| کد مطلب: ۱۰۰۷۹
فقه حق و فقه تکلیف

فقه حق و فقه تکلیف

ابوالفضل دلاوری هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی مرحوم فیرحی اندیشمندی کوشا، رهگشا، توانا و پویا بود. از نظر من پویش فکری مرحوم فیرحی مسئله مهمی است نه آثار و

delavari abolfazl

ابوالفضل دلاوری

هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی

مرحوم فیرحی اندیشمندی کوشا، رهگشا، توانا و پویا بود. از نظر من پویش فکری مرحوم فیرحی مسئله مهمی است نه آثار و کتبی که از خود برجای گذاشتند و در همین راستا ابتدا توضیحاتی می‌دهم و بعد به تفکر مرحوم فیرحی می‌پردازم. در موضوع دموکراسی و فقه، دموکراسی به نسبت فقه اصالت وجودی دارد و در عرصه‌های خاص و زیستگاه‌های خاص بوده است. پس اصالت وجودی را به دموکراسی می‌دهیم و اینکه می‌گویم تقدم دموکراسی بر فقه در واقع می‌خواهم دغدغه فقیه را تعیین کنم. به تعبیر دکتر میرموسوی، نیازی نمی‌بینیم که دموکراسی را از فقه بیرون آوریم یا اقتدارگرایی موجود را از فقه بیرون بکشیم. بعد از انقلاب قطعاً یک حکومت نیمه‌توتالیتر می‎داشتیم، خواه لیبرال‌ها رهبری آنها را به دست می‎گرفتند، خواه مارکسیست‌ها، خواه رادیکال‌های اسلام‌گرا و... مسئله ما مسئله دولت بود نه حکومت دینی که صرفاً یک استنادی است به شکلی از دولت که گریزی در ظهور و تجربه آن نداشتیم. «فقه دموکراسی» معنای خود را در بحران این تئوکراسی می‌بیند و باز می‌یابد و اگر این را تجربه نکرده بودیم، این مفهوم در کشور ما زاده نمی‌شد. غرض از مطرح کردن این مباحث این است که بگویم تقدم دموکراسی به‌عنوان یک فرایند در حال تحقق تاریخی بر فقه سیاسی چیست. امروز فقیه سیاسی می‌تواند به مسئله دموکراسی بیندیشد، نه بیش از این، چراکه نه جایگاه و نه توانایی آن را دارد. از طرفی در قدیم نیز این کار انجام نشده که بخواهد الگویی از آن را استخراج کند. ظاهر قضیه شاید حرف من را نقض کند، اما می‌دانیم که مفاهیم این نظام در فرایند یک منازعه سیاسی و نه فقهی مطرح شد. داستان تدوین قانون اساسی، تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی و تنظیم متن قانون اساسی را هرکسی با این نگاه مطالعه کند، متوجه می‌شود که مسئله ساختارمند شدن یک نیروی اجتماعی بود که از پستوهای تاریخی ایران درآمد. فاصله میان تایید پیش‌نویش و اصرار بر گنجاندن اصل ولایت‌فقیه در قانون اساسی یک ماهی بیش طول نکشید و اصلاً فقه در آن جایگاهی نداشت. صف‌بندی‌ها و مناقشاتی بود که از همه بیشتر بین فقهایی بود که نگرش‌های خود را داشتند. امروز به رویدادی که رخ داده نگاه می‌کنیم و به آن می‌اندیشیم. مرحوم فیرحی نیز عملاً و نه در گفتار و نوشتار کسی بود که به‌عنوان یک فقیه به دموکراسی می‌اندیشید نه اینکه بخواهد دموکراسی را از فقه استخراج کند و بپیراید و به دیگران بقبولاند. مسئله مرحوم فیرحی دموکراسی بود، او یک مصلح بود و به دنبال اصلاح می‌گشت. تمام تلاش‌های او برای این است که بتواند این مفهوم را بپروراند و توضیح دهد. خود او در یک جمله صریح می‌گوید: وظیفه فقه این است که به‌گونه‌ای جهان امروز را توضیح دهد که تضاد و تنش شدیدی بین زیست مؤمنانه، مؤمنان به یک دین و دیگران پیدا نشود و انسان‌ها خوب زندگی کنند. در این جمله فقه اصالت و تقدم خود را از دست می‌دهد. فیرحی در کنار همه اینها یک دموکرات بود. او در دهه 70 می‌خواهد فقه متصلب‌شده ارتدوکس را شالوده‌شکنی کند. در دهه 80 با توجه به نگرش‌اش که فقه را اقتدارگرا و ناسازگار با دموکراسی می‌داند، سازوکار و نهادهای دموکراتیک را واکاوای می‌کند و به دنبال آن است که آیا می‌شود برای آنها یک توجیه فقهی پیدا کرد. مرحوم فیرحی در دهه 90 به سمت مسئله حقوق رفت و حق را مبنای تفسیر خود از فقه قرار می‌دهد و از فقه حق سخن می‌گوید نه فقه تکلیف. انسان‌ها حق دارند، حقی مساوی در عرصه زیست عمومی؛ و ارجاع مکرر او به کتاب والدرون از همین‌جا نشأت می‌گیرد و می‌گوید انسان‌ها در آفرینش برابر و دارای حقوق برابر هستند. او بر حق حاکمیت بر سرنوشت و اعتراض به آنهایی که این حق را محدود می‌کنند قائل است و اصالت را به حق می‌دهد. استناد او به این جمله که هیچ چیز مثل دین نمی‌تواند یک دموکراسی را پشتیبانی کند نشان می‌دهد که فقه جنبه ابزاری و طریقت دارد. شاید وارد بحث‌های انضمامی حقوق نشده باشد اما مردم را قوه مؤسس می‌داند که هم حق تاسیس دارند و هم حق نظارت، حق تغییر و اصلاح. او معتقد است شکل حکومت را مردم از طریق قرارداد تعیین می‌کنند و این فقه دموکراسی است و چون دموکرات است می‌خواهد راهی پیدا کند که دیگران نیز همین‌گونه به فقه نگاه کنند. راه فیرحی همچنان باز است و ما نیازمندیم که با این نگاه یعنی تقدم دموکراسی بر حقیقت، بر فقه، فلسفه و هر چیزی که تصور کنید نظر بیندازیم. فیرحی با این نگاه فقه بازنده نیست بلکه فقیه برنده‌ای است که نگاه خاصی را به‌ویژه در آثار آخر خود نشان می‌دهد. وظیفه ما استخراج اشکال مختلف حکومت و سبک زندگی از فقه نیست، بلکه وظیفه ما این است که فقه را طوری بخوانیم که زندگی روزمره منطقی و تاریخمند مردم دچار تضاد و تنش نشود و مردم بتوانند خوب زندگی کنند.

دیدگاه

ویژه سیاست
آخرین اخبار