| کد مطلب: ۱۰۷۹۹

کلاه خواستن و سرآوردن

Niusha-tabibi نیوشا طبیبی

نیوشا طبیبی

روزنامه و پادکستر

در نظام حکمرانی ایرانی، رسم کلاه خواستن و سر آوردن، عادی و معمول بوده و هست. یعنی حاکم و در دوره ما «قانون» یا بخشنامه و نظام‌نامه از مجری چیزی می‌خواسته، مجری در مقام اجرا به آن خواسته قناعت نکرده، برای خوش‌خدمتی یا هر دلیل دیگری، بر شدت و حدت‌ عمل خودش اضافه کرده و همان اتفاق به‌جای کلاه آوردن، سرآوردن افتاده. باب و رایج‌شدن این نحوه انجام وظیفه هم به‌دلیل خوش‌آمدن و راضی‌شدن خاطر مبارک مقام ریاست بوده. کمتر شنیده‌ایم که مجری اوامر یا مجری قانون، به‌دلیل شدت عمل و پا را از دایره اختیار بیرون گذاشتن، توبیخ شده باشد. رسم است که مدیران برای جلوگیری از تضعیف جایگاه خودشان یا سازمان متبوع‌شان یا فرد منصوب، خطا را یکسره نادیده می‌گیرد یا در خفا تشری ملایم می‌زند که مبادا خلق‌الله پررو و گستاخ شوند و فکر کنند که ممکن است مجری اوامر هم خطاکار و مستحق مجازات شود.

عرضی که می‌کنم مطلق نیست، اما معمولاً مجریان از شدت عمل خود ابایی ندارند، ترسی به دل راه نمی‌دهند و  آن‌قدر از جایگاه خود مطمئن هستند که اگر کسی بگوید به مقام بالاتر شکایت می‌برد، با رفتار و گفتار خشن‌تر نشان می‌دهند که «کلش واس ماست!» و «حتماً به هرجا که دلت می‌خواهد شکایت کن.»

لابد در زندگی روزمره خود به موارد متعدد اینچنینی برخورد کرده‌اید. ما شهروندان عادی که بی‌خدم و حشم در خیابان راه می‌رویم و برای انجام امور معمول، خود شخصاً به ادارات و سازمان‌ها مراجعه می‌کنیم یا مستقیماً با عوامل اجرایی و مجری قانون مواجه می‌شویم؛ هزار بار از این دست تجربه‌ها داریم. برخورد خشک و گاه خارج از دایره ادب و عرف معمول، بسیار بیش‌ازآنچه قانون مقرر کرده، متخلف و «متهم» را به سختی، عذاب و ناراحتی می‌اندازد.

بگذارید عرضم را با یک نمونه و مثالی که از نزدیک دیده‌ام به پایان ببرم. تردید ندارم که شما نمونه‌های بسیاری سراغ دارید. نگارنده به‌حکم تقدیر و ضرورت‌های شغلی و تحصیلی، چندسالی است که گرفتار رنج مهاجرت و دوری از وطن محبوب شده، در این سرگردانی به‌ناچار به سفارتخانه‌های میهن عزیز برای انجام امور اداری، مکرر مراجعه داشته یا دوستان و اقوام را همراهی کرده‌. سفارتخانه برای مهاجر، حکم پناهگاه، مأمن و خانه را دارد. بعضی از سفارتخانه‌ها، براساس دید و نظر سفیر و کنسول، چنین شأنی برای خود قائل بوده و مهاجر هم‌وطن را چون خانواده خود عزیز می‌دارند. تعدادی اندک را هم دیده‌ام که پرسنل، رفتاری خشن و بی‌حوصله دارند، گویی هر‌کس که میهن‌عزیز را ترک گفته، حتماً ریگی به کفش دارد و دنبال نوشیدن، دیدن، کشیدن و انجام منهیات و منکرات بوده!

سفارت ایران در اسپانیا، کارکنانی مهربان، محترم، مرتب و منظم دارد. محال است که ایرانیِ گرفتار، سر و کارش به آنجا بیفتد و این مردم مهربان، سروسامانش ندهند و تیمارش نکنند. نام بعضی از آنها به درستکاری، مهربانی و مساعدت در جامعه ایرانی مهاجر مقیم اسپانیا، اشتهار پیدا کرده و آنها از محترمان این جامعه هستند. برای رسیدن به آن مردم محترم و نازنین، لاجرم باید از در ورودی سفارت عبور کنید. اینجاست که یکی از مصادیق حکمرانی ایرانی نمود پیدا می‌کند؛ تیغ در دست ماموری ناصالح. مردی به‌عنوان مسئول، جلوی این در نشسته است و جلال و جبروتی برای خود تدارک دیده که دیپلمات‌های سفارت ندارند. البته این غرور و نخوت فقط بر سر مراجعه‌کنندگان آوار می‌شود و او جلوی کارکنان سفارت، سفیر و کنسول سر به‌ زیر، خاضع و خاشع است.

سر شما را درد نیاورم، به این دربان گفته شده که مراجعه‌کنندگان باید وقت قبلی داشته باشند و کیف و موبایل‌شان را داخل نبرند.

همین دستور مختصر را جنابش با چنان شدت، خشونت و لحنی بی‌ادبانه اجرا می‌کند که باورکردنی نیست و مصداق: «چوپرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را / کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند» است و البته کسی را یارای شکایت نیست. این حکایت را در هزار جای دیگر به عیان می‌بینید؛ یک‌نفر که جلوی چشم و در انظار است به‌راحتی زحمت و صحت عمل عده زیادی را به‌باد می‌دهد و مردم گرفتار را ناراضی‌تر و رنجورتر از پیش می‌کند.

 

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
سرمقاله
آخرین اخبار