دوراهی حزبالله
آیا لبنان توان ورود به درگیری جدیدی با اسرائیل را دارد؟
آیا لبنان توان ورود به درگیری جدیدی با اسرائیل را دارد؟
از آغاز جنگ حماس و اسرائیل از بامداد ۱۵مهرماه (۷ اکتبر) هرگاه از گسترش درگیریها به کشورهای منطقه سخن به میان آمد، خطر کشیده شدن پای حزبالله و متعاقب آن لبنان مطرح شده است و حزبالله و اسرائیل تقریباً هر روز در حال تبادل آتش در مناطق مرزی هستند.
این در حالی است که ساکنین کمتعداد این کشور کوچک اما مهم خاورمیانه بار دیگر پس از گذشت ۱۷ سال از جنگ ۳۳روزه تموز، چشمِ نگران خود را به آسمان و رسانهها دوختهاند که آیا بار دیگر آسمانشان محل جولان جنگندههای اسرائیلی خواهد شد و شیپور جنگ را در کشورشان خواهند شنید.
این عروس خسته که سالهاست روی آرامش را به خود ندیده و امروز علاوه بر بحران اقتصادی، در پی ناکامی از انتخاب رئیسجمهور، درحالیکه دولت مستقر آن نیز دولت موقت و پیشبرد امور است و در آستانه فروپاشی سیاسی قرار گرفته، بههیچعنوان مؤلفههای یک بازیگر آماده برای ورود به درگیری نظامی را در خود ندارد. لبنان پیش از شلیک هر موشک و بمبی، به کشوری جنگزده میماند.
یک تاجر لبنانی که مدیریت یک شرکت آموزش مدیران را برعهده دارد در این رابطه به خبرنگار پلیتیکو میگوید: «مردم خسته شدهاند و نمیتوانند بیشتر از این تحمل کنند. ما چهار سال سخت را با بحران اقتصادی گذراندهایم. مردم وعدههای غذایی خود را حذف میکنند و به سختی میتوانند زندگی کنند. ما انفجار بندر بیروت، پاندمی کرونا و یک سقوط مالی را داشتیم. از خدا میخواهم که با جنگ دیگری مواجه نشویم.»
نخستوزیر موقت و رئیس دولت پیشبرد امور لبنان روز دوشنبه (۱۶ اکتبر) گفت که هیچ طرفی علاقهای به راهاندازی یک جبهه جنگی جدید از جنوب لبنان ندارد. وی تأیید کرد که دولتش با چندین «بازیگر نگران» در تماس است تا اوضاع را در لبنان آرام نگه دارد و «از عواقب جنگ جاری در غزه» فاصله بگیرد. میقاتی روز یکشنبه نیز در بیانیهای اعلام کرد که «تلاشهای دیپلماتیک برای توقف حملات اسرائیل به لبنان و جلوگیری از سرایت درگیری غزه به این کشور ادامه دارد».
گرفتار در بحران
لبنان در چند سال گذشته تحت بدترین بحران اقتصادی در تاریخ خود قرار گرفته است. از زمان آغاز اعتراضات گسترده در سال ۲۰۱۹ به دلیل افزایش هزینههای زندگی، این کشور با افزایش نرخ بیکاری و یکی از بالاترین نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی در جهان مواجه است. رکود اقتصادی و تورم که باعث کاهش ۹۰درصدی لیر شده، ۸۰ درصد مردم را به زیر خط فقر کشانده است.
در این سالها، استانداردهای زندگی به میزان قابلتوجهی کاهش یافته و قطعی برق به مدت ۲۲ ساعت در شبانهروز به یک امر عادی تبدیل شده است. در همین حال احساس بیعدالتی بر زندگی مردم سایه انداخته چراکه با گذشت نزدیک به سه سال، هیچکس در این کشور در خصوص انفجار بندر بیروت در تاریخ ۴ اوت ۲۰۲۰، مجازات نشده است.
