نه به تصادف
پرسش این است که چرا تصادفات در ایران زیاد است؟ چرا نتوانستهایم فرآیند کاهش را همچنان ادامه دهیم؟ اصولا چرا به این ماجرا کمتوجه هستیم؟ درحالیکه برای فرزندآوری به آبوآتش میزنیم.
از مدتی پیش مجموعه گوناگونی از نهادهای مرتبط به مسئله حملونقل و تصادفات با کوشش وزارت بهداشت و درمان کشور درصدد راهاندازی کمپینی تحت عنوان «نه به تصادف» هستند. اگر بخش کوچکی که از توجه به فرزندآوری میشود و تاکنون نیز کمتر نتیجهای از آن به دست آمده، صرف جلوگیری از مرگومیرهای جوانان و میانسالان کشور میشد، بهمراتب موثرتر و عاقلانهتر بود.
جامعه ما از حیث مرگومیر بهویژه در حوزه تصادفات در رتبههای بالای کشورها قرار داشت که در اوج آن به ۲۸۰۰۰نفر کشته در سال نیز رسید و قرار بود طی زمان معینی با اجرای سیاستهای مناسب این عدد به کمتر از نصف برسد.
این اقدامات انجام شد و خوشبختانه تا سال۱۳۹۵ با بیش از ۱۲۰۰۰کاهش در مرگومیر سالانه به کمترین تلفات یعنی ۱۵۹۳۲نفر رسید و اگر مسیر قبلی ادامه مییافت، این رقم اکنون به حدود ۱۰هزار تلفات و حتی کمتر رسیده بود ولی مشکلات اقتصادی پیشآمده ناشی از تحریمها و نیز ناتوانی در نظارت موثر و فقدان توسعه و ترمیم بهنگام جادهای و کاهش کیفیت خودروهای تولیدی و نگهداری نامطلوب آنها، موجب شد که از سال۱۳۹۶ روند صعودی تلفات دوباره آغاز شود؛ بهطوری که در سال گذشته به بیش از ۲۰هزار نفر رسید.
تعداد تلفات بخش پیدای تلفات انسانی این کوه یخ در آب است و ۹۰درصد آن که شامل حدود ۱۵برابر مصدوم هم هست که بخش قابلتوجهی از آنان نیز دچار معلولیت شدهاند و اغلب نیز نیروی جوان در حال کار است. از سوی دیگر محاسبات نشان داده که حداقل خسارت ناشی از تصادفات ۲/۲ و حداکثر تا 7/9 (بر حسب شیوه محاسبه) درصد تولید ناخالص داخلی کشور را تحتتاثیر منفی قرار میدهد. اینها خسارات مستقیم است اگر خسارات غیرمستقیم نیز محاسبه شوند، تبعات آن بیشتر است.
پرسش این است که چرا تصادفات در ایران زیاد است؟ چرا نتوانستهایم فرآیند کاهش را همچنان ادامه دهیم؟ اصولا چرا به این ماجرا کمتوجه هستیم؟ درحالیکه برای فرزندآوری به آبوآتش میزنیم. علل و عوامل منجر به تصادفات بهویژه میزان مرگ و میر ناشی از آن، محدود و قابلشناسایی است.
مهمترین آنها عبارتند از کیفیت جاده، سطح ایمنی خودرو، ضعف نظارت بر رانندگی، فرهنگ رانندگی و عامل انسانی، مقررات بیمهای و.... بدون تردید تلفات ناشی از تصادفات به دلایل بدتر شدن وضع اقتصادی روندی افزایشی پیدا کرده است. کیفیت خودروهای داخلی کاهش یافته. نگهداری آنها چون گذشته نیست. لاستیکها، ترمزها و سایر قطعات با فاصله زیاد تعویض یا ترمیم میشوند. جادهها چون گذشته نگهداری و ترمیم و تعریض و دوطرفه نمیشوند. نظارتها کاهش یافته است.
به احتمال فراوان، رانندگان وسایل حمل و نقل عمومی و باربری برای جبران کمبود درآمدی، بیشتر از حد معمول کار میکنند و خستهتر میشوند و اصلاحات مقرراتی نیز به فراموشی سپرده شده است. بیشترین خسارت ناشی از این وضعیت در جوانترین و پویاترین اقشار جامعه یعنی دانشآموزان، دانشجویان و سربازان رخ میدهد که آخرین مورد آن چند روز پیش در کرمان به وقوع پیوست. ماه پیش هم اتوبوس سربازان در پلدختر واژگون شد.
تقریباً هر سال تعداد زیادی از این تصادفات داریم که خسارات سنگین انسانی و اقتصادی و روانی وارد میکند. یکی از نمونههای مشهور آن خودروی حامل تعدادی از نخبگان تیم ریاضیات کشور از دانشگاههای شریف و تهران و از جمله مریم میرزاخانی بود که در مسیر بازگشت از اهواز تصادف کردند و ۷دانشجوی نخبه کشور کشته شدند و خوشبختانه مریم میرزاخانی زنده ماند و بعدها معلوم شد که چه ظرفیت علمی بالایی داشته و دیگرانی هم که کشته شدند، در همین حدود و همه در یک تیم بودند.
اکنون آخرین تصادف از این نوع روز پنجشنبه در کرمان رخ داد. دو اتوبوس دانشآموزان مدرسه دخترانه فرزانگان را برای اردو به شهداد میبرند که در مسیر بازگشت اتوبوس کهنه و فرسوده برخلاف اتوبوس نو، دچار نقص فنی شده و ترمز آن بریده میشود و دانشآموزان به عقب اتوبوس میروند؛ ولی در نهایت اتوبوس چپ شده و چهار دانشآموز نخبه و همسر سرایدار و فرزند خردسالش کشته میشوند و داغی تازه بر دل خانوادهها میگذارد که فرزندان خود را برای شرکت در کنکور آماده میکردند.
گزارش امروز صفحات جامعه «هممیهن» از این تصادف به جزئیات بیشتر ماجرا پرداخته است. پرسش این است که آیا پایان تعطیلات نوروزی میتوانیم امیدوار باشیم که اقدامی جدی از خلال کمپین «نه به تصادفات» صورت گیرد و تلفات جانکاه آن به نحو ملموسی کمتر شود؟
به احتمال فراوان، اغلب مردم ایران حداقل یکی از نزدیکان درجه یک و دو یا دوستان نزدیک خود را در تصادف از دست دادهاند؛ ولی ظاهراً جلب حساسیت رسمی برای اقدام پایدار در کاهش تصادفات خیلی سخت و در شرایط اقتصادی و تحریمی کنونی غیرممکن است.