از اسرائیل و فلسطین تا ایران
جنگ غزه در کنار خشونتها، خونریزیها و ابعاد نظامی و سیاسی خود، پارهای نکات و درسآموزیها را هم با خود دارد که اگر شنونده خوبی برای آن باشیم، پیامهای مهم و ج
جنگ غزه در کنار خشونتها، خونریزیها و ابعاد نظامی و سیاسی خود، پارهای نکات و درسآموزیها را هم با خود دارد که اگر شنونده خوبی برای آن باشیم، پیامهای مهم و جدی آن را میتوان دریافت کرد. گفتهاند که در عالم سیاست از دشمن خویش هم میتوان آموخت. در این جنگ هم، رفتار و سیاستی را از سوی مجموعه نخبگان، احزاب و سیاستمداران اسرائیل شاهد بودهایم که فارغ از نگاه منفی که به این رژیم و مشروعیت آن داریم، جای تأمل و توجه دارد. اقدام درست و منطقی مجموعه نیروهای سیاسی و اجتماعی در اسرائیل این بود که با وجود همه شکافها و تعارضاتی که با بنیامین نتانیاهو، حزب لیکود و متحدان افراطی آن داشته و دارند؛ با آغاز جنگ، تا حد زیادی این اختلافات را کنار گذاشتند و به رئیس دولت اجازه دادند تصمیمات و سیاستهای خود را پیش ببرد. آنهم تصمیمها و سیاستهایی که به احتمال زیاد، با بسیاری از آنها هم موافقت نداشتند و شاید اگر دولتی افراطی چون نتانیاهو و متحدان او بر سر کار نبودند، چنین جنگ پرهزینهای با قربانیان فراوان به منطقه تحمیل نمیشد. حمایت و همراهی نیروهای رقیب نتانیاهو و مخالفان سیاسی-اجتماعی او در شرایطی شکل گرفت که ماههاست عملکرد این دولت با بیسابقهترین اعتراضات خیابانی به آنچه «طرح اصلاحات قضایی» میخواند، مواجه بوده است و عملاً دولت او را دچار بحران جدی مشروعیت کرده بود. طبیعتاً در چنین موقعیتی، مخالفان سیاسی فرصت مناسبی داشتند که این جنگ و حمله غافلگیرکننده حماس را تبدیل به ابزار جدی و جدیدی برای حمله به نتانیاهو کنند؛ آنهم در شرایطی که حمله حماس، موقعیت دولت و احزاب حامی آن را بهشدت در نظرسنجیها متزلزل کرده است و تقریباً همه برآوردها حاکی از آن است که نتانیاهو و حزب لیکود پس از این جنگ تا مدت طولانی، آینده سیاسی روشنی نخواهند داشت. بااینوجود، همین نخستوزیر و دولت متزلزل و با پایینترین سطح مشروعیت، در شرایط کنونی جایگاه رهبری ملی خود را حفظ کرده است و همه نیروهای نظامی و جریانهای سیاسی طبق سیاستها و برنامههای آن عمل میکنند. این وضعیت را امروز ما به شکل دیگری در طرف فلسطینی هم شاهد هستیم. با آنکه مجموعههای تحت رهبری محمود عباس (فتح، ساف و حکومت خودگردان) رقابت تاریخی با حماس دارند و بعید است با حمله اخیر موافقتی داشته باشند، اما پس از حمله حماس در مواضع خود یا به حمایت تلویحی از آن پرداختهاند و این اقدام را نتیجه رویکرد افراطی اسرائیل دانستهاند و یا دستکم، سکوت کردهاند و به مخالفت و منازعه با حماس برنخاستهاند.
این درحالی است که واکنش گسترده نظامی اسرائیل به اقدام حماس که منجر به کشتار گسترده، از بین رفتن بسیاری از زیرساختها، کمبود دارو، آب و سوخت و فراتر از آن، شکلگیری احتمال پیشبرد پروژه راست افراطی اسرائیل برای خروج کامل فلسطینیها از غزه شده است؛ میتوانست فرصت و بهانهای مناسب به ساف و دیگر مخالفان سیاسی حماس بدهد تا آنان را به چالش بکشند و بابت تحمیل این هزینه سنگین به مردم و منطقه غزه، به باد حملات تبلیغاتی-سیاسی بگیرند.
این دو مواجهه در دو طرف فلسطینی و اسرائیلی جنگ را میتوان با برخوردهایی مقایسه کرد که جریان راست تندرو در مقاطع حساس که کلیت کشور دچار مخاطره بوده، با رقبای سیاسی خود داشته است. اینکه یک چهره سیاسی شناختهشده در شرایط کنونی که همه نیروها و جریانهای سیاسی منتقد وضع موجود در دفاع از فلسطین و ضرورت توجه به منافعملی موضعگیری میکنند؛ ناگهان یادش به دوران نمایندگیاش در مجلسششم میافتد و با اظهاراتی کاملاً نادرست و غیرمستند نمایندگان اصلاحطلب آن دوره را به بیتوجهی به مسئله فلسطین متهم میکند، چه معنایی جز بیتوجهی به «امنیت ملی» و «وحدت ملی» و سوءاستفاده از مسائل اجماعی برای تسویهحسابهای قدیمی دارد؟ (آنهم در شرایطی که رهبری مدتی قبل بر توجه به «وحدت ملی» و «امنیت ملی» تاکید کردند و همه جریانها را به توجه به آن در موقعیت کنونی کشور فراخواندند).