عدم موفقیت پارلمان برای انتخاب جانشین میشل عون که در ۳۱ اکتبر ۲۰۲۲، با پایان دوره ریاستجمهوری کاخ بعبدا را ترک کرده است نیز در یک سال گذشته به تمامی بحرانهای این سالها افزوده است؛ درحالیکه دولت فعلی این کشور نیز به صورت موقت و رئیس بانک مرکزی نیز بهطور موقت تصدی این پست را برعهده دارد. ذخایر خارجی کشور از ۳۰ میلیارد دلار قبل از بحران سال ۲۰۱۹ به 8/6میلیارد دلار کاهش یافته است که فقط یک میلیون دلار بیشتر از 7/6میلیارد دلاری است که جامعه جهانی برای کمک به لبنان در بازسازی زیرساختهای پس از جنگ ۲۰۰۶ اختصاص داده بود. همین موارد نیز موجب شده است تا تحلیلگران بر این باور باشند که در صورت وقوع جنگ، لبنان دیگر فرصتی برای بازسازی خود نخواهد یافت. کارشناسان معتقدند کشوری که پیش از وقوع هر جنگ احتمالی به ورشکستگی دچار شده است، قادر نخواهد بود تا هیچ وامی از سوی جامعه بینالملل دریافت کند.
بحران دولت موقت و خلأ سیاسی در یک سال گذشته موحب شده است تا نبیه بری، رهبر جریان امل و رئیس پارلمان لبنان روز سهشنبه هفته گذشته طی سخنانی خواستار انتخاب رئیسجمهور در سریعترین زمان ممکن شود. این سیاستمدار کهنهکار در این خصوص افزود: «در مواجهه با اتفاقاتی که در منطقه میگذرد و تشدید تجاوزات اسرائیل به فلسطین، غزه و لبنان، فرصتی برای انتخاب رئیسجمهور پیش روی ماست. آیا نباید از آن استفاده کنیم؟»
انگشت اتهام به سوی ایران؛ تحمل عواقب جنگ را نداریم
با توجه به بحرانهای متعدد لبنان، نیروهای سیاسی نیز در اظهارات و بیانیههایی از آغاز تنش در فلسطین اشغالی، نسبت به ورود بیروت به جنگ احتمالی هشدار میدهند؛ بلوک نوسازی، فالانژ و جمهوری قوی وابسته به احزاب حرکت استقلال به رهبری میشل معوض، کتائب به رهبری سامی جمیل و نیروهای لبنانی به رهبری سمیر جعجع که بخش قابلتوجهی از نیروهای مارونی لبنان به جز جریان ملی آزاد را در برمیگیرند، در بیانیهای با عنوان «نه به جنگ»، بهصورت تلویحی انگشت اتهام خود را به سوی ایران گرفته و تهران را متهم میکنند که «میخواهد لبنان را به هزینه خود و مردمش به عرصه درگیری و مذاکره تبدیل کند تا نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد». در ابتدای این بیانیه آمده است: «براساس اشتیاق ما برای حفاظت از لبنان و مردم، در یکی از خطرناکترین بحرانهایی که منطقه از سر میگذراند و قرار است کل کشور را تحت تأثیر قرار دهد و براساس ناکامی مستمر از انتخاب رئیسجمهور و در نتیجه خالی بودن کرسی وی و اعتراف صریح دولت مبنی بر اینکه حق تصمیمگیری در مورد صلح و جنگ را ندارد، همانطور که رئیس دولت و تعدادی از وزرای آن اعلام کردند، همچنین براساس اظهارات پیدرپی مقامات یک کشور منطقهای که میخواهد لبنان را به هزینه خود و مردمش به عرصه درگیری و مذاکره تبدیل کند تا نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد و ما را وارد جنگی کند که تحمل عواقب آن را نداریم».
در این بیانیه آمده است:«موضع قاطع ما در کنار مردم فلسطین است که بار دیگر در معرض ویرانی، کشتار، آوارگی و خونریزی قرار دارند که فراتر از همه بشریت است. بنابراین ما از جامعه جهانی میخواهیم که حداکثر فشار را برای توقف جنایات اعمال کند. راهحل پایان دادن به خشونت و اجرای تمام قطعنامههای بینالمللی برای یافتن راهحلی عادلانه و پایدار برای مسئله فلسطین و ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی براساس سرزمینی برای صلح مندرج در ابتکار صلح عربي اعلام شده در فراخوان اجلاس سران بیروت در سال ۲۰۰۲ است.»
