| کد مطلب: ۱۵۵۷۶

یادداشت مطبوعات / اعتماد؛

نقد ثبوتی یا اثباتی

بخش دوم

نقد ثبوتی یا اثباتی

به گزارش هم‌میهن آنلاین، عباس عبدی در بخش اول یادداشتی در تحلیل وضعیت موجود برای روزنامه اعتماد نوشت:

در بخش اول یادداشت فرض کردیم که همه ارزش‌های اعلامی رسمی خوب است و انگیزه سیاستمداران و مجریان هم خالصانه است. پس به لحاظ اثباتی نقدی نمیکنیم ولی از منظر عملی و ثبوتی میتوان ثابت کرد که این سیاست‌ها شکست خورده است. برخی موارد در یادداشت اول آورده شده و چند مورد هم در اینجا تقدیم میشود. گرچه اطلاعات دقیقی از تحولات منطقه‌ای و استانی کشور در دست نیست ولی مجموع شواهد حکایت میکند که حداقل میان برخی مناطق کشور نابرابری رو به افزایش است و این را میتوان از جابه‌جاییهای جمعیتی میان استانی و مهاجرت‌های داخلی به خوبی دید. این نابرابریها ریشه مهم ناپایداری نیز هستند. در حوزه گسترش ارزش‌های دینی و اخلاقی و گرایش به دین، مساله بسیار واضح و آشکار است. نسل جدید به ویژه متولدین دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ اغلب با چنین ارزش‌هایی احساس بیگانگی میکنند. متاسفانه ساختار رسمی هیچ علاقه‌ای ندارد که به این واقعیت بسیار آشکار اذعان کند و همین امر روند دین‌زدایی و حتی مخالفت با آن را تشدید میکند. پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان که در آبان ماه گذشته انجام و اتفاقا زیرنظر و با مدیریت کلان نیروهای طرفدار وضع موجود اجرا شد، نشان میدهد که گرایش به دینداری به عنوان مهم‌ترین هدف رسمی این حکومت در همه زمینه‌ها، با افول و تغییری کیفی و کمی نسبت به گذشته روبه‌رو شده است. حجاب فقط یکی از نمودهای آشکار آن است. تقلیل جایگاه نهاد دین نزد مردم و نیز تمسک به مناسک سطحی و بیارتباط با دین و تقویت و رشد خرافه‌های دینی به جای حقیقت دین، آشکارتر از آن است که قابل انکار باشد. در واقع این فرآیند از متولدین دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ در حال سرایت به نسل‌های قبل نیز هست. نه اخلاقیات، نه معنویات، نه عبادات و نه نهاد مرجعیت دین، هیچ کدام در جایگاه گذشته قرار ندارند، سهل است که به‌ شدت افول کرده‌اند و با وضعیت موجود قابل احیا نیز نیستند. درباره عدالت و رفع تبعیض و فقدان فساد چه چیز جدیدی میتوان گفت که تاکنون گفته نشده باشد؟ استقلال قضایی و بیطرفی کیفری رکن رکین عدالت است که در فقه و سیاست‌های اسلامی تاکید شده است و بازتاب وجود این ویژگی را در هر جامعه‌ای میتوان در نبود فساد و رواج شفافیت و پاسخگویی و حاکمیت قانون دید که متاسفانه هیچ کدام آنها در جامعه ما در سطحی نیستند که رضایت خاطر مردم را فراهم کند. نمونه‌های فسادی که در ماه‌های گذشته دیده شده است، مو را بر تن شنونده سیخ میکند. مساله ۷/۳ میلیارد دلار چای دبش که به نظر میرسد از دستور کار اطلاع‌رسانی رسمی خارج شده، نشان‌دهنده عمق فاجعه است. مساله‌ای که