فیرحی نواندیش و روشنفکری دینی
سیدصادق حقیقت عضو پژوهشکده امام خمینی چند گفتمان در خصوص موضوع این نشست که «فقه دموکراسی و مسئله ایران» است را با همدیگر مقایسه میکنم که گفتمان سوم متعلق به
سیدصادق حقیقت
عضو پژوهشکده امام خمینی
چند گفتمان در خصوص موضوع این نشست که «فقه دموکراسی و مسئله ایران» است را با همدیگر مقایسه میکنم که گفتمان سوم متعلق به فیرحی است.
گفتمان اول، رویکرد حداکثری به دین دارد و برخی معتقدند که میتوان و باید از دین همه چیز را استخراج کرد. اینکه چه مقدار میتوان از دین استخراج کرد، در طیفی وجود دارد و برخی معتقدند برخی امور از جمله امور تربیتی را میتوان از دین دریافت کرد و بنابراین فقه تربیت و فقه روانشناسی داشته باشیم. برخی در این گفتمان پا را فراتر میگذارند و سراغ علوم پایه میروند و به فقه فیزیک، فقه شیمی، فقه نفت و فقه متاورس نیز معتقدند. در گفتمان اول فقه دموکراسی نیز معنا پیدا میکند.
گفتمان دوم، رویکرد حداقلی از دین دارد و انتظار این گفتمان از دین، اثبات خدا و قیامت است و مابین مبدأ و معاد بهویژه در مسائل سیاسی و اجتماعی را وظیفه دین نمیداند. در گفتمان روشنفکری دینی این رویکرد، فقه سیاسی اعتبار ندارد. روشنفکری دینی به اعتقاد ما با نواندیشی دینی متفاوت است و اگر دکتر سروش را مثال خوبی در زمینه روشنفکری دینی بدانیم، دکتر فیرحی مثال خوبی در زمینه نواندیشی دینی است.
گفتمان سوم، خاص دکتر فیرحی است و پروژه دکتر فیرحی ذیل گفتمان نواندیشی تعریف شده است. دو تفاوت مهم از 7 تفاوت بین گفتمان روشنفکری دینی و نواندیشی دینی این است که نواندیشان دینی عمدتاً فقه سیاسی را معتبر میدانند و روشنفکران دینی آن را نامعتبر میدانند. برای مثال در بحث فقه و دموکراسی، دکتر سروش ارتباط بین فقه و دموکراسی نمیبیند اما پروژه دکتر فیرحی ذیل گفتمان نواندیشی دینی مطرح میشود. متاسفانه دکتر سروش، استاد ملکیان، سروش دباغ و... بین دو گفتمان نواندیشی دینی و روشنفکری دینی تمایز قائل نشدند. پروژه دکتر ارتباط بین فقه و دموکراسی را معنادار میکند. براساس پروژه ایشان ما در درون فقه ظرفیتهایی داریم که در حالت کمون باقی مانده و اتفاقات در طول تاریخ، ظرفیتهای اقتدارگرایانه فقه را برجسته کرده و ظرفیتهای دموکراتیک فقه ثابت مانده و پروژه دکتر فیرحی این بود که ظرفیتهای دموکراتیک فقه را برجسته کند که این بخش اصلی پروژه ایشان است و به شکل خاص به آن فقه سیاسی میگویند و میتوانیم این ظرفیتها را به فعلیت برسانیم. روش دکتر فیرحی عمدتاً با استفاده از روشهای فوکویی، یعنی دیرینهشناسی و تبارشناسی بوده است. دکتر
فیرحی میخواهد توضیح دهد که فقه و فقه سیاسی در چه تاریخی به وجود آمده، چه ظرفیتهایی داشته و چرا موضوع دموکراتیک در فقه به فعلیت نرسیده است. ایشان در کتاب «قدرت، دانش، مشروعیت در اسلام» به دنبال این هستند که با روش فوکویی پروژه خود را تحقق بخشند. او این پروژه گفتمانی جدید را در ایران به وجود آورد و دکتر فیرحی به تنهایی کاری بزرگ انجام داد و این پروژه را تا حدود زیادی پیش برد. پس از ایشان متفکران زیادی را ندیدیم که این پروژه را ادامه دهند اما به جهات مختلفی ناقص ماند، برای مثال استدلال ایشان این بود که از دل فقه سیاسی امکان برداشت دموکراسی هست که این سوال مهم مطرح میشود که کجا اثبات شده فقه سیاسی دانش معتبری است که در هیچیک از کتابهای ایشان به این موضوع پرداخته نشد، هرچند اگر کرونا به ایشان اجازه میداد به این موضوع میپرداختند. سوال اصلی این است که مگر در فقه دموکراسی وجود دارد؟ مگر فقه دموکراسی مفهوم مدرنی نیست؟ درحالیکه فقه سنت است و ماقبل آن وجود داشته است. پس اگر در فقه دموکراسی وجود ندارد چه چیزی وجود دارد؟ مفاهیمی که در سنت هست، برای مثال ارزش رای مردم و بیعت.