احزاب مارونی ۱۴ مارس در بیانیه خود میافزایند: «لبنان، از طریق ارتش و نیروهای نظامی خود، طبق قانون اساسی، این حق را دارد که از هر وجب و هر شهروند در خاک لبنان در هنگام حمله دفاع کند، اما ما مطلقاً از کشاندن لبنان به جنگی که بهای آن برای لبنان بسیار بالا خواهد بود، خودداری میکنیم. به فداکاریهای جانانه خود در راه آرمان فلسطین ادامه میدهیم اما حاضر نیستیم هیزمی در آتش منافع کشور دیگری باشیم؛ کشوری که تلاش میکند به قیمت خون فرزندان ما و ویرانی کشور ما به دستاوردهایی دست یابد. این کشور و متحدانش در لبنان عامل فروپاشی کاملی بودند که بر سر ما آمد.»
این بیانیه با این جملات به پایان میرسد که «نه به جنگ، نه به کشاندن لبنان به سوی ویرانی، نه به کسی که حاکمیت لبنان و تصمیم جنگ و صلح را کنترل میکند. نه به کشاندن ما به ماجراهای ناشناختهای که لبنان هیچ علاقهای به آن ندارد.»
ولید جنبلاط، رهبر پیشین حزب سوسیالیست ترقیخواه که خاستگاه عمده نیروهای دروزی در لبنان است و امروز ریاست حزب را به پسرش تیمور سپرده، در واکنش به احتمال ورود لبنان به جنگ میگوید:«فکر نمیکنم بتوانیم از این موضوع فرار کنیم». این کهنهسرباز صحنه سیاست در لبنان و رهبر اقلیت ۳۰۰هزار نفری دروزیان، آمریکا را مقصر اصلی بحران کنونی در خاورمیانه میداند چراکه از خواست فلسطینیها برای داشتن کشوری مستقل غفلت کرده است. وی همچنین از واشنگتن میخواهد ناوهای خود را از منطقه خارج کند. جنبلاط میگوید که او و پسر ارشدش تیمور در کوههای شوف، خانه اجدادی دروزیهای لبنان، در ۴۰ کیلومتری بیروت، آماده میشوند تا پناهندگان را پذیرا شوند. او تاکید کرد که در صورت بازگشت کشور به جنگ، این پناهگاه برای همه، چه شیعه، سنی یا مسیحی باز خواهد بود.
جبران باسیل، رهبر جریان میهنی آزاد، یکی از قدرتمندترین احزاب در پارلمان لبنان و متحد روزهای نهچندان دور حزبالله نیز که در فرآیند انتخاب رئیسجمهور در این کشور با این حزب و متحدش امل دچار اختلاف شده است، ضمن محکومیت اقدامات اسرائیل و همدردی با مردم فلسطین، هشدار داد که تشدید درگیری بین لبنان و اسرائیل خطر درگیری را در پی دارد که به «کمربندی از آتش» گسترش یابد. این مسیحی مارونی که بهعنوان وزیر خارجه و وزیر انرژی لبنان خدمت کرده است، داماد میشل عون، رئیسجمهور سابق این کشور است. این سیاستمدار مطرح لبنانی با اشاره به بحران اقتصادی و سیاسی که بسیاری از عملکردهای دولت لبنان را سلب و آن را فقیر کرده است، گفت: «جنگ یک تهدید بزرگ است؛ تهدیدی برای موجودیت دولت، نهادهای آن و مردم که در حال حاضر ضعیف شدهاند». جریان میهنی آزاد نیز در نخستین ساعات آغاز عملیات حماس در اراضی اشغالی طی بیانیهای از همه طرفهای سیاسی خواست «بهگونهای عمل کنند که لبنان را از پیامدهای جنگ در فلسطین محافظت کند و از اثرات منفی آن که با امواج آوارگی و پناهندگی آغاز میشود و همچنین آنچه که جنگ جاری در فلسطین ممکن است ایجاد کند، فاصله بگیرد».
