رستگاری در آزادی است
حسین گنجی روزنامهنگار وضعیت پرآشوب خانه اندیشمندان علوم انسانی در این روزها یک نمونه تمامعیار و یک برش کوچک از وضعیت اندیشمندان علوم انسانی، بهطورکلی وضعیت
حسین گنجی
روزنامهنگار
وضعیت پرآشوب خانه اندیشمندان علوم انسانی در این روزها یک نمونه تمامعیار و یک برش کوچک از وضعیت اندیشمندان علوم انسانی، بهطورکلی وضعیت اندیشه در زمانه ماست. اگر اهل تاریخ باشید و به درست کردن پازل علاقمند، هیچ قطعه و رخداد و اتفاقی را کماهمیت نمیشمارید و طبیعی است که آن را با وضعیت کلی صحنهای که در آن زندگی میکنید و شرایط موجود، بیارتباط و جدا نخواهید دانست. سعدی از وجه انساندوستانه گفته بود که بنیآدم اعضای یکدیگرند، اما این جمله او وجه تاریک و تلخ دیگری هم دارد که همه چیز به هم متصل هستند و شما نمیتوانید پدیده، اتفاق و رخدادی را جدا از پدیده و رخدادی دیگر، پیشینی و پسینی، نگاه کرده و تحلیل کنید. وضعیت اصلاحطلبی که امروز از قرار تنها سنگرش شده است علوم انسانی و وضعیت آنها که تنها دغدغهشان شده یورش به خانه اندیشمندان علوم انسانی و تغییر کاربری آن، گواه روشن وضعیتی است که بهنظرم دیگر ارزش مقاومت و ایستادن برای هیچکدام از اضلاعاش را هم ندارد. نه از اینکه علوم انسانی را کنار بگذاریم یا اندیشه را -که اساساً هر دو کنارگذاشتنی و رهاکردنی نیست- بلکه هرگونه اتصال به دولتی که تو را به هزار دلیل روشن فریاد زده است که نمیخواهد را باید کنار گذاشت. این یورش و نزاع بر سر مالکیت، قصه تازهای نیست و تنها بر سر یک عمارت قدیمی و کهنه در نبش خیابان ورشو و ویلا رخ نداده است. بلکه این قصه تاریخ و پیشینهای دارد که باید به آن پیشینه توجه کرد و اساساً بهطور ریشهای و مبنایی با آن مواجه شد. تاریخ ما پر است از وقایعی که با افعال یورشبردن، بستن، اخراج و حذف کردن توصیف و پرداخته شده است. تاریخ را ورق بزنید، در برابر محدودکردنها چقدر فرصت، مجال و آزادی قرار گرفته یا ایجاد شده است. نزاع اصلی بر سر یک ساختمان یا حتی کلانتر بر سر علوم انسانی نیست، نزاع اصلی بر سر جامعه مدنی و خاستگاه است. اگر جزو جریانی هستی که هنوز مفهومی به نام مردم برایت معنا دارد و همنشینی با جامعه مدنی ارزش محسوب میشود، شواهد تاریخی میگوید این خانه و هرگونه اتصال به چیزی که تو را دچار لکنت زبان میکند را باید رها کرد. کمااینکه آنها بارها نشان دادهاند هیچ حرمت و احترامی دیگر برای جامعه مدنی قائل نیستند و علوم انسانی را بهمعنایی که باید، نه میپسندند، نه فعالیت و اهل فکرش را برمیتابند. برخی میگویند این خانه آخرین سنگر است، اما اگر لنز را بالاتر ببریم، صحبت سر آن هدردادن وقت و ازدستدادن کوه در جنگ اُحد است. نزاع بر سر تصاحب و مالکیت است، مهم نیست آن چیز مورد تهاجم چیست؟ میخواهند همهچیز در اختیار و طبق روش و الگویی که نیست و ندارند، پیش برود. شاید الگو فقط مبنای حذفی دارد، نه ایجادی. بعد از دو سال هنوز شعار و خطمشی مشخصی نمیبینیم. هنوز نمیدانند با آنچه تصاحب کردهاند چه باید بکنند. به آشفتگی تبلیغات شهری نگاه کنید، چهچیزی برای گفتن بوده است؟ آیا برای کسی مهم است؟ میل به در اختیار گرفتن، تصاحب کردن، اخراج کردن و بیرون راندن آنچنان آنها را احاطه کرده است که اساساً به کارکرد، ماهیت و موضوعی که بدان یورش بردهاند، یا جایی که در اختیار گرفتهاند، فکر هم نمیکنند. درصورتیکه امروز دوره مالکیت بر هر چیزی تمام شده و جهان در نقطه اشتراک، در بیمرزی و محدودیتی، خود را تعریف میکند. نگاهی به کارنامه دوساله اخیر بیاندازید، موضوعات ترند و پرسروصدا چه بوده و کانون اصلی توجه آنها کجاست. موضوعات ترند جهانی و جامعه مدنی کجاست؟ آنها چه ساخته و چه چیزهایی و کسانی را حذف و پاک و طرد کردهاند و در برابر جهان و اندیشه به کدام سمت رفته و چه میکنند. این خطای بزرگی است که اندیشمند در دامی بیفتد و مشغول به چیزی شود که هم مشهود است، هم صحنه گل بازی دیگران است. نگاهی به فعالیتهای همین مدت خانه اندیشمندان علوم انسانی، چرایی کانون توجه بودن این مرکز کوچک برای آنها را به وضوح روشن میکند. به عناوین نشستها روی سایت این مرکز و اسامی و نامهایی که آمدهاند نگاه کنید، به همین مقدار هم اکتفا نکردهاند و برنمیتابند که در این خانه کسانی رفتوآمد داشتند باشند یا آبباریکهای برخلاف میل و نگاه آنها از گلوی کسی پایین برود. وقتی میخواهند شهر خشک شود، هر باریکه رودی برخلاف برنامه و الگویی، ویرانگر است. وقتی تصویر بزرگ پازل کلان روایتش پیداست، چرا باید در نقش بند ایوان ماند. به فهرست کسانی که در این مدت به این خانه رفتوآمد داشته و سخنرانی کردهاند، اگر دقت کنید، همه کسانی هستند که از ساحتهای عمومی دیگر کنار گذاشته و بیرون رانده شدهاند. بهقول آن نویسنده مرحوم؛ نمیخواهند باشید، به چه زبانی بگویند. پیام روشن است. هر رخدادی اگر درسی داشته باشد، آنچه با خانه اندیشمندان علوم انسانی رفت، برای بار هزارم مهر تاییدی بود بر آنکه راه و خانه جای دیگری است.