| کد مطلب: ۸۹۶۳

رویکرد مبتنی بر نفرت

یکی از الگوهای تحلیلی رایج که شاید نزدیک به نظریه توطئه باشد، این است که برای برجسته نشدن و نپرداختن مردم و جامعه به مطالبات اصلی، برخی موضوعات فرعی را پیش می‌آ

یکی از الگوهای تحلیلی رایج که شاید نزدیک به نظریه توطئه باشد، این است که برای برجسته نشدن و نپرداختن مردم و جامعه به مطالبات اصلی، برخی موضوعات فرعی را پیش می‌آورند تا ذهن مردم از آن مسائل محوری منحرف شود. به‌ویژه هنگامی که هیچ دلیل عقلایی و منطقی برای ایجاد این موضوعات حاشیه‌ای وجود ندارد.
شاید به ذهن کسی خطور نمی‌کرد که اگر دولت نواصولگرایان حاکم شود، دغدغه مدیریت دانشگاه مادر کشور، قلع‌وقمع کسب‌وکارهای قانونی مردم در کافه‌های اطراف دانشگاه شود. اکنون و در شرایطی که جامعه بیش از همیشه نیازمند آرامش است، نامه منسوب به رئیس دانشگاه تهران دراین‌باره منتشر می‌شود که موجب تعجب می‌گردد. دانشگاهی که باید رفاه و آسایش را برای دانشجویان خود فراهم کند و محیط عمومی آنان را پویا نماید، به یکباره علیه کافه‌هایی بسیج می‌شود که محل آشنایی، مطالعه، گپ‌وگفت و رفع خستگی دانشجویان و مردم است. لحظه‌ای هم فکر نمی‌کنند که اگر این تعداد کافه در محیط اطراف دانشگاه وجود دارد، حتما نیازی از مردم را تامین می‌کنند و دولتی که به جای ایجاد تسهیلات برای تامین این نیاز، آن را سرکوب کند، باید متوجه تبعات آن در ذهن و فکر جامعه نیز باشد. جامعه‌ای که به جای افزایش رفاه عمومی، در حال کاهش سطح کیفی زندگی است؛ جامعه‌ای که نتوانست درباره صدای مهیب خرم‌آباد یک خبر قابل‌قبول ارائه نماید تا مردم باور و اعتماد کنند، که حکایت از فشل بودن نظام اطلاع‌رسانی آن دارد؛ جامعه‌ای که مشکل بیکاری جوانان تحصیلکرده آن همچنان شاخص بسیار بالایی است؛ جامعه‌ای که پس از گذشت شش‌ماه از سالی که قرار است سال مهار تورم باشد 16درصد تورم را به مردم تحمیل کرده است؛ جامعه‌ای که فرآیند مهاجرت در آن به صورت گسترده و تا حد همه‌گیری درآمده است؛ جامعه‌ای که دولت آن فاقد رویکرد اقتصادی منسجم و روشن است و حرف‌های وزیر اقتصادش در ضدیت با نظرات اعلامی وزیر مسکن آن است، و هر دو در انجام و تحقق وعده خیالی یک میلیون مسکن مانده‌اند؛ جامعه‌ای که مرزهای زمینی شرقی آن برای ورود مهاجران فاقد تحصیلات و کارگران عادی با اهل و عیال روان است و همزمان مرزهای هوایی و غربی آن برای تحصیلکردگان مجردش باز است؛ مسئله چنین جامعه‌ای چرا باید مواجهه با بستن کافه‌هایش باشد که کسب‌وکار مشروع و قانونی و تامین‌کننده نیاز جوانانش است؟

آن هم بی‌هیچ منطقی‌. ده‌‌ها و صدها نفر را از نان خوردن می‌اندازند و در کنارش هزاران نفر را در تامین یک نیاز خود دچار سختی می‌کنند. این کار طبعاً منطقی نیست، فقط در ذیل ایجاد یک «بحران انحرافی» قابل فهم است. به عبارت دیگر، برای پوشاندن مشکلات واقعی‌تر، به ایجاد مشکلات حاشیه‌ای اقدام می‌کنند. ولی این مشکلات نیز عوارض خود را دارد و موجب کینه و نفرت و دشمنی می‌شود. این کارها راه‌حل مناسبی برای پوشاندن ضعف‌ها و کاستی‌های مدیران کنونی نیست. اگر نمی‌توانید رضایت مردم و دانشجویان را جلب کنید، حداقل با این اقدامات نارضایتی آنان را تعمیق نکنید، باید فکری اساسی کنید. این سیاست‌ها محصول نگاه منفی و نفرت‌آمیز به مردم و نیازها و مطالبات آنان است. با چنین نگاهی نمی‌توان کشور را اداره کرد.

دیدگاه

سرمقاله
آخرین اخبار