معنایی ایران که مهم‌ترین عامل قدرت ماست، همین خودباوری است که با آن با غرور و افتخار با دنیا مذاکره کند و راه را پیش ببرد و سدها را بشکند. سد هسته‌ای، سد FATF و همه سدها را می‌توانیم بشکنیم به شرط آنکه خود را باور کنیم و بپذیریم که می‌توانیم فرصت داشته باشیم. لذا ضمن اینکه معتقدم دولت پزشکیان، دولت صلح، توسعه و تعامل خواهد بود اما همزمان معتقدم دولت پزشکیان دولت فرصت‌محور است نه دولت تهدید.

اگر بخواهیم گفتمان جدید برای دولت پزشکیان معلوم کنیم، گفتمان فرصت‌محوری است. اینطور نیست که یک جناح مسئول همه مشکلات است و یک جناح همه خوبی‌های کشور را به همراه داشته است. همه ما اشتباه داریم، همه ما اشتباه کردیم. بپذیریم که همه باید حرکت کنیم. با شعر مولانا حرفم را خاتمه می‌دهم چراکه بسیار مهم است که خودمان را باور کنیم: «تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید/ تو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود برافروز.»

اعتماد برای توسعه و آرامش

عباس عبدی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی

Abdi-abbas

گمان نکنید که اتفاقات انتخابات روز 8 یا 15 تیر رخ داد. این رخداد فرآیندی قدیمی دارد. در حقیقت از سال 1400 که انتخابات برگزار شد، این ذهنیت به وجود آمد که دیر یا زود سیستم سیاسی کشور به بن‌بست می‌رسد که رسید و به دموکراسی تن داده شد تا اصلاح صورت گیرد. نمونه آن را در حکومت چین می‌بینید. برخی فکر می‌کنند حکومت چین اقلیت است درحالی‌که اینطور نیست و دموکراسی و چند صد میلیون عضو در سطح سیاسی این کشور وجود دارد. بنابراین اندازه‎ای از دموکراسی – حتی محدود –هم به حل اشتباهات کمک می‌کند تا آدم‌های شایسته‌ای در سطوح بالای کشور قرار گیرند و پیشرفت تکنولوژی باورنکردنی 50 سال چین محصول چنین فضایی است و اینطور نیست که یک حکومت یکدست چین را اداره می‌کند که با این دیدگاه بگوییم پس اگر ما هم یکدست شویم، می‌توانیم کشور را اینطور  اداره کنیم. این یک خیال خام است. بنابراین حدود اواسط سال گذشته سیستم به این نتیجه مشخص رسید که حکومت نه توانست یکدست شود و نه کارآمد. برداشت من این بود که چنین مسیری متوقف می‌شود. اگر این سقوط بالگرد هم نبود، در انتخابات سال آینده این اتفاق می‎افتاد.

بنیاد این اتفاق دو شکاف عمیق در ساختار سیاسی ایران است. یکی شکاف درون ساختار قدرت و شکاف دیگر به مرور ایجاد و تشدید شده بین ساختار قدرت و مردم. صحبت‌های رهبری دقیق و روشن و با ادبیات دیگری ساختار اول را توضیح می‌دهد.

در قوای حکومتی ایران، قوای سه‌گانه مکمل نیستند بلکه مقابل همدیگرند. یک زمان سیستم قضایی جلوی دولت می‌ایستد و یک زمان دولت جلوی قوه‌قضائیه و گاهی مجلس جلوی این دو. ادبیات برخی از نمایندگان طوری است که انگار یک اپوزیسیون حرف می‌زند درحالی‌که بخش اعظم قدرت در مجلس، قانونگذاری، تخصیص بودجه و تایید وزراست. با وجود مسئولیتی که بر عهده آنهاست، حالت اپوزیسیونی دارند. در درون ساختار قدرت، در دولت و بین قوای مختلف نیز این شکاف وجود دارد. نه‌تنها درون دولت بلکه در دستگاه قضائیه نیز این وضعیت و شکاف را شاهدیم.

