| کد مطلب: ۱۴۲۰۷
با سخت‌افزار به جنگ نرم‌افزار رفتن

یادداشت مطبوعات / اعتماد؛

با سخت‌افزار به جنگ نرم‌افزار رفتن

به گزارش هم‌میهن آنلاین، عباس عبدی تحلیلگر سیاسی در یادداشت امروز خود در روزنامه اعتماد نوشت:

بازی تمام است « The game is over» این اصطلاحی رایج است که در میانه برخی از بازی‌ها گفته می‌شود. کسانی که شطرنج بازی می‌کنند، می‌دانند که در مراحلی از بازی، شطرنج‌باز تسلیم شده و پیش از مات شدن رسمی، باخت و شکست را می‌پذیرد. البته افرادی که تازه‌کار هستند بازی را ادامه می‌دهند، حتی اگر یک وزیر و دو رخ هم عقب باشند!! بازی را تا آخرین مرحله که کیش و مات شوند، ادامه می‌دهند. ماجرای بازی سیاست در ایران و در آغاز سال ۱۴۰۳ بسیار روشن است. اجازه دهید با یک فراز از سخنان اخیر مقام رهبری آغاز کنیم: «امروز در دنیا چالش‌ها و درگیری‌ها، چالش‌های رسانه‌ای است. بیش از آنچه موشک و پهپاد و هواپیما و ابزارهای جنگی و مانند اینها تاثیر بگذارند در عقب راندن دشمن، رسانه‌ها هستند که تاثیر می‌گذارند و دل‌ها را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند، ذهن‌ها را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند. جنگ، جنگ رسانه‌ای است؛ هر کس رسانه قوی‌تر داشته باشد، در اهدافی که دارد -هر هدفی- موفّق‌تر خواهد بود.» این گزاره‌ها بسیار مهم و درست است. طبعا به معنای نفی سخت‌افزار موشکی و پهپادی نیست، ولی واقعیت این است که سخت‌افزار موشکی در کنار نرم‌افزار فرهنگی و رسانه‌ای است که کارایی دارند. مثل یک تیم فوتبال که هرقدر دروازه‌بان خوبی دارد باید در خطوط دیگر هم بازیکنانی به همان اندازه توانا داشته باشد. این تیم مسخره‌ای خواهد بود که بهترین فورواردها را داشته باشد ولی خط هافبک آن در سطح تیم دسته سوم و دروازه‌بان آن در سطح تیم محلی باشد. نسبت قدرت رسانه‌ای و تولیدات فرهنگی مورد حمایت رسمی در ایران با ادعاهای ساختار سیاسی و قدرت سخت‌افزاری آن، تقریبا در همین اندازه است.

وضعیت کنش‌های رسمی در ایران مثل کاریکاتوری است که دستان بلند، پاهای متوسط، شکم برآمده و مغز بسیار کوچکی دارد. در نتیجه کارگزاران این ساختار برای مقابله با تولیدات نرم‌افزاری منتقدان و مخالفان دست به دامن سخت‌افزارهای رسمی خود شده‌اند، زیرا فاقد توانایی‌های نرم‌افزاری هستند. نمونه بسیار روشن آن برنامه‌ها و تولیدات صدا و سیماست.

ماجرا این است که در آغاز سال ۱۴۰۳ با دو پدیده مقابل هم مواجه شده‌ایم؛ از یک‌سو، شاهد قدرت‌نمایی فرهنگی انواع منتقدان وضع موجود بودیم. ‌گرچه مطالعات اجتماعی و نیز آخرین پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان که بخش‌هایی از آن به ‌طور غیررسمی منتشر شده؛ ابعاد تحولات فرهنگی به ویژه رویگردانی نسبی از مذهب را نشان می‌دهند ولی در هفته‌های اخیر نمودهای عینی این تحول در دو وجه اثباتی و سلبی به نحو بارزی برجسته شد. در وجه اثباتی پررنگ‌تر شدن مراسم نوروز و گرامی داشتن ارزش‌ها و مراسم ملی و سنتی تاریخی است که به‌رغم محدودیت‌های فراوان در ابعاد گسترده‌ای در فارس، کردستان، ایلام، تهران و سایر مناطق کشور که زمینه داشت، دیده شد. وجه سلبی آن نیز علیه ارزش‌های رسمی و دینی از طریق بی‌توجهی عامدانه و آگاهانه به تقارن ماه رمضان با عید، ازجمله روزه‌خواری بود که صدای بسیاری از اصولگرایان را در آورد. البته بروز این بی‌توجهی از جهاتی باید مورد استقبال حکومت قرار بگیرد، چون واقعیت جامعه را نشان می‌دهد و نباید آن را محکوم یا خفه کرد. این تهدید نیست، بلکه فرصتی برای شناخت واقعیت ناخوشایند ساختار رسمی است که در  ژرفای  جامعه  می‌گذرد.

