مسئله انسانبودگی و معنای زندگی زینپس
هوش مصنوعی اگر همین باشد که میگویند بر عمیقترین لایههای انسان تاثیر خواهد گذاشت
هوش مصنوعی اگر همین باشد که میگویند بر عمیقترین لایههای انسان تاثیر خواهد گذاشت
آدمی از وقتی که ما سراغ داریم، یعنی از زمانی که تاریخ اندیشه نگاشته شده است، در این فکر بوده که بین خود با دیگر موجودات، از سنگ گرفته تا میمون، یک تمایز اساسی بگذارد و بهعبارتی سوای همه دیگر باشد. این تمایزگذاری تا همین دوران معاصر هم استمرار یافته است. با این تفاوت که امروزه میدانیم بسیاری از ویژگیهایی را که قبلتر گمان میکردیم تنها مختص انساناند و داشتنشان وجه تمایز انسان با دیگر جانداران است، سادهانگارانه و خوشخیالی بوده و صحت ندارند؛ مثلاً هوش دلفینها، استفاده از ابزار در برخی حیوانات یا توانایی سخنگفتن را واقعیتهایی که علم، دریچههایی از آن را بهرویمان گشوده است.
قول ارسطو که انسان را حیوانی ناطق میدانست یکی از اقبالآورترین تلقیهایی بود که میان انسان و دیگر موجودات تمایزگذاری میکرد. مفسران او ناطقبودن را بهمعنای توانایی فکرکردن او میدانند. دیگر موجودات حتی اگر هوش هم داشته باشند، فاقد توانایی فکرکردناند. آنها نه میتوانند پرسشی داشته باشند، نه به آگاهیای که دارند، آگاهی دارند.
بهنظرکه نه موجودی در طبیعت، که مخلوقی از انسان، این قول را هم بیاعتبار خواهد کرد و تاحدزیادی کرده است. یکی از سناریوهایی که احتمالاً بهزودی محقق خواهد شد، این است که دو هوش مصنوعی زبانمند مانند چتجیپیتی روبهروی یکدیگر قرار بگیرند، یکی پرسش مطرح کند و دیگری جواب دهد. این فرآیند علاوه بر اینکه توانایی احصاکردن تمام پرسشهای بشری را دارد (در حالتی ایدهآل و وضعی که هوش مصنوعی بدون سوگیری، توانایی و امکان دسترسی به تمام دادههای بشر در طول تاریخ را داشته باشد)، امکان خلاقیت، طرح پرسشهای جدید و درنهایت تفکر را نیز برای هوش مصنوعی به ارمغان خواهد آورد؛ درواقع در این وضع، دیگر قول ارسطو هم اعتبار نخواهد داشت؛ چراکه موجودی ناطق خلق شده که نهفقط توانایی فکرکردن دارد، که از هر انسانی و حتی از مجموع همه انسانهای تاریخ، دارای توانایی بیشتری است. تنها تمایزی که میماند، آگاهی به این آگاهی است. انسان میداند که میداند و باور بر این بوده است که ماشین (با وجود همه دادهها یا آگاهیای که دارد) به داشتن این آگاهی، آگاهی ندارد. هیچ بعید نیست بهزودی این اتفاق هم بیفتد و هوش مصنوعی به معرفت خود معرفت پیدا کند؛ یعنی
سناریوهای وحشتناکِ تفوق این مصنوعِ انسانساخت که در هالیوود بسیار دیدهایم، در عالم واقع تحقق پیدا کند.
بهفرضکه سناریوهای بد هم تحقق پیدا نکند و هوش مصنوعی تفوق همهجانبه بر انسان نیابد یا انسان بتواند راه این تفوقنیافتن را پیدا کند، باز پرسش اصلی با همین هوش مصنوعیای که توانایی طرح پرسش و تفکر دارد پابرجاست: بعد از این، «انسانبودن» یعنی چه؟
چراکه جواب چنین پرسشی تابهحال بهصورت سلبی/ ایجابی توأمان بوده است؛ اینکه انسان توانایی فلان کاری را دارد که بقیه موجودات ندارند. حال که موجودی توانایی انجام هر کاری را بینهایتبار بیشاز انسان دارد، سرنوشت انسانبودن چه میشود؟ آیا آدمی در پی تعریفی جدید از خود برمیآید که با تعریفی که در تمام طول تاریخ درباره انسانبودگی خویش اندیشه میکرده، متفاوت باشد؟
جز این، بهنظرمیرسد که پیشرفت هوش مصنوعی زبانمند در مسئله معنای زندگی هم اثر عمیقی خواهد گذاشت. انسان، همیشه با معنای زندگی درگیر بوده است. نوع بشر برای ادامه بقا به معنایی برای زندگی نیاز داشته است. ازاینرو یا معنایی در هستی مییافته یا معنایی جعل میکرده است. کار و خلاقیت ازجمله پدیدههایی هستند که به نوع بشر در معنادارشدن زندگیاش کمک کرده است. آدمی در طول تاریخ همواره کوشیده است که با تولید، خلاقیت و توسعه، هم به زندگی خود معنا دهد و هم احساس کند که با اثرش بقا خواهد داشت. میگویند این نسخهای که از چتجیپیتی و موارد مشابه به عرصه عمومی رسیده، تازه نسخه ابتدایی است و نسخههای بهمراتب پیشرفتهتری هم هست که بهدلایلی ارائهشان نمیکنند. باز میگویند یکی از این دلایل، ناتوانی بشر برای رویارویی با چنین مخلوقی است. ازقرارمعلوم چنان است که تقریباً هر شغل غیریدیای را حذف خواهد کرد. شغلهای یدی هم احتمالاً کمی بعدتر حذف خواهند شد. چراکه تلفیق روباتها (که پیشتر هم وجود داشتند و تابهامروز نیز بهلحاظ فیزیکی بسیار پیشرفت کردهاند) با هوش مصنوعی زبانمند، هر کاری را برای این موجود ممکن خواهد کرد. اگر هوش
مصنوعی این هیولایی باشد که همه کارها را انجام خواهد داد و طیف عظیمی از انسانها را خانهنشین میکند، سرنوشت انسانی که معنای زندگیاش به کار و خلاقیت پیوند خورده است، چه میشود؟ شاید حق با ایلان ماسک بود که گفت ششماه توسعه و رقابت برای گسترش هوش مصنوعی را کنار بگذاریم و ببینیم که در برابر آن چه باید کرد.