پیرامون آقای صدیقی پیش آمده و هیچ اطلاع‌رسانی رسمی و نیز بدون ابهامی، درباره موارد گوناگون آن نمیشود و مشمول برخورد مومنانه شده؛ هر دو مورد ابعاد جدیدی را در این‌گونه مسائل آشکار کرده است که در گذشته به تصور افراد هم در نمیآمد. شنیده‌های فراوانی از این نوع فسادها وجود دارد که به علت عدم شفافیت و فقدان پاسخگویی داده‌های جزیی آن به آگاهی عمومی نمیرسد. کجاست آن آرمان‌های عمومی سال ۱۳۵۷ که عدالت علی را آرزو میکرد و نهج‌البلاغه معیار عملکردهای رسمی بود؟ وضع کنونی جامعه با آن آرمان‌ها فرسنگ‌ها فاصله دارد. شاید همه امیدها به مهم‌ترین نقطه قوت جامعه و انقلاب ایران، یعنی مشارکت عمومی ختم شود که آن نیز در جریان سه انتخابات اخیر زایل شد و تصور نمیرود که بدون تحولی جدی در سیاست‌های داخلی، این ویژگی نیز قابل بازسازی و احیا باشد. در نتیجه و به لحاظ ثبوتی و واقعیت امر مواجه با وضعیتی هستیم که همه به آن اعتراض دارند و ضمنا چشم‌اندازی نیز پیش روی جامعه گشوده نمیشود. نهادهای اصلی جامعه شامل دولت، خانواده، اقتصاد، رسانه، آموزش و دین به ‌شدت ناکارکرد و حتی کژکارکرد هستند. از میان نهادهای فوق به ترتیب دین، آموزش و رسانه در وضعیت بسیار ضعیفی قرار دارند. نهاد اقتصاد همچنان فعال و دارای پایه‌های قوی، ولی فاقد چشم‌انداز امیدبخش است. نمونه آن سرمایه‌گذاری و بهره‌وری اقتصادی است. این دو پایه رشد اقتصادی و رفاه هستند. هر دو عامل در جا زده و تکان جدی نمیخورند. نهاد خانواده بار کاستیهای نهادهای دیگر را به دوش نحیف خود میکشد. لطفا توجه کنید! اتفاقا یکی از علل پرهیز از شکل‌گیری این نهاد (ازدواج و فرزندآوری) همین سنگینی بار آن است. نهاد دولت نیز وضعیت دوگانه‌ای دارد. از حیث سخت‌افزاری و امنیت اعم از داخلی و خارجی کارکرد خود را کمابیش انجام میدهد، هر چند شواهدی از ضعف در این زمینه هم دیده میشود، ولی از حیث نرم‌افزاری، از جمله برنامه‌ریزی توسعه، سیاستگذاری برای پیشرفت و رفاه و اجرای سیاست‌های لازم برای آنها و فعال کردن نهادهای زیرمجموعه خود یا تحقق اهداف تعیین شده مثل سند چشم‌انداز در شرایط غیرکارکردی قرار دارد.

ادامه روند کنونی موجب ناپایداری بیشتر خواهد شد. این سیاست‌ها عموما مبنی بر تخیلات و فشار و تقابل با جامعه است. شاید بتوان با تسلط سخت‌افزاری و توسل به زور مردم و زنان را مجبور به انجام یا تن دادن به برخی رفتارها کرد ولی از این طریق نه عقیده آنان مطابق ارزش‌های رسمی میشود، سهل است که مخالف‌تر هم میشوند و نه حتی جامعه بهتری ساخته خواهد شد. به‌طور قطع نتیجه حاصل از توسل به چنین سیاست‌هایی خلاف اهداف اولیه خواهد بود.

شاید بتوان گفت که در مرحله کنونی مشکل اصلی با طرفداران وضع موجود نه در ارزش‌های اثباتی آنها، بلکه در شیوه‌های اجرایی و عملکردهای این سیاست‌ها و نتایج ثبوتی آنهاست که باید آنها را تغییر دهند.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی