ترس یا قدرتنمایی؟
برخی افراد و گروههای سیاسی گرچه میدانند ضعیف شدهاند یا به بنبست رسیدهاند و امیدی به آینده ندارند؛ ولی درعینحال، برای پوشاندن یا عدماقرار به ضعف خود، میکوشند قدرتنمایی کنند و خود را در جایگاه اقتدار نشان دهند. به تعبیری فرارروبهجلو میکنند.
برخی افراد و گروههای سیاسی گرچه میدانند ضعیف شدهاند یا به بنبست رسیدهاند و امیدی به آینده ندارند؛ ولی درعینحال، برای پوشاندن یا عدماقرار به ضعف خود، میکوشند قدرتنمایی کنند و خود را در جایگاه اقتدار نشان دهند. به تعبیری فرارروبهجلو میکنند. نمونه آن، آواز خواندن افراد در تاریکی شب است که یک سازوکار دفاعی برای غلبه بر ترس ناشی از تاریکی است.
اگر از این زاویه نگاه کنیم، بسیاری از مصوبات مجلس برخلاف ظاهر تهاجمی آن، واقعیتی تدافعی و حکایت از ترس و فقدان اعتماد به نفس میکند. ترس از دست دادن همهچیز خود. قوانین مربوط به پوشش زنان، فضای مجازی، فرزندآوری، و نیز مصوبه «نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» همگی از این نوع اقدامات است؛ بهویژه این آخری مصداق روشن فرارروبهجلوست. چرا چنین ادعایی وجود دارد؟
هدف از قانونگذاری چیست؟ و یک قانون خوب چه ویژگیهایی دارد؟ اگر قانونگذاری مطابق با این ویژگیها نباشد، آن را نمیتوان مصداق قانون دانست؛ بلکه نوعی اقدام برای حفظ منافع و جایگاه گروهی محدود با استفاده از ابزاری است که برای خیر عمومی کاربرد دارد. قانون خوب و کاربردی، قانونی است که عادلانه و شفاف و قابل فهم و مورد پذیرش همگانی باشد.
کشدار نبوده تا موجب سوءبرداشت و استفاده نادرست نشود. قابلیت اجرایی داشته باشد. از ذهنیتهای متصلب تراوش نکند و با هدف انطباقپذیری با جامعه و خواست عمومی تدوین شود. با ارزشها و اخلاقیات جامعه تطابق داشته باشد. میان حقوقی فردی و جمعی موازنه برقرار کند.
حقوق فردی را قربانی حقوق اجتماعی نکند و بر عکس. بر موازین عقلانی و منطقی استوار باشد. نظم و امنیت را ذیل همین قواعد پیشگفته حفظ و تضمین کند. زمینه را برای پیشرفت و توسعه فراهم کند. اگر قانون برای اداره عمومی و خیر جامعه است؛ در این صورت، باید با مشارکت و نظرخواهی از جامعه تدوین شود.
مصوبههایی مثل پوشش زنان نشان داد که اولین و بدیهیترین شرط یک قانون را که قابلیت اجرایی شدن باشد، نداشته است. با توقف اجرای آن، برخی نمایندگان معترض شدند که مجلس را تعطیل کنید؛ اگر قرار است مصوبات آن اجرا نشود. درحالیکه ماجرا برعکس بود.
باید دیگران مدعی تعطیلی مجلس میشدند؛ چراکه مصوباتش غیرقابلاجراست. مجلسی که مصوبههایش هیچکدام یا اغلب ویژگیهای پیشگفته را ندارد، قادر به قانوننویسی که مطابق نیازهای جامعه باشد، نیست. نمونه مهم دیگر آن همان قانونی است که الان بهصورت نیمبند اجرا میشود؛ یعنی «قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس».
قانونی که بسیار کشدار است و اغلب مشاغل مدیریتی و زیرمجموعههای آن را در بر میگیرد و دولت را در استفاده از نیروهای خوب محروم کرده و اتفاقاً هم برای همه افراد اجرا نمیشود؛ و جالبتر این است، برای کسی هم که میخواهند اجرا کنند، نمیتوانند. قانونی که ناشی از ترس است. نیروی دارای اعتمادبهنفس از داشتن مدیران دوتابعیتی نمیترسد. مگر خیانت کردن ربطی به این مسئله دارد.
این نوع تابعیت داشتن برای جامعهای که تحت تحریم است، اتفاقاً میتواند نقطهقوت باشد و به کشور خدمت کند. این به معنای آن نیست که هر کس تابعیت دومی هم داشت، خوب است؛ بلکه به معنای آن است که لزوماً منفی هم نیست. تابعیتهای دوم اغلب ناشی از وضعیت خاص است و نه پشت کردن به کشور.
چنین مصوباتی ناشی از ترس است و نه اقتدار. دولت باید درباره اصلاح قوانینی که ویژگی یک قانون خوب و کارآمد را ندارند، رایزنی کند و مثل مصوبه پوشش درخواست رفع مانع را بدهد.
برای این کار باید اعتمادبهنفس پیدا کرد. بخش مهمی از افول کیفیت و کارایی دولت متاثر از همین مصوبات و رویکرد نادرستی است که در پشت آن قرار دارد.