تا وقتی که با شکاف درون ساختار قدرت مواجه هستیم امکان ندارد که پروژه‌ها پیش ‌رود. اما شکاف بدتر بین دولت و مردم است. در دنیا مسائلی مانند قیمت‌گذاری، مسئله ارز، تورم و... به عنوان مسائل عادی وجود ندارد، اما در ایران وجود دارد و اتفاقاً اگر بخواهند کسی را تخطئه کنند می‌گویند: «می‌خواهد قیمت بنزین را افزایش دهد.» اگر قیمت پایین به جامعه کمک می‌کند تمام خدمات دولتی را صفر کنید. اما از یک جای دیگر بدبخت می‌شویم. چرا نمی‌توانند تصمیم بگیرند؟ به دلیل وجود شکاف دولت و ملت است. در دولت روحانی سه بار قیمت بنزین افزایش یافت. دوبار را اکثراً خبر ندارند و یادشان رفته است اما دفعه سوم که بحران 98 را ایجاد کرد به خاطر دارند. آن دو بار زمانی قیمت بنزین افزایش یافت که بین دولت و ملت اعتماد وجود داشت و کسی به آن توجه نکرد.

از آن مهم‌تر به محض شروع دولت روحانی قیمت نرخ ارز تک‌نرخی شد اما هیچ‌کس متوجه آن نشد. اما ارز 4200 تومانی شد پاشنه آشیل آن دولت و دولت بعد و فکر می‌کردند که روحانی پوست موز را زیرپای دولت بعدی گذاشته است درحالی‌که زیر پای خودش بود و آنها روی آن رفتند. وقتی این شکاف وجود دارد امکان ندارد که یک گام پیش رو برداشته شود.

تا امروز مدام ستیز و دعوا وجود داشته و هر کسی می‌خواسته آن یکی را حذف کند. در تمام دوران این قاعده وجود داشته است اما به واسطه انتخابات. از سال 1396 رابطه مردم با این فرآیند قطع شد و تنها یک راه مانده بود، اینکه آیا سیستم سیاسی کشور حاضر می‌شود انتخاباتی را آگاهانه بپذیرد؟ سیستم سیاسی در سال 76 و 92 انتظار روی کار آمدن خاتمی و روحانی را نداشت اما آنها روی کار آمدند. بنابراین آن نوع انتخابات فایده‌ای نداشت. انتخابات 1403 مبنایی برای برطرف کردن این شکاف‌ها است. صحبت‌ها درباره انتخابات و اجرای آن معرف این اراده بود که سیستم سیاسی ایران به نتیجه رسیده که باید این مسیر را برود اما این‌بار آگاهانه. از ابتدا گفتم که سیستم سیاسی ایران تن داده که آگاهانه پزشکیان رئیس‌جمهور شود، آن‌هم برخلاف 76 و 92. بارها هم در جلسات علنی و غیرعلنی گفتم اگر می‌خواهید زیر این انتخابات بزنید از الان این اقدام را انجام دهید. صحبت‌های رهبری کاملاً مرحله بعدی را نشان داد که مجلس نمی‌تواند چوب لای چرخ دولت بگذارد.

مجلس یک قدرت است، دولت هم یک قدرت که باید با قدرت دستگاه قضایی مکمل همدیگر باشند. ایده سیاسی که باید روی آن تاکید شود این است که این انتخابات اول راه است و باید آنهایی که رای ندادند تکمیل و اضافه شوند. مهم اعتقاد ماست که اگر از رای خود پشیمان شویم، رای خود را پس می‌گیریم. ایده کلی انتخابات 1403 بازگشت به جامعه و مردم و همچنین حذف شکاف درون قدرت و یکدست شدن قوا برای پیشبرد پروژه توسعه و آرامش مردم، حذف شکاف بین دولت و ملت و اعتماد مردم به اقدامات دولت است.

آن زمان شاهد خواهیم بود، پیچیده‌ترین سیاست‌هایی که کسی در حال حاضر جرأت نزدیک شدن به آن را ندارد، در همین دولت به نفع مردم اتخاذ می‌شود. البته راه آن تن دادن ساختار قدرت به قانون است. در ساختار قدرت حرف اصلی را قانون می‌زند و در مورد مردم نیز قانون مبتنی بر خواست مردم است. نمی‌شود قانونی تصویب شود که 80درصد مخالف آن باشند. این اقدام بی‎معنی و بی‌اعتبار کردن اجرای قانون و بی‌اعتماد کردن مردم نسبت به قانون است.

