چرا اینستاگرام دستور پخت ندارد؟
برای ساخت اپلیکیشن موفق نمیتوان مسیر طولانی رشد و اعتمادسازی را نادیده گرفت

برای ساخت اپلیکیشن موفق نمیتوان مسیر طولانی رشد و اعتمادسازی را نادیده گرفت
مینا والی
روزنامهنگار فناوری
تغییرات مهمی در حوزۀ فناوری و اقتصاد دیجیتال در شلوغی حوادث اخیر کشور در حال رخدادن است. بعد از فیلترینگ اینستاگرام و واتسآپ، دو اپلیکیشن پرکاربرد کاربران ایرانی، حالا طرحهایی که از مدتها پیش در حد پیشنهاد مطرح بودند، عجولانه اجرا میشوند. سیستم با اجراییشدن طرح صیانت، شدیدتر از آنچه تصورش را میکردیم تا طرحهایی که با شعار حمایت از کسبوکارهای خسارتدیده رونمایی میکند، میخواهد فضای مجازی را آنطور که خود صلاح میداند، مدیریت کند. یکی از اهداف طرحهای اخیر ساخت جایگزینی برای اینستاگرام است؛ جایگزینی که در این سالها برخی شانس خود را برای ساختش امتحان کردهاند، اما اینبار بهطور جدی در دستور کار مسئولان قرار گرفته و کمر همت بسته تا کاربران ایرانی هرچه سریعتر از اینستاگرام بیگانه به اینستاگرام خودی مهاجرت کنند. عمیقاً معتقدم اینستاگرام ایرانی شکست خواهد خورد و در این یادداشت دو عامل مهم شکست اینستاگرام ایرانی یا بومی را توضیح خواهم داد.
رشد ارگانیک در مقابل رشد دوپینگی
مطالعۀ داستان خلق و رشد محصولات؛ چه آنهایی که بزرگ شدهاند و هنوز به حیات خود ادامه میدهند و چه آنهایی که از رده خارج شدهاند، درسهای زیادی برای ما دارد. خواندن داستان اینستاگرام را هم که اتفاقاً کتابی به قلم «سارا فرایر» است، برای هر کسی که میخواهد وارد عرصه ساخت یک اپلیکیشن شود، مفید میدانم. یکی از نکات مهم داستان ساخت اینستاگرام این است که مانند بسیاری از محصولات دنیا تحولات زیادی در مسیرش تابهامروز داشته است. خوب است یادآوری کنم که اینستاگرام امروزی در روز اول تولدش با نام «بربن» و با این هدف که کاربران به دوستانشان اطلاع دهند کجا هستند یا به کجا میخواهند بروند، ساخته شد.
اینستاگرام در مسیر پرفرازونشیب خود بارها و بارها تغییر جهت داد و محصول امروزی با آنچه در ابتدا ساخته شد، کاملاً متفاوت است. اینستاگرام اولین شبکۀ اجتماعی دنیا نبوده و پیش از آن بارها و بارها اپلیکیشنهایی ساخته شدند که هدفشان ارتباط میان کاربران بوده، اما در بین آنها این شبکۀ اجتماعی توانست زنده بماند و بیش از سایرین محبوب شود. بدیهی است ساخت اینستاگرام آخرین تلاش برای ساخت شبکه اجتماعی نیز نخواهد بود و همین الان تیمهای قدرتمندی در دنیا تلاش میکنند شبکۀ اجتماعی با قابلیتهای خلاقانه و مطابق با سلیقۀ کاربران امروزی بسازند. مطالعه مسیر اینستاگرام و رقبای قدرتمندی که روی کاغذ شانس زیادی برای موفقیت داشتند، اما نتوانستند به پای آن برسند، نشان میدهد که موفقیت یک شبکۀ اجتماعی همچون هر محصول دیگری به عوامل متعددی وابسته است و حتی جذب تعداد زیادی کاربر در ابتدای کار تضمینی برای ماندگاری آن نیست. برخی میگویند موفقیت اینستاگرام مرهون ظهور آن در زمانی مناسب است؛ سالهایی که گوشیهای هوشمند تازه وارد بازار شده بودند، اما کاربران گزینههای زیادی برای نصب روی این ابزارهایشان نداشتند. چنین عاملی قطعاً در بلندمدت
نمیتواند کمک چندانی کند. شاید به نظر برسد شرایط امروز ایران هم موقعیت مناسبی برای عرضۀ نسخۀ ایرانی اینستاگرام است که معتقدم اتفاقاً بدترین زمان است. در شرایطی که مردم و کسبوکارها به یکباره از ابزار محبوبشان محروم شدهاند، هر نمونهای که بخواهد با سوارشدن روی این موج، کاربر جذب کند، با مقاومت احساسی کاربران مواجه میشود؛ حتی اگر در کوتاهمدت و از روی اجبار موفق باشد، تضمینی برای موفقیتش در آینده نخواهد بود. حتی اگر شرایط امروز ایران را فاکتور بگیریم، یک اپلیکیشن برای موفقیتش باید پویا باشد و راهی جز رصد هرروزۀ سلیقۀ کاربران و امکانات رقبا ندارد. یکی از عوامل موفقیت اینستاگرام نیز رصد پیوستۀ رقبا بود که به پشتوانۀ تیم بزرگی در فیسبوک انجام میشد و میشود؛ بنابراین اینطور نیست که امروز اراده کنیم چیزی شبیه اینستاگرام بسازیم و تمام مسیری را که این محصول از ابتدا طی کرده، نادیده بگیریم و تصور کنیم با موبهمو کپیکردن، آن چیز را ساختهایم. خیلیها اراده کردهاند چیزی شبیه آمازون و حتی بهتر از آن بسازند و همین حالا آنقدر تعداد فروشگاههای آنلاینی که ظاهراً شبیه آمازون طراحی شدهاند، زیاد است که قالب آماده
این فروشگاه را میتوان با اندک پولی خرید. خیلی سادهلوحانه است اگر تمام مسیری را که این محصولات طی کردهاند و رشدی را که ارگانیک بوده، نادیده بگیریم و تصور کنیم با زور پول و قدرت میتوانیم اینستاگرام وطنی بسازیم.
