جناح اقتضایی!
اگر بخواهیم یکی از مهمترین ویژگیهای ادبیات سیاسی جناح غالب را توضیح دهیم، بیتردید، موضعگیریهای اقتضایی آنان است. نهتنها اقتضایی سخن میگویند، بلکه اقتضایی
اگر بخواهیم یکی از مهمترین ویژگیهای ادبیات سیاسی جناح غالب را توضیح دهیم، بیتردید، موضعگیریهای اقتضایی آنان است. نهتنها اقتضایی سخن میگویند، بلکه اقتضایی تصمیم میگیرند. اقتضایی دفاع میکنند، اقتضایی نقد میکنند، میگویند خداوند انسان را آفرید و انسان هم توجیه را! باید اضافه کرد که این جناح هم توجیهات اقتضایی را آفرید. فراوان است سخنانی که گفتهاند و مواضعی که گرفتهاند، و فقط به اثرات لحظهای آن فکر کردهاند و هیچ تصوری از تبعات سخنان خود برای رویدادهای گذشته و آینده ندارند. در گذشته نیز خلاف آن سخنان را گفتهاند و حتی به روی مبارک خود نمیآورند که قبلاً چیز دیگری گفتهاند. نمونه فراوان است. این روزها سخنان آنان درباره تحریم و اثرات آن، درباره تفاهم و توافق با آمریکا، درباره مذاکره با عربستان، درباره دمپایی پوشیدن طرف عربستانی، درباره قیمت سوخت و حاملهای انرژی و بالاخره در تحلیل مشارکت انتخاباتی حرفهایی میزنند که پیشتر خلاف آن را گفتهاند و بعداً نیز جرزنی میکنند و چیز دیگری خواهند گفت. همین آقایان بودند که در سال 84 برنامه چهارم را تغییر دادند و بزرگترین ضربه را به این برنامه زدند و مانع از افزایش پلکانی قیمت سوخت و بنزین شدند و برای 5 سال آن را لیتری صد تومان ثابت کردند و گفتند که این عیدی مجلس اصولگرا به مردم است!
درحالیکه این زهر هلاهل بود که به کام اقتصاد ایران چکانده شد. بعداً ساز دیگری زدند و حالا مخالف قیمت پایین انرژی هستند. همینها بودند که تحریم را بیاثر یا کماثر میدانستند، حالا دنبال برجسته کردن اثرات آن هستند. همینها برجام را مسخره میکردند و آتش میزدند، حالا برای بازگرداندن 7 میلیارد دلار پول خودمان (که یک میلیاردش هم کم شده) جشن میگیرند! اکنون نیز برای توجیه علت مشارکت پایین انتخاباتی به هر رطب و یابسی متوسل میشوند و هیچ احترامی هم برای فهم مردم مخاطب خود قائل نیستند. گویی آنان را افراد سادهلوحی میدانند که هر چه اینها گفتند آنها میپذیرند.
یکی از گزارشهای امروز هممیهن درباره توجیهات این افراد درباره مشارکت اندک انتخاباتی در دو دوره گذشته است. از بس این افراد به تکگویی تلویزیونی عادت کردهاند و قادر به یک گفتوگوی انتقادی نیستند، احتمالاً خودشان هم درکی از بیپایگی این مواضع و تحلیلها ندارند. فقدان گفتوگوی آزاد، بیش از آنکه موجب ناآگاهی مردم شود، موجب جهل و ناآگاهی صاحبان قدرت میشود.
سیاستمدارانی که در فهم واقعیتهای روشن تا این اندازه دچار خطا شوند و نگرش سطحی به مسائل داشته باشند، بهطور قطع از حل مسائل عاجز هستند، زیرا شرط اول حل هر مسئلهای شناخت درست آن است. هنگامی که درکی از علل روشن عدم مشارکت انتخاباتی ندارند، قطعاً قادر به رفع موانع مشارکت نیز نیستند و همین یکی از علل مهم کاهش مشارکت است.