افرادی که در ستاد راهبری هستند، قصد ندارند در سیستم سیاسی باشند. ما هیچ طلبی از پزشکیان نداریم. من بدهکارم چراکه این ظرفی است که من مظروف را در آن ریختم. اما تا زمانی که به شعارهایش ملتزم است وظیفه کمک داریم و او نیز ملتزم به اجرای شعارهایش است. داوری را روی جزئیات نبریم چراکه پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. مبنای داوری من خط مشی کلی است. البته اگر جزئیات زیاد شده و ناقص خط مشی شد می‌توان به جزئیات هم انتقاد کرد. تا وقتی که فکر می‌کنید مسیر را درست می‌روند، اعتماد داشته باشید.

دولت‎ها و گفتمان‎ها

بهاره آروین، جامعه‌شناس و عضو سابق شورای شهر تهران

arvin copy

گفتمان دولت چهاردهم از ضروریات این دولت تا نقطه پایان است. مردم دولت‌ها را با گفتمان‌ به یاد می‌آورند. دولت آقای خاتمی با توسعه سیاسی و جامعه مدنی به یاد می‌آید. برخی از اقدامات دولت‌ها – حتی اقدامات مؤثر-  به دلیل قرار نگرفتن در زیرمجموعه گفتمان به یاد آورده نمی‌شود. سال 84 که دو دوره دولت اصلاحات به پایان رسید، جو حاکم دال بر این بود که دولت به مسائل اقتصادی نپرداخت و بیشتر در حوزه سیاسی فعال بود. فارغ از اینکه دولت‌ها چه دستاوردها و موفقیت‌هایی دارند اما عباراتی به دولت‌ها سنجاق شده است. دولت آقای احمدی‎نژاد با شاخصی مانند اینکه گفت: «نفت را به سفره‌های مردم بیاوریم» یا با مسکن مهر شناخته می‌شود. دولت آقای روحانی یا دولت تدبیر و امید، با برجام و سیاست خارجی شناخته می‌شود، آن‌هم با جمله روحانی که گفت: «چرخ سانتریفیوژ و زندگی مردم باید بچرخد.» جالب است کاندیداهای پیروز گفتمان دارند و حتی در انتخابات می‌خواهند که گفتمان منسجمی را تولید کنند.

این گفتمان‌ها را چه کسی ساخته است؟ گفتمان‌ها فقط مفاهیم نیستند. کاندیداهایی در انتخابات شرکت داشتند که مجموعه مفاهیم منسجمی داشتند اما این مفاهیم به گفتمان تبدیل نشده است. باید این مفاهیم به تحول واقعی و واقعیت گره بخورد تا به گفتمان تبدیل شوند. خطاست اگر گمان کنیم که فقط نیروهای فکری می‌توانند برای دولت گفتمان بسازند. در زمانی که مرحوم رئیسی در دولت سیزدهم حضور داشت، مجموعه‌های فکری دغدغه گفتمان دولت سیزدهم را داشتند، چراکه آقای رئیسی در انتخابات وعده مشخصی نداد و حرف مشخصی نزد. نیروهای فکری متصل به ایشان سعی می‌کردند که گفتمانی ایجاد کنند تا این دولت هم مانند سایر دولت‌های پس از انقلاب شناخته شود. دولت سیزدهم با وجود اقداماتی که انجام داد، فرصت پیدا نکرد مجموعه مفاهیم را به تحول اساسی پیوند بزند. خاتمی با شروع «شوراهای شهر و روستا» تحولی بزرگ را به وجود آورد و با نام نهادهای مردمی گره خورد. اما از دوران احمدی‌نژاد با وجود واریز یارانه‌های نقدی به عنوان عدالت اجتماعی یاد نمی‌شود. اگر برجام به نتیجه نمی‌رسید و در حد تلاش باقی می‌ماند، دولت روحانی از یاد می‌رفت. تحولات زمانی با مفاهیم گره خورده و در حافظه تاریخی ماندگار می‌شوند که ذینفعان گسترده‌ای بسازند.

