| کد مطلب: ۹۰۱۹
هم‌‏پیمان نامطمئن

هم‌‏پیمان نامطمئن

روسیه چگونه به تحقق اهداف آذربایجان و ترکیه کمک می‌کند؟

روسیه چگونه به تحقق اهداف آذربایجان و ترکیه کمک می‌کند؟

در روزهایی که نیکول پاشینیان، نخست‌وزیر ارمنستان به‌شدت تحت فشار قرار گرفته است تا در واکنش به آنچه از سوی معترضان، ناکارآمدی دولتش در دفاع از حقوق ارامنه قره‌باغ کوهستانی عنوان می‌شود، کناره‌گیری کند؛ وی در تازه‌ترین سخنرانی خود در تلویزیون این کشور، روسیه را هدف طعنه‌های خود قرار داده و می‌گوید: «نظام‌ها و سازوکارهای امنیتی خارجی که ارمنستان در آنها حضور دارد، وقتی موضوع حفاظت از امنیت‌مان و امنیت ملی ارمنستان مطرح می‌شود، ناکارآمد هستند». سازوکاری که پاشینیان آن را ناکارآمد می‌داند، اشاره‌ای به پیمان امنیت دسته‌جمعی ا‌ست که ارمنستان یکی از ۶ کشور عضو و روسیه مهمترین عضو آن است.

نخست‌وزیر ارمنستان پیش‌تر نیز وابستگی و اتکای تنها به روسیه برای تضمین امنیت خود را یک اشتباه راهبردی برای کشورش خوانده بود. پاشینیان در جریان یک مصاحبه با رسانه ایتالیایی گفت:«کشورش در حال چشیدن ثمرات تلخ اشتباه استراتژیک اعتماد به روسیه و سپردن تقریباً انحصاری مسئولیت دفاع از کشورش به مسکو است». نیکول پاشینیان در سخنرانی اخیر خود همچنین بار دیگر از خواست کشورش برای عضویت دادگاه بین‌المللی کیفری (ICC) پرده برداشت؛ این اراده ایروان در حالی مطرح می‌شود که این دادگاه برای ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه در رابطه با جنگ اوکراین، قرار بازداشت صادر کرده است و الحاق ارمنستان به آن به این معنی است که اگر ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه پا به ارمنستان بگذارد، ایروان موظف است که او را دستگیر کند.

۲۰ شهریورماه نیز ارمنستان اقدام به برگزاری رزمایشی مشترک با حضور ۸۵ سرباز آمریکایی کرد؛ مانور ۱۰روزه «شریک عقاب» اگرچه در مقیاس کوچک و تنها برای آماده کردن نیروهای ارمنی برای شرکت در ماموریت‌های بین‌المللی حفظ صلح برگزار شد اما آخرین مورد از مجموعه اقداماتی است که وزارت امور خارجه روسیه آن را «اقدامات غیردوستانه» متحد سنتی خود می‌داند. ارمنستان نیز همزمان با بالا گرفتن تنش‌ها بر سر بسته شدن کریدور لاچین، با امتناع از اجازه برپایی رزمایش سازمان پیمان امنیت جمعی به رهبری روسیه در خاک خود خشم مسکو را برانگیخت. ایروان در جریان محاصره ارامنه ساکن در منطقه قره‌باغ نیز بارها از نیروهای حافظ صلح روسیه به دلیل ناتوانی در باز نگه داشتن کریدور لاچین و نیز بی‌توجهی نسبت به درگیری‌های کوچک پراکنده در طول مرز انتقاد کرده بود. در جریان انسداد لاچین و محاصره ۹ماهه منطقه قره‌باغ کوهستانی توسط نیروهای آذربایجانی، مردم این منطقه با کمبود شدید غذا، دارو و انرژی مواجه بودند که وضعیت این منطقه را حتی پیش از حمله آذربایجان در هفته گذشته به مرز بحران رسانده بود.