در سوی مقابل شاهد پاتک سخت‌افزاری از سوی طرفداران وضع موجود بودیم. یکی راه انداختن برنامه استادیوم آزادی و دادن افطاری و دیگری کیک جشن تولد برای امام حسن(ع)!! به طول ۲۰۰ متر در بلوار کشاورز و یکی هم سفره افطاری ۲۷۰ متری روی پل طبیعت!! همچنین اعلام و اقدام عملی برای ساخت یک مسجد در پارک قیطریه تهران در کنار محله مذهبی چیذر که چند مسجد و حسینیه بزرگ و حتی امامزاده دارد و بالاخره ماجرای عجیب بستن پارک‌ها و‌ گردشگاه‌ها در ۱۳ فروردین است. وجه مشترک این واکنش‌ها تکیه بر عنصر سخت‌افزاری پول و قدرت است. روشن است که مسجد دولتی جذابیتی ندارد، چون مسجد باید بانی مردمی داشته باشد هر جا نمازگزار باشد مسجد هم ساخته می‌شود البته شهرداری‌ها هم می‌توانند و باید هم کمک کنند. مسجد دولت‌ساز بدون توجه به نیازهای مردم، فوری متروکه می‌شود، چون از بطن مومنین زاییده نشده است. باید نمازگزار و پیش‌نماز و مُکبِّر آن را هم دولت تامین و استخدام کند. در این میان برخی‌ها معترضند که شهرداری برای ساخت این مسجد می‌خواهد چند ده درخت را قطع کند یا روی تپه‌های باستانی می‌خواهند بسازند. شهرداری هم می‌گوید اینها نهال هستند! شاید منتقدان توجه ندارند که اهداف دیگری در کار است و اگر صدها «نهال صدساله» یا آثار باستانی هم آنجا باشد از ریشه در می‌آوردند و خراب می‌کنند. حتی اگر تردیدی نباشد که به علت نبود نمازگزار کافی نیازی به این مسجد   نیست.

در رژیم گذشته ساخت مسجد بازتابی از خواست و رفتار عمومی بود هزینه آن را مردم تامین می‌کردند مثل منابع مالی حوزه‌ها، ولی اکنون با اراده شهرداری و دولت می‌سازند تا بلکه نمادهای دینی زیادتر شود غافل از اینکه چنین سیاستی موجب افزایش شکاف میان «بود» و «نمود» دین شده و درنهایت موجب تضعیف دین می‌شود. مومن و نمازگزار نیازمند مسجد نیست و حتی با مسجد تعریف نمی‌شود این مسجد است که بدون نمازگزار تبدیل به آهن و آجر و شیشه و  درنهایت  مخروبه  می‌شود.

این رویکردهای تقابلی از سوی اجزای ساختار رسمی و با اتکا به سخت‌افزار مادی قدرت سیاسی و پول، علیه قدرت‌نمایی نرم‌افزاری فرهنگی منتقدان وضع موجود، هیچ پیامی جز خالی بودن دست ندارد و پیشاپیش به منزله اعلام شکست است. کسانی که نتوانستند مردم را در یک ماه پیش به پای صندوق بیاورند و رای نفرات اول آنها با حرف و حدیث فراوان کمتر از ۷درصد واجدین حق رای است، حالا با ضرب و زور و افطار (قدرت مادی سخت‌افزاری) یا کیک تولد ۲۰۰ متری برای امام حسن (ع)!! می‌خواهند خودی نشان بدهند، آن‌هم در قالب‌های همان فرهنگی که به مقابله با آن برخاسته‌اند! و از همه عجیب‌تر ساخت مسجد در فضا و جغرافیایی است که اصولا مساجد موجود و ریشه‌دار آن نیز نمازگزار مورد انتظار را ندارد. مسجد را مردم و نه دولت‌ها و از بودجه عمومی برای اقامه نماز می‌سازند، اگر نمازگزار نباشد، مسجد به چه کار آید؟ اتفاقا نتیجه عکس می‌دهد، چون توزیع همین تعداد رو به کاهش نمازگزار در تعداد بیشتر مسجد، آنها را خالی‌تر می‌کند و این ضد تبلیغ خواهد بود. به علاوه مگر پیش از انقلاب که این همه مسجد ساخته می‌شد و از نمازگزار پُر بود، دولت آنها را می‌ساخت؟ مسجد دولت‌ساخته یا در زمین عمومی بدون رضایت مردم، حتی می‌تواند برای نمازگزاران شبهه ایجاد کند و به قول آقای محمد مهاجری می‌تواند مسجد ضرار هم تلقی شود. اگر درباره تعداد نمازگزاران مسجدرو پژوهش کنید واقعیت ماجرا برای حکومت روشن می‌شود، آن‌هم در ماه رمضان که بهار مساجد است. دوستی نوشته بود که در اجرای این طرح برای سازندگان منافع مادی دارند. گرچه این انگیزه هم مهم است ولی شاید انگیزه اصلی نباشد، زیرا آن اندازه رانت برای توزیع دارند که این کارها در برابر آن هیچ است. همین مورد مدرسه آقای صدیقی یک نمونه کوچک آن است. مساله یک رویکرد استیصالی است که فاقد قدرت نرم‌افزاری هستند، لذا به قدرت سخت‌افزاری خود پناه برده‌اند. آخرش هم مجبورند برای جلب مخاطب، کسی را بیاورند تلویزیون بگوید که قبلا به عشق فلانی کاباره می‌رفته یا خواننده مورد علاقه‌اش خانم هایده است و برای زدن این حرف هم ۷۰۰ میلیون تومان پول می‌گیرد، این عاقبت مبارزه  سخت‌افزاری علیه  نرم‌افزار  است.

دیدگاه

ویژه سیاست
سرمقاله
آخرین اخبار