| کد مطلب: ۸۰۸۳

زودیاک

دنیای سینما، به یک معنا، دنیای خیال است. مثلا یک‌ کارگردان می‌آید و جهانی را تصویر می‌‌کند که در آن دایناسورها زنده می‌شوند. دیگری دنیایی می‌سازد که میمون‌ها به

دنیای سینما، به یک معنا، دنیای خیال است. مثلا یک‌ کارگردان می‌آید و جهانی را تصویر می‌‌کند که در آن دایناسورها زنده می‌شوند. دیگری دنیایی می‌سازد که میمون‌ها به انسان‌ها سلطه دارند. سومی انسان‌ها را به شکلی تصویر می‌‌کند که می‌توانند در دنیای خواب دیگران ورود کنند، چهارمی جهانی زیر دیکتاتوری را تبدیل به سریال می‌کند و همینطور هر روز ایده‌ای جدید، جهان جدید و جذابی را به مخاطب عرضه می‌کند.
این طرف دنیا هم اوضاع به همین شکل است. دو جین بازیگر خوشگل و خوش‌تیپ در کنار چندتایی بازیگر، فوتبالیست و افراد وابسته می‌نشینند به بازی مافیا. بعد می‌گویند خیلی به ما خوش گذشت. چرا یک پولی از مردم نگیریم و این هنرنمایی، حاضرجوابی و بامزه‌بازی ما را نبینند. یک پولی هم در می‌آوریم. به‌هرحال شرایط کشور طوری است که مردم بخت‌برگشته دسترسی به آن محتوای تولیدشده در غرب و چیزی برای تماشا ندارند. یک دوربین می‌گذارند وسط جمع‌شان و شروع می‌کنند به تولیدمحتوا.
حالا یک نفر می‌گوید اسم یکی را بگذاریم نوسترداموس. همه حیرت می‌کنند که عجب چیزی به ذهنت رسید. چه خفن بود. چه باهوشی تو. خوب این چه‌کار می‌کند؟ مثلا شب اول نمی‌میرد و شب دوم در کاسه آب پدرخوانده کار خرابی می‌کند. متاسفانه در همین حد هم آزادی‌عمل ندارند. یعنی با یک کمی سانسور حتی در خطاب کردن یکدیگر، شروع به فیلمسازی می‌کنند. دیگری می‌گوید زودیاک را بیاوریم. دیگری می‌گوید ارتش سری که یک دفعه همه به او چپ‌چپ نگاه می‌کنند. ساخت سریال درباره تاریخ و جنگ جهانی دوم هم پرهزینه است، هم سانسور می‌شود. بعد آن نابغه پوزخند می‌زند که نه بابا. سریال چیه. همین مافیا. بعد همه دوباره برگ‌های‌شان از این ابتکار و جهان‌نویی که پیش روی چشم مخاطب گشوده شده، حیرت می‌کنند.
واقعیت قصد تمسخر ندارم. من یکی از قدیمی‌ترین طرفداران ژوله بودم. طنزش همیشه برای من جذاب بود. اما من طرفدار قدیمی خسته شدم بس که ژوله را در لباس پلیر برنامه‌های مافیایی دیدم. شما که منتقد وکیل و وزیر این مملکتی و آنها را با مدیران همتراز کشورهای مترقی مقایسه می‌کنی، چند هنرمند می‌شناسی که 70درصد آثارشان، بازی در مافیا و شبه‌مافیا باشد؟ به خودت بیا مرد.
سوژه بس که استفاده شد، ساییده شد. از همان اول هم پول گرفتن از مردم برای تماشای بازی کردن چند سلبریتی، کار اخلاقی نبود اما تکرار آن کار نچسبی است. این کار بوی تعفن اسکی رفتن روی گسست‌های قانونی کشور است. خیلی از این بازیگرانی که در این مجموعه‌ها، هنرمندی کردند، اساساً هنرمند نیستند. یعنی من نگران روزی هستم که انقلاب فرهنگی ما در جهان، حقانیت خود را ثابت کند و جهان بخواهد از فرهنگ غنی ایران الگو بگیرد. بعد تام کروز، لیونل مسی، آنجلینا جولی، سلندیون، امیرحسین رستمی و سیدجواد هاشمی دور هم بنشینند و مافیابازی کنند.
در این شرایط افرادی مثل آرشا تقدسی و پیمان ابدی هم زنده می‌ماندند. هیچ تصویری هم سانسور نمی‌شود. اما تهش اینها می‌شوند پلیر مافیا. اثری تولید کرده‌اند که حتی مبتذل‌ترین فیلمفارسی‌ها هم از اثر اینها ماندگارتر است. با هیچ معنا و چارچوبی هنرمند نیستند. یعنی بهتر است وارد فاز رهبری جهان و اینها نشوند. پرکردن وقت مردم برای بی‌هویت‌ترین برنامه‌های تلویزیونی. به جناب سانسورچی هم می‌گویند به‌خاطر برنامه‌های ما، مردم کمتر سراغ ماهواره می‌روند و مخاطب بخت‌برگشته هم که به خاطر یکی، دو سریال با کیفیت، پول وی.او.دی را داده، گزینه دیگری برای تماشا ندارد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
آخرین اخبار