استقلال، وابستگی، همکاری
از ابتدای انقلاب برداشت و تفسیری از مفهوم استقلال شد که اکنون به مرور زمان و به علت تحولات جهانی دچار مشکل شده است. استقلال در نقطه مقابل وابستگی و تبعیت از خار
از ابتدای انقلاب برداشت و تفسیری از مفهوم استقلال شد که اکنون به مرور زمان و به علت تحولات جهانی دچار مشکل شده است. استقلال در نقطه مقابل وابستگی و تبعیت از خارج یا از غیر تعریف شده بود و قطعاً امری مذموم بود. بهویژه با تجربهای که از گذشته تاریخی ایران شاهد آن بودیم. این درحالی است که دوگانه «استقلال- وابستگی» در جهان امروز، تمامی حالات رفتاری را پوشش نمیدهد. «همکاری و توافق» وجه سومی است که در عین دریافت حقوقی از دیگران، تکالیفی را نیز متعهد میشویم. میتوانیم وارد چنین همکاریای نشویم و عطای همکاری را به لقای آن ببخشیم، ولی هنگامی که ورود کردیم، باید حق و تکلیف را محترم بشماریم. بعلاوه فراموش نکنیم که روند کلی جهانی به سوی کوچک شدن جهان و محدودیتهای اختیارات ملی در کنار شکلگیری نهادهای غیرسیاسی (تا حدی غیرسیاسی) و فراملی است. فدراسیونهای ورزشی از این جملهاند که تبدیل به پدیدهای جهانی و مستقل از حاکمیتها شدهاند، چه کمیته ملی المپیک و چه فدراسیونهای ورزشی. البته آنها هیچ دولتی را به پذیرش عضویت خود مجبور نمیکنند ولی اگر عضو شدند، طبعاً مقررات و نظارت آنها را نیز باید بپذیرند. عضویت در آنها نیز
به معنای عضویت در بخشی از جامعه جهانی است؛ بخشی که در قالب ورزش خود را نشان میدهد و اتفاقاً برای همه کشورها از جمله ایران مهم است و آخرین آن قهرمانی تیم ملی والیبال جوانان کشور در جهان است که با تبریکات مقامات کشور همراه شد و حتی قهرمانی زنان نیز برای مسئولان کشور مهم است گرچه با معیارهای ارزشی رسمی تطابقی ندارد. اکنون نیز مهمترین ورزش کشور از حیث طرفدار، یعنی فوتبال با چالش جدی مواجه شده است. پیشتر درباره اساسنامه فدراسیون این اختلاف پیش آمد که در دولت احمدینژاد مجبور شدند ضوابط فدراسیون جهانی فوتبال را رعایت کنند. همچنین درباره حضور زنان در استادیومها نیز شاهد مورد دیگری بودهایم و اکنون حق پخش تلویزیونی است که نمیخواهند زیر بار آن بروند، ولی در نهایت مجبور میشوند ماجرا را حل کنند.
مسئله اصلی اما، ورزش نیست، مسئله رویکرد رسمی کشور نسبت به بهرهمندی از امکانات جهانی بدون پذیرش تعهدات و ضوابط مشترک است؛ کاری که بعضاً در داخل کشور و بدون رضایت عمومی در زمینههایی انجام میشود، در خارج از کشور انجامشدنی نیست و اینجاست که خیلیها فرصت را غنیمت میشمارند و این رفتار و کوتاه آمدن را وابستگی تعریف میکنند و علیه حکومت به کار میبرند. مثل پذیرش قطعنامه و توافق برجام. ساختاری که به واسطه خواست مردم خود اجازه حضور زنان در ورزشگاهها را ندهد به دستور و اجبار فدراسیون خارجی مجبور میشود که آن را بپذیرد. گرچه هنوز دقیق و کامل انجام نمیدهند ولی همین هم حکایت از آن میکند که آنان کاری را که دوست ندارند، مجبورند انجام دهند. این رویکرد غلط است، باید نگاه به امور را تغییر داد. این رویکرد در همه حوزهها از جمله سیاست، اقتصاد و... وجود دارد و برای کشور پرهزینه است. اما فعلاً تنها جایی که گریبان سیاست رسمی را گرفته و خود را آشکار نشان میدهد، ورزش است. هزینههای بازی نکردن با ورزشکاران دیگر کمکم مشکلآفرین شده، هزینه سیاستهای دیگری که مغایر با ضوابط فدراسیونهای جهانی است نیز در آینده، بیشتر و بیشتر
خواهد شد. موقعیت یکسویه و انحصاری صداوسیما در مسئله حق پخش تلویزیونی به باشگاههای ورزشی، بخشی از این مسئله است که برای فعالیت در قالب نظم بینالمللی و جهانی فوتبال، دیر یا زود باید رفع شود.