ظرفیتهای بزرگ بدون استفاده
اگر بخواهیم تصویری از ظرفیتهای ایران ارائه کنیم، کدامیک مهمتر از بقیه است؟ منابع نفتی؟ منابع طبیعی؟ تنوع زیستمحیطی؟ یا سرمایههای متنوع و راکدی که خارج از دس
اگر بخواهیم تصویری از ظرفیتهای ایران ارائه کنیم، کدامیک مهمتر از بقیه است؟ منابع نفتی؟ منابع طبیعی؟ تنوع زیستمحیطی؟ یا سرمایههای متنوع و راکدی که خارج از دسترساند؟ بدون تردید مورد آخر نقدترین و بهترین سرمایههای کشور هستند که هم در داخل و هم در خارج فراوان در دسترس هستند، فقط نیازمند سیاستگذاری توسعهای و با مدیریتی کارآمد است تا در چرخه تولید و توسعه کشور قرار گیرند. اگر رویکرد سیاستگذاری مناسب با توسعه در کشور شکل گیرد و مدیرانی معتقد به چنین سیاستهایی عهدهدار امور شوند، میتوان با اطمینان گفت که قادر خواهیم بود برای حداقل یک دهه، رشد اقتصادی دورقمی را به راحتی تجربه کنیم، هماکنون ظرفیت تولید، بهویژه در صنعت و خدمات در کشور بسیار بیش از آن است که در حال فعالیت میباشد. ظرفیت نیروی انسانی و مدیریتی کشور نیز به همین گونه است. کافی است پای سخنان و انتقادات کارآفرینان بنشینیم تا سفره دلشان را باز کنند.
از سوی دیگر ظرفیت بسیار بزرگی اعم از سرمایه مالی یا انسانی و فنآوری در خارج از کشور و نزد ایرانیان میهندوست داریم که نهتنها از آنها استفاده نمیشود بلکه به دلیل رویکردهای امنیتی و سیاستهای ناروا، همچنان در حال بزرگ کردن این سرمایهها از طریق مهاجرت نیروی انسانی و فرار سرمایه هستیم. دولتی که ارزش نیروی انسانی را نداند و رفتارهایی خارج از قاعده را با استادان دانشگاه، یا کارآفرینان کند یا ابزار اقتصاد مدرن یعنی اینترنت را به این روز فاجعهبار بیندازد، قطعاً قادر به استفاده از این سرمایهها نیست، سهل است که سرمایههای موجود را نیز تحلیل میبرد.
پس از عفو معیاری و گسترده سال گذشته، صحبت از اقداماتی شد که ایرانیان خارج از کشور به داخل برگردند و یک تحرک به اقتصاد کشور داده شود. ولی این اتفاق نیفتاد و از آن برنامه نیز خبری نشد. مشکل اصلی غلبه نگاه منفی و رویکرد امنیتی به «دیگری» است. اینکه دیگران را به رسمیت نشناسیم، راهحل نیست. هر شهروند ایرانی حقی برابر با سایرین دارد. خارج رفتن یا خارج بودن نقطه ضعف کسی نیست. این انتخاب او برای زندگی بهتر یا بروز خلاقیتهای آنان است. پس به میزانی که خود را متعهد به تامین شرایطی بدانیم که افراد ترغیب به ماندن و برگشتن شوند، شاهد رشد و توسعه اقتصادی کشور خواهیم بود. ولی تجربه سالهای گذشته، بهویژه دو سال اخیر مغایر این هدف است. برخوردهای امنیتی و سیاستهای نامناسب در امور اقتصادی و معیارهای تنگنظرانه در جذب نیروها فاصله میان ظرفیت بالفعل و بالقوه کشور را روز به روز بیشتر کرده است، یعنی ظرفیت واقعی ایرانیان در حوزه نیروی انسانی، مدیریتی و مالی و سرمایهای در حال افزایش است، ولی آن اندازه که به فعلیت درمیآید و در توسعه کشور به کار گرفته میشود، یا در حال کاهش است یا فاصلهاش با ظرفیت واقعی ایرانیان در حال افزایش
است. این رویکرد امنیتی نسبت به گذشته تشدید هم شده است؛ به نحوی که برخی از ایرانیان برخلاف گذشته احتیاط کرده و حتی برای دیدن خانواده هم به ایران نمیآیند و به همین دلیل خانواده با هزینه زیاد به دیدن آنان میروند. رویکرد توسعهای در کشور منجر به کاهش این فاصله باید بشود. این یکی از معیارها برای سنجش توسعهای بودن هر سیاستی است.