وزارت امور خارجه روسیه در بیانیه‌ای در واکنش به اظهارات اخیر نیکول پاشینیان درباره ناکافی بودن حمایت روسیه، نخست‌وزیر ارمنستان را مقصر حوادث اخیر در این کشور دانسته و اعلام کرد، نخست‌وزیر ارمنستان فریب غرب را خورده است. مسکو همچنین به نیکول پاشینیان هشدار داد که با تلاش برای خراب کردن روابط با مسکو مرتکب اشتباه بزرگی شده است. در بخشی از این بیانیه آمده است، سخنان اخیر نخست‌وزیر ارمنستان حاوی حملات غیرقابل قبولی برای روسیه و تلاش برای رهایی از مسئولیت در قبال شکست در سیاست داخلی و خارجی است.

زمانی که دور جدید درگیری‌ها در ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۰ آغاز شد، ترکیه به حمایت از آذربایجان پرداخت و تسلیحات، مشاوره راهبردی و جنگجوهای میدانی از جمله صدها شورشی سوری را در اختیار آذری‌ها قرار داد؛ در مقابل اما روسیه علناً موضعی بی‌طرفانه اتخاذ کرد و پوتین به خبرنگاران گفت که در تماس مستمر با پاشینیان و نیز با الهام علی‌اف، رئیس‌جمهور آذربایجان است و اینکه وی از هیچ‌یک از طرفین درگیری جانبداری نخواهد کرد.
همچنین با همین رویکرد بود که در نهایت روسیه توانست مذاکرات پایان مناقشه را در مسکو برگزار کرده و جایگاه خود را در منطقه قفقاز جنوبی تثبیت کند؛ روسیه در مقایسه با آبخازیا، اوستیای جنوبی، کریمه یا شرق اوکراین، نفوذ کمتری در قره‌باغ داشت. این کشور هیچ نیروی حافظ صلح، هیچ اقلیت قومی روسی یا شهروندان پراکنده روسی در قره‌باغ نداشت و هیچ دسترسی مستقیم منطقه‌ای به صحنه درگیری میسر نبود؛ این موضوعی بود که در مسکو از آن تحت عنوان ضعف امنیتی غیرقابل قبول یاد می‌شد. جنگ دوم قره‌باغ توانست زمینه را برای عملیاتی کردن خواست کرملین در منطقه فراهم کند و در این حالت روس‌ها توانستند به بهانه برقراری صلح، نظامیان خود را وارد این منطقه کنند. روسیه پیش از این نیز خواهان اعزام حافظان صلح به منطقه بود اما پیش از سال ۲۰۲۰، نه آذربایجان و نه ارمنستان از این ایده استقبال نکرده بودند.