تحلیل گفتمان پزشکیان

حسین سلیمی، استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی

salimi copy

وقتی صحبت از گفتمان دولت چهاردهم می‌کنیم کسانی به ما ایراد گرفتند که هنوز گفتمانی شکل نگرفته است و سخنی مطرح نشده است. ابتدا به این شبهه ‌پاسخ خواهم داد. در بحث‌های تحلیل گفتمان برخی فکر می‌کنند زمانی می‌شود از گفتمان‌ها سخن گفت که مدت زیادی پس از پدید آمدن بمانند و ریشه اجتماعی داشته باشند و گسترده شوند. در مبانی اصلی تحلیل گفتمان چنین نیست، همه ما در محیط سخن، گفتمان و نظام‌های معنایی زندگی می‌کنیم و زبان و نشانه‌ها همه چیز ما هستند. برای اینکه گفتمانی را جست‌وجو کنیم نیازمند شکل‌گیری یک نظام معنایی معین در درون جامعه نیستیم، کسی که سخنرانی می‌کند را با همان سخن مورد تحلیل گفتمان قرار دهیم و نظام گفتمانی او را استخراج کنیم.

بنابراین از همکاران دانشگاهی‌ام خواهش می‌کنم این ایراد را که هنوز گفتمانی شکل نگرفته وارد نکنند چراکه در تعریف موسع از گفتمان این انگاره قابل انجام است. حتی در روش‌های تحلیل گفتمانی نیز ‌این موضوع مطرح است. در یکی از مشهورترین روش‌های تحلیل گفتمان آن را در سه سطح بررسی می‌کنند و در مورد گفتار دکتر پزشکیان در طول انتخابات این سه سطح را بررسی خواهم کرد. اول اینکه چه مفاهیم و واژگان و اصطلاحات و مبانی را به کار ببریم، دوم اینکه، بررسی ‌کنیم که این واژگان چگونه در جامعه فهمیده شده و سطح سوم این است که در چه شرایط اجتماعی رخ داده و در آن شرایط می‌تواند چه نقشی داشته باشد.

براساس این سه سطح، ما به‌ویژه از دوره آقای هاشمی به بعد می‌بینیم که شخصیت‌ها یک گفتمانی داشتند که شناسه یا نام خانوادگی آن‌ها بوده که در برخی دولت‌ها یکسان بوده و در برخی دولت‌ها متفاوت بوده است. برای مثال گفتمان سازندگی و دولت سازندگی را در دوره آقای هاشمی داشتیم، در دوره آقای خاتمی، اصلاحات، در دوره آقای احمدی‌نژاد، عدالت‌جویی و مهرورزی مطرح بود، در دولت آقای رئیسی عدالت و جمهوریت و عنوان دولت مردمی را داشتیم. یعنی در تاریخ سیاست داخلی و خارجی با آن گفتمان و عنوان دولت‌ها شناخته می‌شوند و این اقدامی که از امروز آغاز شده است برای این است که ببینیم درباره دولت آقای پزشکیان این موضوع چطور صدق می‌کند.

ما برای اینکه نظام معنایی گفتار آقای پزشکیان و همراهان اصلی ایشان را در انتخابات درک کنیم، یک تحلیل محتوایی اولیه انجام دادیم تا ببینیم سخنان ایشان را بر روی چه عناوینی می‌شود گردآوری کرد. برای مثال استفاده از کار کارشناسی بخش عمده‌ای از صحبت‌های ایشان است که در سخنان دانشمندان و در دانشگاه‌ها و همراهان ایشان مکرر استفاده شده است. پرهیز از دعوا پرتکرارترین سخن آقای دکتر پزشکیان بوده است. همینطور حل مسئله برجام و FATF از مضامین پرتکرار سخن آقای دکتر پزشکیان بوده است. همینطور اجرای برنامه‌های مصوب کشور و اسناد بالادستی و در نهایت صداقت و عدالت و بودن ‌‌صدایی برای کسانی که صدای آن‌ها در جامعه شنیده نمی‌شود عمده‌ترین و پرتکرارترین سخن آقای دکتر پزشکیان و همراهان ایشان در طول جریان انتخابات بوده است. پس اگر بخواهیم گفتمانی را شناسایی و عنوانی را برای آن تعیین کنیم اینها دایره مفاهیمی بوده است که توسط ایشان مطرح شده و هنوز هم مکرراً ذکر می‌شود.

