| کد مطلب: ۴۸۳۹۴

نشد که لب ایران بخندد/درباره عکسی از همایون شجریان و میدان آزادی

آفتاب هنوز به وسط آسمان نرسیده بود که خبر آمد کنسرت میدان آزادی لغو شده است. قاعده این بود به عنوان کسی که به ماجرا نقد داشتم از شنیدن خبر خوشحال شوم. اما خدا که می‌داند، شما هم بدانید همین که خبر را خواندم بغض بیخ گلویم را چسبید

نشد که لب ایران بخندد/درباره عکسی از همایون شجریان و میدان آزادی

شماره قبل در همین ستون حرف‌هایی زدم که بابتش پشیمانم. خیر سرم روزنامه‌نگارم و باید که حواسم به حرف زدنم باشد. اما چه می‌‌شود کرد آدمیزاد است و خطا.

دیروز بعد از کلی صغری و کبری چیدن، ته یادداشتم نوشته بودم رایگان بودن کنسرت همایون کلاه گشاد بر سر ملت است. برای نوشته‌ام دلایل و فکت‌هایی داشتم.

چند ساعتی گذشت و شهر پر از نور و صدا شد. روزنامه‌های صبح چاپ شدند. آفتاب هنوز به وسط آسمان نرسیده بود که خبر آمد کنسرت میدان آزادی لغو شده است.

قاعده این بود به عنوان کسی که به ماجرا نقد داشتم از شنیدن خبر خوشحال شوم. اما خدا که می‌داند، شما هم بدانید همین که خبر را خواندم بغض بیخ گلویم را چسبید.

به ویدئوی همایون پشت موتور که می‌خواند «لب خندان تو، برق چشمان تو، برده قرار از دل عاشق زارم» نگاه می‌کردم و گوله گوله اشک می‌ریختم.

به این فکر می‌کردم که چرا تنگ‌نظری کردم؟ به خودم، به باعث و بانی نشدن و... بد و بیراه می‌گفتم و زیر لب می‌خواندم «لب خندان تو». اصلاً گور بابای پول. مگر قرار بود با این پول چه اتفاقی بیفتد؟

غیر از این بود که لبخند روی صورت یک ایران بنشیند. غیر از این بود که دست در دست همدیگر می‌دادیم و در میدان آزادی مرغ سحر را فریاد می‌زدیم و به «ظلم ظالم» که می‌رسیدیم حنجره‌هایمان را جر می‌دادیم؟

من بابت نوشته دیروزم پشیمان و عذرخواهم. امیدوارم باعث و بانی ماجرای لغو کنسرت هم جرأت اعتراف داشته باشد و بگذارد که لب ایران بخندد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
آخرین اخبار