بحران اعتماد و نبود رگولاتوری
بهراحتی نمیتوان دربارۀ اینکه چرا مردم به شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای داخلی اعتماد ندارند، اظهارنظر کرد، اما نشانههایی وجود دارد که میتواند برخی از علل این عدم اعتماد را آشکار کند. تقریباً همۀ ما معتقدیم که اکثر محصولات ایرانی، چه در حوزه دیجیتال و غیر آن نتوانستهاند پابهپای محصولات مطرح جهان حرکت کنند. کیفیت پایین محصولات در هر صنعتی را باید جدا بررسی کرد، اما بهطور کلی میتوان گفت عدم ارتباط با دنیا و نداشتن رقبای جدی در سطح جهانی، باعث شده کسبوکارها مجبور نشوند کیفیت خود را در سطح جهانی بالا ببرند. انحصار در برخی صنایع و هزینۀ بالای نمونههای خارجی گرچه مردم را مجبور کرده از ساختۀ ایرانی استفاده کنند، ولی این استفاده از روی اجبار و نه کیفیت بالای آن محصول بوده؛ مانند آنچه در صنعت خودروی ما اتفاق افتاده و قطعاً اگر دربارۀ شبکههای اجتماعی هم چنین اجباری اتفاق بیفتد، فقط زمانی که مردم هیچ راه دسترسی به شبکههای اجتماعی خارجی نداشته باشند، بهاجبار، کاربر شبکۀ اجتماعی داخلی خواهند بود. یکی از عواملی که سبب شده کاربران ایرانی به سمت پیامرسانها و شبکههای اجتماعی داخلی نروند، بحران اعتماد است. عملکرد بد برخی اپلیکیشنهای ایرانی طی این سالها اعتماد کاربران را از بین برده است. نمونههایی مانند جعل اکانت از چهرههای معروف یا افشای اسنادی مبنی بر عدم رعایت پروتکلهای امنیتی در برخی پیامرسانهای داخلی اعتماد مردم را خدشهدار کرده است. نمیتوان ادعا کرد امکان خدشهدار شدن اعتماد کاربران اپلیکیشنهای محبوب دنیا وجود ندارد. در گذشته هم شاهد این بودیم که اتفاقاتی به نابودی اعتماد کاربران اپلیکیشنها منجر شده است؛ نمونه معروف آن ماجرای فیسبوک در جریان انتخابات سال 2016 آمریکاست که به بیاعتمادی کاربران این شبکۀ اجتماعی انجامید. اما آنچه اثر این بیاعتمادی را در کشورمان افزایش میدهد، نبود رگولاتوری مناسب برای شبکههای اجتماعی است. اعتماد نسبی به پلتفرمهای خارجی در نتیجۀ وجود قوانین شفاف و بهروز شدن این قوانین و از طرف دیگر اجرای درست آنهاست. متأسفانه در کشورمان نهتنها قوانین شفاف در حوزۀ حریم خصوصی کاربران نداریم، بلکه برخی قوانین نیز بهصورت موردی نادیده گرفته میشوند و کاربر شبکههای اجتماعی داخلی بدون حمایت از قانون گویی در یک تعلیق حرکت میکند. همان اندازه که حاکمیت به شبکههای اجتماعی خارجی بیاعتماد است و گمان میکند ریشۀ تمامی مسائل داخلی در دسترسی مردم به این ابزارهای ارتباطی است، کاربران هم به ابزارهای ایرانی بیاعتماد هستند و خصوصاً وقتی عامل اجبار اضافه میشود، اقبال به این ابزارها را نباید به حساب کیفیت آنها بگذاریم. از طرف دیگر در نبود قوانین و آئیننامههایی کامل و شفاف دربارۀ شبکههای اجتماعی این شبکهها تابع نظر کسانی هستند که با استفاده از جایگاه خود دربارۀ امکانات و محدودیتهای آنها اعمال سلیقه میکنند و بهراحتی میتوانند در شرایطی خاص دستور محدودیت خاصی را دهند. بهعنوان مثال بسیار ناامیدکننده است اگر در شبکۀ اجتماعی هشتگهای کاربران از بیرون از مرزهای کشور قابل مشاهده نباشد. فعالیت در چنین فضایی شبیه زندگی در تُنگی با شیشههای دودی است. در مجموع نمونههای ایرانی موجود که از نظر سیستم اهلیت دارد، با آنچه نیاز کاربر است، فاصله زیادی دارد. حتی اگر با کیفیت پایین این محصولات کنار بیاییم، محدودیتهای در نظر گرفتهشده در این نمونهها کاربران را ناامید میکند. ما عادت کردهایم به اینکه دربارۀ هر موضوعی چرخ را از نو بسازیم و پشت کنیم به دستاوردهای دیگران؛ چراکه از دید ما دیگران غیرخودی هستند. همین نگاه سبب عقبماندگی بیشتر ما میشود و یاد نمیگیریم چطور خود را با دیگران هماهنگ کنیم. نمونۀ ایدهآل سیستم این است که هر چیزی را خودمان بسازیم و خودمان مصرف کنیم. اینستاگرام بومی هم در ادامۀ همین تفکر است که قطعاً در بلندمدت راه به جایی نمیبرد؛ فقط اتلاف وقت و هزینه است.