میراث در خطر
اگر کسی دنبال رفع دلخوریها و نگرانیهای مردم باشد، حوزه میراث فرهنگی از نقاطی است که عموم مردم، بدون استثنا درباره آن دغدغه دارند.

نیوشا طبیبی
نویسنده و مستندساز
اگر کسی دنبال رفع دلخوریها و نگرانیهای مردم باشد، حوزه میراث فرهنگی از نقاطی است که عموم مردم، بدون استثنا درباره آن دغدغه دارند. برخلاف برخی مسئولان، مردم عادی جامعه ایران، میراث فرهنگی را پدیدهای زائد، تزئینی و هزینهبر نمیدانند. کافی است مدیران و وزیر انقلابی زیرمیز زن میراث فرهنگی، بدون همراهی خدم، حشم، معاونان و مدیرانکل به گفتوگو با مردم بنشیند تا بهگوش خود بشنود که مردم، میراث فرهنگی را دارایی ملّی میدانند و عمیقا نگران تخریب و بهیغما رفتناش هستند. من هم با مردم نقاط مختلف کشور دمخور بودهام، هم در پایگاههای جهانی چغازنبیل، شوشتر و پاسارگاد پای حرف و درددل کارکنان میراث نشستهام. دردناکترین منظرهها را دیدهام، اجازه فرمایید خاطرهای نقل کنم:
در یکی از کاخهای بسیار زیبای تاریخی اصفهان با یکی از کارشناسان قدیمی میراث، استاد مرمتکاری که پشت اندر پشت به معماری، ظریفکاری و مرمت مشغول بودهاند، به گفتوگو نشستم. او از نیمقرن پیش، همراه استاد و پدرش در همین کاخ مشغول بهکار مرمت و نگهداری بوده. زاویه، ترک، گوشه و کناری در این بنای بینظیر نیست که او آن را دقیقا نشناسد و با جزئیات و تاریخ از آن حرف نزند.
تسلط بینظیر او به تمام زوایا و نقاط قوتوضعف بنا و تزئیناتاش به دلیل آن بود که تمام کودکی، نوجوانی، جوانی و میانسالیاش در همانجا گذشته بود. بهقول خودش، ساعاتی را که در آن بنا بهکار مشغول بوده، از ساعاتی که در خانه خود گذرانده، بیشتر بوده است. اما کار مرمت را از دست او و همکارانش گرفته بودند، آنها در گوشهای نشسته بودند و کار مرمتی که جوانان غیرمتخصص و بیتجربه انجام میدادند را با تاسف نگاه میکردند. سقف چوبیای که توسط گروههای جدید مثلا مرمت شده بود، آشکارا با بقیه بنا در تضاد بود. وصلهای ناجور که با هیچ توجیهی قابل توضیح نبود. نوع چوب انتخابشده، برشها و شیوهنصب، همه حکایت از آن داشت که عدهای فقط خواستهاند کار را انجام بدهند و قراردادشان را بهسرانجام برسانند؛ بیهیچ تخصص، تجربه و شناختی. مرمتکاران قدیمی کاخ، گوشهای نشسته بودند و با بغض در گلو به آنها نگاه میکردند.
بی کموکاست همین اتفاق در گنبد مسجد شیخ لطفالله - این نگین معماری و هنر ایرانی - و مسجد امام اصفهان افتاده است. این بناهای بینظیر و تکرارنشدنی بهدلیل سوءمدیریت در دوره سیاه مدیریت مونسان بر میراثفرهنگی و در دوره کنونی بهشدت آسیب دیدهاند.
در دورههای پیشین مدیریت، آنها با برپایی بازارهای مکاره، عکاسی با لباس قاجاری (البته بهسبک سریال قهوهتلخ!)، آبمیوهفروشی و مشاغل دیگر، در اماکن تاریخی و ارزشمند میراثی، پول در میآوردند. شیوه کار هم چنین بود و احتمالا هست: یک محوطهتاریخی را برای بهرهبرداری تجاری به شرکتی خصوصی یا شخصیتی حقیقی واگذار میکردند. آنها هم محوطه را به عکاسی، آبمیوهفروشی، کافه و باقالیفروشی اجاره میدادند و سود خود را برمیداشتند و بقیه را به میراث میدادند. بساطی که در محوطه سعدیه، حافظیه، باغ ارم و دیگر خانههای تاریخی شیراز برپاست، حقیقتا شرمآور است.
در این میان، کارکنان حفاظتی و بدنه کارشناسی میراث، سالهاست که با خوندل، همه سختیها، دستمزد اندک و پرداختهای نامرتب، ساختهاند و وظیفه خود را عاشقانه بهجا آوردهاند. من نگهبانی را دیدهام که ششماه دستمزدی نگرفته بود اما با جدیت بر سر پست خود حاضر میشد و لحظهای از کار خود در حفاظت محوطه تاریخی غفلت نمیکرد.
اکنون قراردادی یکطرفه به کارکنان پایگاهها و محوطههای تاریخی تحمیل شده. پایگاههای جهانی را به اداراتکل میراث واگذار کردهاند و آنها با قراردادهای جدید، تمام کارکنان را اعم از باسابقه، بیسابقه، کارشناس، دکتر و کارمند ساده در یکطبقه قرار داده و تمام مزایای آنها را حذف کردهاند. ادارات کل از حل مشکلات ساده حوزه ماموریت خود، عاجز هستند.
نگاه دولتها به میراث فرهنگی، همچون زائدهای لوکس، اشرافی و بهدردنخور است. غالبا مدیرانی در این وزارتخانه و سازمان پیشین بهکار گمارده شدهاند که کمترین تجربه و شناختی از موضوعات فرهنگی ندارند. کدامیک از مدیرانکل آقای ضرغامی، از آنچه در پایگاههای تاریخی میگذرد، خبر دارند؟
آقای ضرغامی با زیر میز زدن و انقلاب کردن، نمیتواند و نباید میراث را مدیریت کند. مدیریت میراث مستلزم دانایی، تدبیر، مطالعه و تعمق در تاریخ و فرهنگ ایران و مددجویی از فرهیختگان ایرانشناس است. دست گرفتن شیءتاریخی و صبحانههای اصلاحطلبانه، دردی از وطن دوا نمیکند.