نگاه پژوهشگر
گفتوگو با محمد خواجویی مدیر گروه لبنان مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه
از همبستگی با فلسطین تا ترس از تکرار جنگ
مدیر گروه جامعه و سیاست در لبنان در مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گفتوگو با هممیهن گفت، با بررسی فضای حاکم بر احزاب، چهرههای سیاسی و افکار عمومی لبنان میگویند مردم و چهرههای لبنانی هرچند با مقاومت فلسطینی اعلام همبستگی کرده و با آن همدردی میکنند اما بحران اقتصادی و تجربه جنگ ۲۰۰۶ موجب شده تا بر این امر اذعان داشته باشند که «لبنان دیگر تحمل یک جنگ مجدد را در این شرایط بیسابقه اقتصادی ندارد». این تحلیلگر مسائل لبنان معتقد است، حزبالله نیز این موضوع را درک کرده است.
لبنان بهعنوان بخشی از محور مقاومت، امروز با بحرانهایی مواجه است که موجب شده تا هرگونه گمانهزنی در خصوص گسترش جبهههای درگیری نظامی در منطقه، به موضوعی نگرانکننده برای بیروت بدل شود و این موضوع در مواضع احزاب و چهرههای سیاسی کاملاً مشهود و شفاف است. جو حاکم بر جامعه لبنان چه نگاهی به جنگ در غزه دارد؟
تحولات غزه در سطح افکار عمومی و جامعه لبنان نیز مانند همه کشورهای اسلامی و عربی دیگر، بازتاب گستردهای پیدا کرده است و شاهد یک نوع همدردی با مردم فلسطین در سطح عمومی بودیم که فارغ از خطکشی سیاسی مشهود بود. همچنین شاهد فعالیتهای مردم و همینطور فعالان رسانهای در فضای مجازی هستیم. چهبسا حتی در این زمینه لبنانیها به نسبت جوامع دیگر عربی فعالتر بوده و هستند و دلیلش این است که بهطور کلی مسئله اسرائیل و فلسطین برای لبنانیها بسیار ملموستر از باقی ملتهای منطقه است چراکه لبنان هم تجربه اشغالگری اسرائیل را داشته و قریب به دو دهه درگیر اشغالگری بوده، هم درگیر جنگ با اسرائیل در ابعاد مختلف بوده که اوجش در سال ۲۰۰۶ بود و بعد هم در این تلاطم بوده که درگیریها مقطعی پیش آمده و نوعی از یک فضای پرتنشی را تجربه کرده است. از طرفی دیگر، با توجه به حضور جامعه فلسطینی پناهجو در اردوگاههای لبنان، مردم این کشور با مسئله فلسطین بیشتر درگیر شدند و حتی آثار و تبعات منفی حضور پناهجویان را لبنانیها بیشتر از سایر ملتهای عرب حس کردهاند. بنابراین وقتی تحولی در فلسطین رخ میدهد، لبنانیها آن را ببشتر لمس میکنند و فضای لبنان بیشتر از همه کشورهای عربی نسبت به این موضوع واکنش نشان میدهد؛ بهویژه این مسئله در میان مسلمانان لبنان ببشتر به چشم خورده است. هرچند نمیتوانیم بگوییم در افکار عمومی مسیحیان این موضوع مطرح نشده اما باید به سابقه تاریخی مسئله فلسطین و نزاع میان مسیحیان و گروههای فلسطینی که منجر به جنگ داخلی شد، توجه کنیم که بهرغم آن باز هم ما شاهد نوعی همدردی مسیحیان در رابطه با رنجی که مردم فلسطین تحمل میکنند، بودیم.