در مقابل، سخنان اخیر آقای روحانی و اشاره وی به نقش مؤثر رهبری دستکم در سه مقطع در دور کردن سایه جنگ از سر کشور را باید مصداقی از توجه به وحدت و امنیت ملی و ترجیح دادن آن بر مسائل سیاسی و پارهای اختلافنظرها و گلایهها دانست. این درحالی است که در زمان ریاستجمهوری آقای روحانی، جریانهای رادیکالی که تحتعنوان «دلواپسان» خود را مدعی وفاداری رهبری هم معرفی میکردند، هر کاری توانستند کردند تا مانع از دستیابی دولت روحانی و تیم مذاکرهکننده و آقای ظریف به توافق هستهای شوند و بعدها هم که ترامپ با اقدام دور از موازین بینالمللی از برجام خارج شد، بهجای آنکه آمریکا را به چالش بکشند و فضا را برای کار دولت مستقر در شرایط تحریمهای حداکثری (که از بعضی جهات کمرشکنتر از جنگ بود) فراهم سازند؛ همه تیرهای خود را به سمت دولت و رئیسجمهوری وقت نشانه رفتند. گویی، این روحانی است که ایران را تحریم کرده و نه ترامپ! امروز هم که خوشبختانه با درایت رهبری و اقدامات نسبتاً مناسب دستگاه دیپلماسی، خطر جنگ از سر کشور دور شده است؛ باز هم شاهدیم طیفی از رسانهها و نیروهای تندرو با اقدامات نمایشی و زیر سوال بردن سیاستهای کشور، طوری
فضاسازی میکنند که گویی کشیده شدن پای ایران و حتی حزبالله لبنان به جنگ، چیزی جز خواست نتانیاهو و افراطیون اسرائیلی است. آیا واقعاً این جریانها نمیدانند توسعه دامنه جنگ و کشیده شدن آن از غزه به کل خاورمیانه، ریختن هیزم به آتشی است که تنور نتانیاهو و راست افراطی آمریکا و اسرائیل را گرم میکند؟ آیا آنان که در خانههای گرم خود پای شومینه نشستهاند و برای «حمله متقابل» روزشماری میکنند، اصولاً فهمی از مسئله جنگ، آرایش قوا در نظام بینالملل و موقعیت کنونی منطقه دارند؟ اگر فهمی از این مسائل ندارند که حق ندارند در آن دخالت کنند و ملت و کشور ایران و حتی مردم فلسطین را بیشازپیش دچار مشکل کنند اما اگر فهم درک مسئله را دارند و باز هم چنین مواضعی میگیرند؛ چارهای نیست جز آنکه آنان را نقشآفرینان پازل نتانیاهو بدانیم و به این نتیجه برسیم که آنان برای پیشبرد اهداف و منافع ناچیز خود و پارهای شعارها و ادعاها، حاضرند هر هزینهای به کشور و منطقه تحمیل شود و اصلاً هم، ابایی از ریخته شدن خون کودکان و زنان و بر باد رفتن همه داشتههای فلسطینیها و حتی ایرانیها ندارند. اینکه امروز میبینیم برخلاف بسیاری از کشورهای دنیا و
حتی اروپا و آمریکا، افکارعمومی ایران همچنان واکنشی سرد نسبت به رخدادهای فلسطین دارد؛ تا حد زیادی، واکنشی است به این اقدامات و سوابقی که از مواجهه طیفهای تندرو حاکم در حوزه سیاست خارجی و برخوردهای آنان با نیروها و جریانات معتدل و میانهرو در ذهن دارد و بر نگرش عمومی به موضوعاتی چون مسئله فلسطین اثر منفی گذاشته است. هشدار اخیر آقای روحانی از این نظر اهمیت دارد که نگرانی وی را بهعنوان سیاستمداری باسابقه و کارکشته در حوزههای نظامی، امنیتی و سیاستخارجی به تحرکات و اقدامات برخی نیروها و جریانات نشان میدهد. چنانکه این جریانات تندرو سال گذشته هم در یک قدمی احیای برجام، کشور را بار دیگر از دستیابی به توافق بازداشتند و بعید نیست امروز هم، با وجود سیاستهای منطقی نظام و عملکرد مناسب دستگاه دیپلماسی، بار دیگر اقدامات و فضاسازیهایی را شکل دهند که بهانه لازم را برای پیشبرد پروژه جنگطلبانه تندروهای اسرائیل فراهم سازد. هرچه باشد؛ تندروها در همه جای دنیا، سر در آبشخور خشونت و توهم دارند...