اما در سطح دوم این موضوع مطرح است که این مفاهیم در جامعه چگونه فهمیده شده است. بررسی‌های ما نشان می‌دهد سخن و گفتمان دکتر پزشکیان بیشتر از اینکه وجه ایجابی در بین مخاطبان مورد توجه قرار گیرد، وجه سلبی آن مطرح شده است و اینکه ایشان چه کسی را نقد می‌کند و در مقابل چه اندیشه‌ای قرار دارد، بیشتر فهمیده شد. تمام سخن آقای دکتر پزشکیان با توجه به نقطه مقابل آن فهمیده و تفسیر شد. بنابراین بسیار مهم است که سخن ایشان چه نگاهی دارد. متن ایجابی سخن آقای پزشکیان این دو مفهوم بیشتر از همه مورد توجه قرار گرفت، یک خروج از بن‌بست بین‌المللی و دیگری ایجاد فضای باز اجتماعی. بیشترین کلامی که از ایشان در بین موافقان و مخالفان فهمیده و برجسته شد خروج از بن‌بست بین‌المللی و بُعد آزادی و فضای بازتر اجتماعی بود.

و در سطح سوم، با توجه به اینکه جامعه با بحران‌های متعدد مواجه است این انتخابات برگزار شد و جامعه نزدیک به قطب‌بندی بود. برخی فکر می‌کنند قطب‌بندی چیز خوبی است درحالی‌که جوامع و مجموعه‌های انسانی را به سمت انهدام و درگیری‌های بسیار شدید می‌برد. جامعه ما در این شرایط بود و نیمی از جامعه یا غیرسیاسی شدند و یا در مقابل قرار دارند. حدود ۲۶ درصد به آقای پزشکیان رای دادند و ۲۱ درصد به آقای جلیلی و انتخابات در درون اینها پولاریزه شده است و هر کدام از اینها انتظاری را دارند و سخنی را نمایندگی می‌کنند. اما با توجه به انتظاراتی که جامعه دارد موفقیت این گفتار با سرنوشت ایران و نه سرنوشت یک جناح و ایران پیوند خورده است. به همین دلیل است که باید زود این ساختار معنایی و چگونگی کاربردی‌سازی این ساختار را درک کنیم.

پیشنهاد من دو واژه «همگرایی» و «دانش‌بنیانی» که دیدگاه‌های کارشناسی و دانشگاهی را در خود جای داده است، شاید بتواند هم در عرصه داخلی و هم در عرصه بین‌المللی کاربرد داشته باشد. این عناوین را براساس جست‌و‌جو در شبکه‌های اجتماعی و سرچ‌ها پیدا کردیم که دولت تعامل و توسعه براساس این عنوان است، دولت کارشناسان، دولت شایستگان، دولت آشتی، دولت وفاق، دولت صلح‌اندیش واژگان مختلفی است که علاقه‌مندان به این گفتار ارائه می‌دهند.

قرار است برای ایران کاری شود

غلامرضا زکیانی، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی

غلامرضا زکیانی

مخاطب اصلی من در این بحث طیف معتدل کشور است. چراکه رویکرد دکتر پزشکیان اصلاح ایران و برای ایران است. در انتخابات اتفاقی رخ داد و آن موضع دکتر پزشکیان در دانشگاه تهران بود و همه فکر می‌کردند در مقابل نظر دانشجوهای رادیکال مواضع ساختارشکنانه و رادیکال بگیرند. اما نه‌تنها مواضع رادیکال نگرفت و وعده عجیبی نداد، بلکه از عبارت «من ذوب در ولایتم» استفاده کرد. این عبارت برای همه ما خیلی شگفت‌انگیز بود و اولین چیزی که به ذهن ما رسید این بود که رای‌های او خواهد ریخت. با همین عنوان می‌خواهم نتیجه بگیرم که اتفاقاً آقای دکتر پزشکیان نه می‌خواهد دولت اصلاحات را برپا کند و نه دولت‌های قبلی را بلکه می‌خواهد یک کار جدید برای ایران بکند و به دلیل جدید بودن ویژگی‎هایی دارد که باید بیش از حضورمان در زمان انتخابات حضور داشته باشیم و حواس‌مان به کمیته‌ها و کارگروه‌ها قبل و بعد از رای اعتماد باشد.

ما فکتی برای چند اتفاق پس از سال 92 داریم؛ یکسری اتفاقات از سال ۷۶ افتاد که یکسری از اصلاح‎طلبان تندرو گفتند حتی اگر لازم باشد آقای خاتمی را از قطار پیاده می‎کنیم. در سال ۸۸ طبیعی بود که رهبری درباره آن اتفاقات واکنش نشان داده و اینها برای اینکه موضع خود را به صورت عملی هم اجرایی کنند طبیعی بود که  اصولگرایان به‌ویژه رادیکال‌ها تحت عنوان لباس‌شخصی‌ها خیلی از سخنرانی‌ها را بر هم زدند. این اتفاق پس از سال 88 و تا سال 92 ادامه پیدا کرد و در این سال در بین مناظرات آقای ولایتی که مشاور سیاسی رهبری هستند موضعی گرفتند که بیشترین مخالفت را با آقای جلیلی داشت. در مناظرات انتخابات اخیر نیز آقای پورمحمدی برخلاف تصور ما بیشترین موضع را در برابر آقای جلیلی داشت.