از نظر سیاسی شرایط کمی متفاوت و ویژه است و باید دقیق بررسی شود. در میان بیشتر احزاب مسلمان، چه شیعه و چه گروههای اهل تسنن شاهد این بودیم که بیانیههایی دال بر محکومیت اسرائیل صادر کردند و بر این امر تاکید کردند که اگر لازم باشد جنگی رخ دهد ما ناگزیر هستیم که همراهی کنیم که موضع آقای جنبلاط بهرغم اختلافاتش با حزبالله مصداقی برای این موضوع است. البته برخی احزاب مسیحی، در مواضعشان کمتر در محکومیت اسرائیل سخنی به میان آوردهاند و بیشتر بر این موضوع تاکید دارند که لبنان در این تنش درگیر نشود. با این حال فراتر از این مسئلهی همراهی، مسئله این است که آیا لبنان اساساً درگیر این جنگ میشود؟ که در این زمینه شاهد نوعی احتیاط هستیم؛ یعنی گروههایی که در عین همبستگی با ملت فلسطین، این کلیدواژهها را تکرار میکنند که باید لبنان را از تبعات منفی جنگ دور کنیم، برخی به همین سطح اکتفا میکنند و جمله مبهمی را مطرح میکنند و برخی دیگر تصریح بیشتری دارند و حتی از حزبالله خواستهاند که خود را وارد جنگ نکند و گفتهاند لبنان با تمامی مشکلات اقتصادی و تجربیات تلخ جنگ، نباید بار دیگر وارد جنگ با اسرائیل شود. حتی برخی نقد را از این فراتر برده و این مسئله را عنوان کردهاند که امروز تصمیم به ورود و عدم ورود به جنگ در دست حزبالله قرار دارد و این حزب سرنوشت کشور را در دست گرفته است. داخل احزاب همراه با حزبالله کمتر شاهد این هستیم که تاکیدی برای نقشآفرینی حزبالله در جنگ صورت بگیرد به این معنا که در کنار حمایت از فلسطین، شاهد نوعی احتیاط در فضای لبنان هستیم که در عین حال تاکید میشود که اگر هم جنگی رخ دهد، ما باید از مقاومت دفاع کنیم. به نظر میرسد شرایط امروز لبنان باعث نوعی وضعیت خاص و ویژه شده که تصمیمگیری برای حزبالله را قدری دشوار کرده است.
آیا احتیاط و نقشآفرینی محدود حزبالله در دو هفته گذشته ناشی از همین نگرانی احزاب و جامعه است یا این گروه مقاومت، مؤلفههای دیگری را برای این نوع از بازیگری مدنظر دارد؟
واقعیت این است که توازن قدرتی از سال ۲۰۰۶ به بعد میان حزبالله و اسرائیل شکل گرفت و دو طرف توانستند قدرت تخریبی بالای خود را به رخ یکدیگر بکشند و این قدرت تخریبی امروز به مراتب بیشتر نیز شده است چراکه خبرها حاکی از آن است که حزبالله قریب به ۱۵۰ هزار راکت بعضاً نقطهزن در اختیار دارد و جنگجویان این حزب نیز بین ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر تخمین زده میشوند و مقامات حزبالله آن را ۱۰۰ هزار نفر اعلام کردهاند. بنابراین، این قدرت تخریبی و توازن وحشت میان دو طرف یک نقطه قوتی را به حزبالله داده و آن نقطه قوت این است که بگوید این توانایی مقاومت بوده که موجب شده پس از سال ۲۰۰۶ اسرائیل به خودش اجازه تجاوز به لبنان را ندهد. با این حال این نقطه قوت بهنوعی به نقطه ضعف حزبالله نیز تبدیل شده است؛ به عبارتی این بازدارندگی زمانی ارزش دارد که شما نخواهید از آن استفاده کنید. این توانایی نظامی زمانی ارزش دارد که نخواهید توازن را از بین ببرید. به بیان بهتر رسیدن به این نقطه موازنه و این قدرت بازدارندگی حزبالله را نسبت به ورود به یک جنگ گسترده محتاط کرده است.
