رهبران افکار در دنیای جدید چهکسانی هستند؟
محمد رهبری
پژوهشگر شبکههای اجتماعی
رشد و توسعه تکنولوژی در دودهه اخیر، دنیای جدیدی را متولد کرده است که باید بیشتر شناخت. فناوریهای نوظهور بر فرهنگ، جامعه، اقتصاد و سیاست تأثیرات عمیقی داشتهاند که بهطور مرتب نیاز به مطالعه دارند. یکی از موضوعاتی که توسعه فناوریهایی نظیر اینترنت، شبکههای اجتماعی و هوش مصنوعی بر جوامع گذاشته است، تغییر در ماهیت و ویژگیهای رهبران است.
در میان تئوریها و نظریات مربوط به رهبران، نظریات «رهبران-هواداران» که بر ویژگیهای رهبران و رابطه آنها با هودارانشان تأکید دارد، در دو دهه گذشته بیشتر موردتوجه قرار گرفته است. ویژگیها و شخصیت رهبران در دنیای جدید، متأثر از توسعه تکنولوژی است. حالا بسیاری از کسانی که نقش پررنگی در رهبریِ جوامع ایفا میکنند و موردتوجه افکار عمومی قرار دارند، از دل شبکههای اجتماعی و تصویری که آنجا از خود ساختهاند، متولد شدهاند. حالا کسانی که نقش «رهبری افکار» در جوامع را برعهده دارند، متفاوت از گذشته هستند. اکنون اینفلوئنسرها بهدلیل مخاطبان آنلاین بسیار زیاد خود، اغلب بهعنوان رهبران افکار در فضایدیجیتال در نظر گرفته میشوند. تا پیش از توسعه تکنولوژی و شبکههای اجتماعی، براساس تعریفی که لازارسفلد و همکارانش ارائه کردهاند، رهبران افکار کسانی بودند که با رسانههای جمعی سنتی (مثل تلویزیون) تعامل داشتند، اطلاعاتی که از چنین منابعی میگرفتند را پردازش میکردند و آن را به شبکه مخاطبان خود منتقل میکردند.
این امر اکنون و در دوران جدید، به اینفلوئنسرها منتقل شده است؛ حالا رهبرانِ افکار مجبور نیستند حتماً با رسانههای جمعی و سنتی مثل تلویزیون و رادیو برای اثرگذاری بر افکار عمومی مرتبط باشند. بلکه شاهد ظهور نسلی از رهبران افکار هستیم که شهرت خودشان را ازطریق فعالیت در شبکههای اجتماعی بهدست آوردهاند و درنتیجه شاهد تعداد بسیار بیشتر و متکثری از رهبران افکار هستیم که هر یک بر بخشی از جامعه اثرگذارند؛ همین امر اهمیت «رهبرانِ افکار» را افزایش میدهد، زیرا اکنون مجموعه متنوعتری از بازیگران میتوانند تأثیرات اجتماعی بگذارند. اینجا یک تفاوت مهم دیگر نیز برجسته میشود؛ در گذشته رهبرانِ افکار برای امرارمعاش و گذران زندگی، عمدتاً وابسته به نهاد دولت یا بازیگران بزرگ سیاسی بودند، اما حالا دیگر چنین نیست. اینفلوئنسرها تا حد زیادی موردتوجه کسبوکارها و بخشخصوصی هستند و بسیاری از این کسبوکارها برای تبلیغ محصولات خود از اینفلوئنسرها استفاده میکنند؛ چراکه معتقدند تبلیغات آنها اثربخشی بیشتری دارد. اکنون «اینفلوئنسر-مارکتینگ»، یکی از روشهای مهم بازاریابی برای محصولات کسبوکارهاست. درنتیجه نهتنها منبع شهرت، بلکه منبع درآمد بسیاری از اینفلوئنسرها درون همین شبکههای اجتماعی است. بنابراین رهبران افکار اکنون نوعی خودکفایی و خودبسندگی نسبت به محیط پیرامون خود دارند؛ چراکه تمام شهرت و ثروتشان وابسته به عملکرد خودشان درون شبکههای اجتماعی است.
این امر تأثیرات عمیق خود را بر سیاست گذاشته و میگذارد؛ رهبرانِ افکار در شبکههای اجتماعی، بهواسطه ارتباط مستقیم و مستمر با دنبالکنندگانشان، راحتتر از رهبران سنتی جلب اعتماد میکنند و همین امر منجر به نوعی گذار از رهبران سنتی به رهبران افکار جدید شده است. درنتیجه میتوان گفت رهبران سنتی که در شبکههای اجتماعی فعال نبوده و ارتباط مستقیم و بلاواسطه با مخاطبانشان برقرار نکردند، بهمرور از اذهان کنار رفته و تأثیرگذاری اجتماعی خود را از دست دادند.
ازسویدیگر برخلاف گذشته، رهبرانِ افکار محدود به چند چهره خاص نیستند؛ این تکثر ازیکسو باعثشده تا اولاً دیگر یکنفر نتواند بر تودههای مردم اثر عمیق بگذارد و هر بخش کوچکی از جامعه متأثر از یک یا چند چهره خاص باشد، ثانیاً هر کاربر در معرض دیدگاهها و عقاید چندنفر از اینفلوئنسرها، یا همان رهبرانِ افکار قرار بگیرد و درنتیجه تعصبی که در گذشته به یک عقیده یا ایدئولوژی خاص وجود داشت را نداشته باشد و ثالثاً جامعه بهسمت نوعی آشفتگی و تکثر برود. بهعبارتدیگر اکنون دیگر کسی نیست که بتواند همه جامعه را نمایندگی کند یا برای اثرگذاری بر جامعه، دیگر نمیتوان با یک زبان خاص با همه آنها صحبت کرد؛ بلکه باید ادبیات و روشهای متکثر و متفاوتی را ابداع کرد و بهکار گرفت. این وضعیت جدید، فواید و مضرات خاص خودش را دارد. اینکه یک یا چند نفر محدود، رهبری افکار را در دست نداشته باشند، باعث میشود تا برخورد سیاسی و امنیتی با اینفلوئنسرها بیاثر شود؛ اما ازسویدیگر این اینفلوئنسرها نیز بهتنهایی نمیتوانند هیچگاه بخش قابلتوجهی از جامعه را با خود همراه کنند. مفهوم «رهبریِ افکار» در دوران جدید، در ادبیات علمی و پژوهشی ما نسبتاً مغفول مانده است؛ اگرچه در حوزه کسبوکارها به این موضوع تا حدی توجهی شده، اما در ادبیات سیاسی و اجتماعی این مفهوم هنوز برجسته نشده است.