آقای پزشکیان فردای دور دوم انتخابات در مرقد گفتند اگر حمایت رهبری نبود اسم من از صندوق بیرون نمی‌آمد و این حرف را دیروز نیز تکرار کردند. من از این جهت تاکید می‌کنم که از این به بعد بناست برای ایران  کاری شود و باید همه افراد، کارشناسان و همه کسانی که دلشان برای ایران می‌سوزد به این مسئله دقت کنند. وقتی رهبر معظم در جمع نمایندگان مجلس این‌همه بر حمایت از دولت جدید تاکید کردند نشان‌دهنده این  است که رویکرد نظام در سیاست خارجی و داخلی به سمتی که آقای پزشکیان می‌گویند رفته و تصور من این است که آقای پزشکیان به درستی وسط آمدند و نیروهای هر دو طرف را خطاب قرار دادند.

نکته دوم مربوط به آقای ظریف است. جمله معروفی که گفت من کتم را دارم درمی‌آورم، شاید الان برای ما بُعد احساسی داشته باشد اما با توجه به اتفاقی که رخ داد و به میزان درکی که از اوضاع منطقه و اوضاع بین‌المللی داریم این اتفاق هیچ کم از معجزه ندارد و بدون شک و تردید این دیپلمات با دیسیپلینی که همه دنیا می‌شناختند که چه شخصیتی دارد، به این ترتیب وارد انتخابات شد و شاهد این نوع ورود ایشان برای همه، جای تعجب داشت. معتقدیم آقای دکتر ظریف با این نوع کنش سیاسی که قطعاً بیش از ۲۰ درصد مردم را تحریک کرد که وارد انتخابات شوند در تاریخ نه‌چندان دور با بزرگانی مثل امیرکبیر و بازرگان مقایسه خواهد شد.

ناچاریم به سیاست بازگردیم

ابوالفضل دلاوری، استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی

delavari-Setareh Kazemi (9) copy

من می‌خواهم از واژه گفتمان استفاده نکنم چراکه یک وجه یا معنای ناخودآگاه دارد. در حالی که آنچه امروز در جریان است کاملاً سوژه‌محور است و زمینه‌های رخداد بزرگ و بی‌سابقه در تاریخ ایران شکل داد و شرایط کنونی را ایجاد کرد که سال‌های سال زیرپوست جامعه به‌ویژه در نخبگان، دغدغه‌مندان و فعالان به صورت آگاهانه شکل می‌گیرد. به همین دلیل از مفهوم پارادایم استفاده می‌کنم چراکه بر نظام دانا و آگاهانه دلالت دارد. ما در حال تغییر پارادایم در عرصه سیاست‌ هستیم و ذهنیت و الگوهای سیاسی ما تاکنون دو ویژگی داشته؛ اول، خیال‌پردازی و در بهترین حالت آرمانگرایی‌های آسمانی و دوم، تخاصم و تقابل. این ویژگی کاملاً آشکار تاریخ سیاسی به‌ویژه 200 سال اخیر کشور است. من عنوانی برای این دولت اعلام نمی‌کنم چراکه روز اولی که پزشکیان وارد عرصه رقابت‌های انتخاباتی شد، یک عنوان «مصالحه و اصلاح» به ایشان دادم چراکه برخلاف تصورات اولیه به پیروزی‌شان اعتقاد داشتم.