حزبالله زمانی که تنها یک نیروی میلیشیا بود، توانایی بالاتری برای تحرک داشت و خود را در جنگ میدید اما از سال ۲۰۰۰ به این سو به این علت که لبنان در وضعیت تثبیت قرار گرفته، حزبالله هم از یک گروه شبهنظامی فراتر رفته و یک حزب سیاسی دارای رسانه و مدرسه و دانشگاه و رسانه است که این موارد، بهراحتی به آن اجازه نمیدهد وارد یک جنگ فراگیر شود که در نهایت تمامی دستاوردهایی که برای خود و برای لبنان به دست آورده به یکباره از دست بدهد. به همین علت است که از ابتدای این جنگ شاهد نوعی احتیاط در رفتار حزبالله چه در زبان مقاماتش و چه در نحوه ورودش به جنگ بودیم. بهعبارتی حزبالله در یک وضعیت دشواری میان دو نقش قرار گرفته است؛ یک نقش لبنانی است که سلاح دارد و این سلاح برای لبنان بازدارندگی ایجاد کرده و اگر وارد جنگ فراگیر شود باید در لبنان شاهد تلفات گستردهای باشد و این وضعیت برای حزبالله دشوار خواهد بود تا خود را برای دیگر احزاب و جریانات اثبات کند چراکه تا پیش از این میگفت من خوبم به این علت که توانستم برای لبنان بازدارندگی ایجاد کنم اما اگر این بازدارندگی از بین برود و لبنان تخریب شود دیگر دست بالایی برای این حزب باقی نمیماند. نقش بعدی و در واقع بخش دشوار این است که حزبالله خودش را بخشی از محور مقاومت میداند که در بخشی، ایران و در بخش دیگرش گروههای فلسطینی وجود دارند و بهنوعی هم سرنوشتی برای خودش و گروههای فلسطینی و حتی ایران در نظر گرفته است. به همین دلیل هم وقتی اتفاقی برای حماس میافتد، این نقش دوم حزبالله بهعنوان جزئی از محور مقاومت برجسته میشود و نمیتواند نسبت به این تحولات ساکت بماند. به همین خاطر تلاش میکند یک سطحی از نقشآفرینی را داشته باشد و تا حدودی نیز تا امروز به سمت درگیری محدود رفته است تا اعلام کند در کنار فلسطین ایستاده است.
حالا سوال این است که اگر سطح حملات اسرائیل فراتر رفته و برای مثال جنگ زمینی در غزه آغاز شود، آن زمان حزبالله چگونه شرایط را مدیریت خواهد کرد و چه واکنشی نشان خواهد داد؟
این یکی از بزرگترین تصمیماتی است که حزبالله از بدو تاسیساش با آن مواجه شده چراکه اگر حزبالله بخواهد فاکتور لبنان را در نظر بگیرد طبیعتاً احتمال ورودش به یک جنگ فراگیر با اسرائیل بسیار کم است اما اگر نقش منطقهای غالب شود نمیتواند حماس را نادیده بگیرد و میخواهد مانع از شکست حماس در جبهه غزه شود. به نظر میرسد تا الان حزبالله از طریق درگیریهای محدود که احتمالاً با ورود اسرائیل به غزه چتر آن گستردهتر خواهد شد، تلاش کرده هر دو سوی این وجه را ببیند به این معنا که هم لبنان را وارد یک جنگ فراگیر نکند و هم خودش را ساکتِ این فضا و شرایط نشان ندهد. با این حال اگر کار به سطحی وارد شود که حملات اسرائیل شدت بگیرد آن زمان تصمیمگیری دشوار است. امروز در فضای روزنامهنگارها و جریانات نزدیک به حزبالله اینگونه توضیح میدهند که ما امروز با حماس همسرنوشت هستیم. اگر این گروه سقوط کند، اسرائیل در مرحله بعد به سوی لبنان خواهد آمد به این معنا که در تلاش هستند تا مسئله حماس را بهنوعی با منافع ملی لبنان گره بزنند. چراکه صرف مسئله فلسطین، بهرغم وجود فضای همدردی، به حزبالله مشروعیت حضور در جنگ را نمیدهد و ممکن است حتی از سوی افکار عمومی نیروهای همراه خود نیز مورد نقد قرار بگیرد چراکه معتقدند جنگ اسرائیل رنج بالایی برای لبنان ایجاد خواهد کرد. به همین خاطر میخواهند اینطور بیان کنند که ورود احتمالی حزبالله به جنگ در راستای منافع لبنان است و به همین خاطر نیز یکی از حوزههای تمرکز حزبالله در درگیری با اسرائیل متوجه مزارع شبعا و تپههای کفرشوبا شده که به مداخله خود مشروعیت بدهد.
