| کد مطلب: ۷۵۸۹

راهبرد قرارگاهی

داستان اقتصاد ایران دارد به جاهای حساس خود می‌رسد. می‌پرسید چگونه و چرا؟ دو سال از مدیریت دولت جدید می‌گذرد. دولت‌ها در دو سال اول هر چه در چنته دارند را رو می‌

داستان اقتصاد ایران دارد به جاهای حساس خود می‌رسد. می‌پرسید چگونه و چرا؟ دو سال از مدیریت دولت جدید می‌گذرد. دولت‌ها در دو سال اول هر چه در چنته دارند را رو می‌کنند، ولی این دو سال نشان داد که هیچ امیدی را نزد صاحبان سرمایه ایجاد نکرده‌اند تا اقدام به سرمایه‌گذاری کنند. کافی است مقایسه کنید با سال ۹۴ که روحانی آمده بود یا سال ۷۸ که خاتمی آمده بود. این گروه حتی از انجام کوچک‌ترین وعده‌های خود نیز عاجز هستند. گمان می‌کردند که مدیریت امور از جمله اقتصاد یک «قرارگاه» کم دارد که با آمدن آنان، قرارگا‌ها را تشکیل می‌دهند و مشکلات حل می‌شود. قرارگاه پشت قرارگاه، از قرارگاه مبارزه با سقط جنین تا پیگیری خانه‌های خالی و گرفتن مالیات و کنترل قیمت‌ها و... ولی روشن بود که اقتصاد قرارگاهی ره به جایی ندارد، و از قیمت مرغ هم شکست خوردند. همین ۳۰ ماه پیش بود که رئیس مجلس از مرغ ده هزار تومانی در دولت روحانی شاکی بود، حالا با لکنت زبان از مرغ 100 هزار تومانی سخن می‌گویند که تازه به قول خودشان پیدا هم نمی‌شود و باز هم می‌گویند مشکل مدیریتی است! خُب مگر شما نیامدید که این مشکل را حل کنید؟ پس چرا ده برابر کردید؟!
اخبار حاکی از رکود بخش مسکن است؛ به‌طوری‌که آمار حوزه مسکن نیز اعلام نمی‌شود. گویی آمار است که وضع بد را ایجاد می‌کند! بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی با جهش 167 درصدی رکورد زده است که سرچشمه تورم است. همه اینها در کنار افزایش شدید مالیات و فروش چشمگیر نفت است که سال گذشته به 43 میلیارد دلار رسید، ولی دریغ از بهبود وضع تورم که باید تک‌رقمی می‌شد و افزایش دستمزدها که باید جبران تورم را می‌کرد! فقدان برنامه و راهبرد اقتصادی موجب نوعی اغتشاش سیاستگذاری شده، رئیس مجلس اپوزیسیون شده و منتقد واردات برنج است. برنجی که تقریباً از سفره خیلی‌ها حذف شده است. در کنار همه اینها دنبال انحصارگرایی و یکدست‌سازی هستند. کاری که نتیجه اسفبار آن را می‌بینند و دیده‌اند، می‌خواهند ادامه دهند و درصدد مواجهه با رئیس منتخب اتاق ایران به‌عنوان نماینده بخش خصوصی هستند، گویی دولتی بودن اقتصاد ایران کم بود، می‌خواهند اعتبار اتاق بازرگانی را هم از میان ببرند.

ماجرا روشن است. هیچ راهبرد اقتصادی مورد قبول کارشناسان اقتصادی وجود ندارد. همه تصمیمات اقتضایی است و حتی در میانه راه متوقف می‌شوند، مثل بخش واردات خودرو. بیشتر مدیران اولیه که قرار بود برنامه ۷۰۰۰ صفحه‌ای را اجرا کنند، عوض یا برکنار شدند. کافی است که آقای رئیسی به وعده‌ها و نظرات خود در بهار 1400 در گفت‌وگو با خبرنگار صداوسیما مراجعه کند که چگونه قاطعانه گمان می‌کرد همه مسائل را حل می‌کند. گویی که همه راه‌حل‌ها روی میز بود و فقط کسی را می‌خواست که اراده کند تا حل شود. نشان به آن نشان که اکنون و پس از دو سال روشن شد که تمام آن وعده‌هایی که صادقانه و البته از روی بی‌اطلاعی داده شد، سراب بود؛ سرابی که همه کارشناسان از آن اطلاع داشتند. سراب بودن هم مشکل اصلی نیست، مشکل اینجاست که در افق پیش رو هم چیز دیگری جز سراب دیده نمی‌شود. وقت خود را صرف یکدستی کردند و افراد فاقد صلاحیت و کارآمد میدان‌دار شدند. این تازه اول ماجراست، هر روز که بگذرد، تغییر سخت‌تر می‌شود. «سیاست» قرارگاهی، «فرهنگ» قرارگاهی،‌ «اقتصاد» قرارگاهی، «دانشگاه» قرارگاهی و... همه محکوم به شکست است.

دیدگاه

آخرین اخبار