آنچه اتفاق افتاد محصول انتخابات نبود بلکه محصول بازاندیشی در حوزه سیاست و کنش سیاسی در ایران بود و همچنین تجربیات تلخی که به‌ویژه در دو، سه دهه اخیر داشتیم. سیاست‌های رمانتیسم و آنتاگونیستی حاصلی جز زنجیره‌ای از شورش‌ها، جنبش‌ها و انقلابات و تلاش‌های حماسی اما نافرجام یا کمترفرجام و الگوهایی از حکمرانی نامطلوب و ناکام ندارد. دولت‌های توسعه‌گرا، توزیع‌گر و در دو دهه اخیر دولت توسعه‌طلب بحران‌زا بودند. آنچه اتفاق افتاده حماسه‌ای است حاصل کنش آگاهانه تمام نیروهای سیاسی از سوی آنها که رای دادند یا رای ندادند و حتی کسانی نقش رقیب‌های افراطی و حافظ شرایط موجود را داشتند. این جامعه، سرزمین و ملت سرمایه‌های عمیق ذهنیتی، فرهنگی، نمادین و مهم‌تر از همه اراده برای آنکه دوباره برخیزد را داشته و این در درون ما آگاهانه یا ناآگاهانه می‌جوشد. ایران یک دوره شکوفایی بی‌نظیر از دوره معاصر طلبکار است.

امروز ما در حال ورود به این عرصه در تاریخ معاصر می‌شویم. کنشی که در انتخابات شرکت کرد محصول این بازاندیشی بود و عنوان بازگشت به سیاست بازاندیشانه را به این دوره دادم. سوژه‌های اجتماعی و سیاسی در تمام فرآیندها وارد فعالیتی آگاهانه، تکاملی، گفت‌وگومحور و سعی در ایجاد همگرایی و گزینش مناسب‌ترین و معقول‌ترین رفتار برمی‌آید. حتی انتخاب‌ها نتیجه معرفی‌های حزبی و جناحی نبود بلکه محصول اندیشیدن به امکانات، مطلوبیت‌ها و ظرفیت‌ها و اراده معطوف به تغییرات است. شکلی که در این انتخابات دیدم در هیچ جای جهان ندیدم. قرن بیست‌ویکم قرن ایران است که سه، چهار بار از این ویژگی‌های منحصربه‌فرد را نشان جهان دادیم. به‌رغم اینکه هنوز ضربه می‎خوریم، آسیب‌پذیر هستیم و انباشت بحران‌ها بر جسم و جان‌مان سنگینی می‌کند، اما پتانسیل و اراده ما مستهلک نشده است. چه کسی فکر می‌کرد از فضای یخبندان انتخاباتی چنین محصولی بیرون بیاید. حتی از چنین شخصیت ناشناخته‌ای چنین پتانسیل نمادینی دربیاید. این محصول‌ها توسط افرادی که سیاست را بازاندیشی کردند، ساخته شد؛ آن‌هم با فاصله گرفتن از سیاست رمانتیسم و تکیه بر داشته‌ها و براساس تجربیات قبلی.

از یک جامعه سرد یک انتخابات گرم به وجود آمد. درست است که می‌گویند مشارکت 50 درصد است، اما این تعداد را باید از 70 یا 65 درصد حساب کرد چراکه میانگین مشارکت در انتخابات ریاست‌جمهوری بعد از انقلاب 65 درصد بوده است. چرا میانگین را از 100درصد می‌گیریم و می‌گوییم 65درصد شرکت نکردند. حداکثر 20درصد عدم مشارکت داشتیم. اما آنها هم مشارکت فعال داشتند. چراکه اقدام‌شان معنادار بود و پیام داشت. این یعنی سیاست بازاندیشانه که مبتنی بر آگاهی و گفت‌وگو در عرصه سیاست است. در فرانسه که دو حزب چپ به دلیل ترس از حزب راست ائتلاف می‌کنند، سطح پایینی از بازاندیشی است. اما در ایران سطح وسیع‌تر، عمومی‌تر و اجتماعی‌تر از بازاندیشی‌ را داریم که سرمایه بزرگی محسوب می‌شود.

خوشبختانه این اتفاق در درون هیئت حاکم رخ داده است چراکه تجربیات را بازنگری کرده است و پیش رفتن با الگوهای قبلی را غیرممکن دیده است. ما ناچاریم به سیاست برگردیم. اول، ممکن کردن امر ظاهراً ناممکن. کاری که از طریق آگاهی و کنش آگاهی انجام دادیم. کجا انتظار داشتیم آقای ظریف اینطور وارد میدان شده و کت دربیاورد؟ ما ده‌ها هزار بازیگر پنهان داشتیم که بنا به موقعیت و ارتباطات خود دست به این اقدام زدند. دوم، سازگار کردن امور ظاهراً ناسازگار که باید از این به بعد دنبال شود.

دیدگاه

ویژه سیاست
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار