بد مسکنی، دو تفاوت مهم
هنگامـــــی کـــه از مســـــکن و پدیــــده «بدمسکنی» صحبت میکنیم، از یک ویژگی به نسبت جهانی حرف میزنیم که از گذشته بوده، اکنون هم هست، در آینده نیز کموبیش خو
هنگامـــــی کـــه از مســـــکن و پدیــــده «بدمسکنی» صحبت میکنیم، از یک ویژگی به نسبت جهانی حرف میزنیم که از گذشته بوده، اکنون هم هست، در آینده نیز کموبیش خواهد بود. ولی آنچه که در ایران امروز رخ داده است و اکنون با آن مواجهیم، دو تفاوت اساسی با گذشته خودمان و اغلب کشورهای دیگر دارد. اولین تفاوت این است که نسبت و تعداد بیشتری از مردم دچار بدمسکنی شدهاند و همچنان میشوند. طی دهه 90 تاکنون نسبت آنها (و تعدادشان خیلی بیشتر) روبه رشد بوده و همچنان این مسیر در حال ادامه است. به عبارت دقیقتر سهم اجاره از حقوق و دستمزد خیلی بالا رفته است. همچنین مدتانتظار برای خانهدار شدن افراد براساس حداقل حقوق دریافتی حتی به بالای یکصد سال رسیده است. لذا امید در بهبود وضع مسکن را به کلی زایل نموده است. تفاوت دوم، وعدههای دولت آقای رئیسی است. آنان میتوانستند وعده ندهند و بگویند که مسکن را نمیتوانیم تامین کنیم. درست هم همین بود که همچون ایجاد سالانه یک میلیون شغل و نصف و تکرقمی کردن تورم؛ وعدههای غیرقابل تحقق نمیدادند. حالا یا مردم رای میدادند یا نمیدادند. ولی وعده روشن ساخت یک میلیون مسکن در سال مبنای تفاهم و پیمان با رایدهندگان و نیز با کل مردم با ایشان بوده است. اکنون شاهد آن هستیم که حتی کسر کوچکی از این وعده نیز قابل تحقق نیست. نه امکانات آن را دارند و نه منابع مالی را و نه توانایی انجام آن را دارند. در نتیجه هیچ چشمانداز مثبت و امیدی را پیش روی مردم نگشودهاند، بهویژه هنگامی که اصرار فراوان دارند تا جوانان ازدواج کنند، درحالیکه آنان قادر به تامین مسکن کوچکی هم نیستند. راهحل چیست؟ هیچ راهحلی بدون اینکه رویکرد غالب در مدیریت جامعه توسعهمحور شود وجود ندارد. با ادامه وضعیت کنونی و فقدان یک برنامه توسعه و رشدمحور، وضع اقتصادی مردم بهبود نخواهد یافت و تا هنگامی که اقتصاد با رشدهای قابل توجه و اشتغال مناسب و تورم کم مواجه نشود، هرروز بدتر از دیروز خواهد شد.
شاید بتوان چند ده یا حتی چند صدهزار مسکن تحویل جامعه داد ولی مسئله مسکن حل نخواهد شد، زیرا همه مردم و افراد مستأجر و فاقد مسکن باید از بهبود قیمتهای اجاره و مسکن بهرهمند شوند. تحقق این هدف مستلزم تغییرات سیاستی و سیاسی است.
این ساختاری است که مهمترین مرکز پژوهشی آن فراخوان عمومی، آن هم به سه زبان برای تدوین برنامه پنجساله کشور آزاد فلسطین داده است درحالیکه نژادپرستان فعلاً در حال محو این مردم از سرزمینشان هستند و ملت فلسطین حتی اگر آزاد هم شود، باید خودشان برنامه بنویسند، از چنین افرادی چه توقعی برای حل مسئله مسکن میرود.
انتخاب مدیران کارآمد و مستقل و با دانش، شرط لازم ولی ناکافی است. بدون اینکه قصد القای بدبینی باشد، از اکنون دولت را برای بازخوانی عملکردش درباره مسکن در پایان دوره آن دعوت میکنیم. فقط امیدواریم که مشکلات را به گردن دولتهای قبل نیندازند که این نفی مسئولیتپذیری خودشان است. گام اول برای بهبود امور شهامت پذیرش مسئولیت است. البته این سه وعده قابل سنجش، تعهدهای مالایطاقی بوده که برای گرفتن رای بر گردن خودشان بار کرده بودند و کسی به آنان تکلیف نکرده بود. در نتیجه باید مسئولیت بپذیرند و با صراحت اعلام کنند که درک روشنی از ابعاد این وعدهها و تواناییهای خود و امکانات کشور نداشتهاند.