با این حال من همچنان بر این باور هستم که با توجه به اینکه هم ایران و هم حزبالله و هم آمریکا در عین افزایش تنشها علاقهای به ورود به جنگ فراگیر ندارند، احتمال آغاز آن را بسیار پایین میدانم اما معتقدم شاید یک اقدام نسنجیده فضای جنگ را شعلهور کند. به نظر میرسد مداخله حزبالله بهصورت تدریجی و تحت تاثیر تحولات غزه خواهد بود و اگر اسرائیل وارد غزه و درگیر جنگ شهری شود و حماس بتواند حزبالله را در آن جبهه درگیر کند، آن زمان حزبالله نیازی نمیبیند تا تنش را در مرز افزایش دهد و همچنین امروز شاهد هستیم که سایر جبهههای مقاومت در عراق و یمنی در تلاش هستند تا بار این امر را میان خود و حزبالله تقسیم کنند.
یکی از نکات قابل توجه در جنگ ۲۰۰۶ حزبالله با اسرائیل، همراهی مردم و افکار عمومی لبنان با جبهه جنگ بود و مقاومت لبنان در کسب مقبولیت و مشروعیت با چالش خاصی مواجه نشد. چه تفاوتی میان شرایط در ۲۰۰۶ و ۲۰۲۳ وجود دارد؟
سال ۲۰۰۶ شرایط خاصی داشتیم و هنوز فضای لبنان تحت تاثیر سال ۲۰۰۰ و پایان اشغالگری اسرائیل بود و هنوز در آن دوران تجربه اشغالگری اسرائیل را داشت، اما امروز لبنان بیش از آن دوره درگیر مسائل داخلی شده است و درگیر بحران اقتصادی بیسابقه شده که حتی در جریان جنگ داخلی ۱۵ ساله نیز رخ نداده بود و همین امر لبنانیها را در مواجهه با اسرائیل محتاطتر کرده است. در سال ۲۰۰۶ شاید ملاحظات داخلی کمتر فاکتوری برای لبنانیها بود و تجربه لبنان طی سالهای گذشته از نظر ثبات نسبت به مشکلات امنیتی این فضای نزاع و درگیری را از لبنان دور کرده و تمایل به عدم تکرار تجربیات جنگی باعث شده که استقبال نسبت به جنگ بالا نباشد. درگیر شدن لبنانیها با مسائل داخلی و تغییر اولویتهای عموم جامعه باعث شده که قدری در این موضوع نسبت به سال ۲۰۰۶ متفاوت باشند. لبنانیها در سال ۲۰۰۶ تجربه آن میزان حجم تخریب را در یک جنگ نداشتند و الان میتوانند استناد کنند اسرائیل چگونه در سال ۲۰۰۶ به نوعی لبنان را در بسیاری مناطق شخم زد و پیش از ۲۰۰۶ این تجربه وجود نداشت و به همین خاطر شاید آن شور حماسی و حمایت از مقاومت پررنگ بود. همچنین تا پیش از جنگ ۲۰۰۶ جنگها زمینی و پارتیزانی بود اما جنگ ۲۰۰۶ مبتنی بر حملات هوایی بود و با توجه به همین تجربه، امروز تصاویر سال ۲۰۰۶ همچنان مقابل دیدگان لبنانیها قرار دارد. من در این مدت با بدنه جامعه صحبت کردهام که هرچند فضای حمایت از فلسطین بسیار پررنگ است اما همزمان این بحث را مطرح میکنند که اسرائیل به چیزی رحم نمیکند پس ما باید آگاه باشیم به دنبال جنگ نرویم. بسیاری از مردم لبنان بر این نکته اذعان دارند که لبنان دیگر تحمل یک جنگ مجدد را در این شرایط بیسابقه اقتصادی ندارد. در سفر به لبنان دیدهام که نهاد دولت عملاً فلج شده است و کارمندهای دولت شاید در یک ماه تنها سه، چهار روز در محل کار حضور پیدا کنند چراکه دولت توان پرداخت حقوق را ندارد. چنین وضعیتی امروز در لبنان وجود دارد و ساختارهای سیاسی و اجتماعی دچار اضمحلال شده است. جنگ میتواند کشور را به سطحی از نابودی بکشاند که امکان احیای آن به سادگی وجود نداشته باشد و من معتقدم حزبالله نیز این موضوع را درک کرده است. من دلیل محافظهکاری حزبالله را متوجه همین مسائل میدانم.