تضاد منافع ایران و روسیه در قره‌باغ

جنگ دوم قره‌باغ پیامدهای متضاد امنیتی و سیاسی برای ایران به بار آورد؛ به دلیل قرار داشتن منطقه مورد نزاع در نزدیکی مرزهای ایران، تحولات امنیتی و تغییرات ژئوپلیتیکی، بر وضع امنیتی و منافع ایران اثرگذار بود. در طول سال‌ها تهدیدهای مرزی ایران عمدتاً متوجه پاکستان و افغانستان در شرق و عراق در غرب بود اما در جنگ دوم قره‌باغ، نوار مرزی شمال غربی کشور به‌طور مستقیم تحت تاثیر جنگ قرار گرفت به‌طوری‌که روستاهای خداآفرین و اصلان‌دوز با اصابت تعداد زیادی راکت و خمپاره و سقوط پهپاد مواجه شد. همچنین برای اولین بار پس از جنگ اول قره‌باغ در ابتدای دهه ۱۹۹۰ میلادی، نیروهای مسلح ایران در منطقه به حالت آماده‌باش کامل درآمدند و یگان‌هایی از ارتش و سپاه به منطقه اعزام شدند که سابقه چنین حجمی از نیروها در شمال غرب کشور بعد از جنگ اول قره‌باغ وجود نداشت. دیگر پیامد جنگ دوم قره‌باغ برای ایران آن بود که ایران عملاً از فرآیند صلح و تحولات این منطقه کنار گذاشته شد؛ در دوره نخست جنگ، ایران برای کنترل بحران از راه میانجی‌گری تلاش‌های زیادی کرد به‌گونه‌ای که علی‌اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه وقت و محمود واعظی، معاون وقت وزیر امور خارجه به‌صورت مداوم در حال سفر به باکو و ایروان برای رایزنی بودند. پس از این رایزنی‌ها نیز بود که بیانیه تهران در ۷ می‌۱۹۹۲ امضا شد، هرچند با پیشروی‌های ارمنستان در منطقه و اشغال شوشا، این سیاست ناکام ماند؛ این در حالی است که در جریان جنگ دوم قره‌باغ و پس از آن سیاست خارجی ایران در وضعیت حاشیه‌ای و انفعالی قرار گرفت. روسیه در این فرآیند با کنار گذاشتن ایران و ترکیه محوریت تحولات را در دست گرفت. ولی کالجی، تحلیلگر مسائل قفقاز در مقاله‌ای با عنوان «روسیه و ایران در قفقاز جنوبی از هم جدا می‌شوند» می‌نویسد: «به‌رغم برخی شباهت‌ها در رویکرد ایران و روسیه در قبال مناقشه بین ارمنستان و آذربایجان از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تهران و مسکو در سال‌های اخیر در مورد کریدور زنگزور، تأثیرات احتمالی آن بر مرز ایران با ارمنستان و روابط اسرائیل با آذربایجان از هم فاصله گرفته‌اند. روابط روسیه با اسرائیل و نیاز این کشور به حفظ روابط اقتصادی و گزینه‌های ترانزیتی با آذربایجان و ترکیه پس از جنگ اوکراین، مسکو را به سمت رویکردی انعطاف‌پذیر در قبال تحولات قفقاز جنوبی سوق داده است که به نفع ایران نیست. این امر ائتلاف نانوشته ایران، ارمنستان و روسیه را مختل کرده و در مرزهای شمال غربی ایران یک معضل امنیتی و استراتژیک ایجاد کرده است. روسیه برخلاف ایران با کریدور زنگزور مخالفت نکرده است. به‌عنوان مثال، میخائیل بوچارنیکوف، سفیر روسیه در آذربایجان در اظهاراتی عنوان کرده است:«پروژه موسوم به کریدور زنگزور که باکو می‌خواهد از طریق خاک ارمنستان با نخجوان ارتباط بی‌وقفه داشته باشد، همه پایه‌ها را برای اجرا دارد و من اختلاف لاینحلی در این موضوع نمی‌بینم». ایران موضع متفاوتی اتخاذ کرده و به‌شدت نگران تحقق این کریدور است که در منظر خود خطر مسدود شدن یا تخریب احتمالی مرز خود با ارمنستان را به‌دنبال دارد.»

یکی دیگر از پیامدهای تحولات اخیر در قره‌باغ که موجب نگرانی شدید تهران شده است، حضور اسرائیل به صورت گسترده در مرز ایران است؛ با توجه به اینکه یکی از عوامل موفقیت آذربایجان در جنگ اخیر، تجهیز ارتش این کشور با پهپادها و تسلیحات کشورهایی مثل ترکیه و اسرائیل بود و همین امر نیز موجب شد تا در جشن پیروزی پس از جنگ، پرچم اسرائیل توسط مردم آذربایجان در کنار پرچم این کشور به اهتزاز درآید.

آنچه تا امروز از آن اجتناب شده است

«اگر سیاستی مبنی بر مسدودکردن مرز ایران و ارمنستان وجود داشته باشد، جمهوری اسلامی با آن مخالفت خواهد کرد؛ چراکه این مرز، یک راه ارتباطی چندهزار ساله است.» و «جمهوری اسلامی، سیاست‌ها و برنامه‌هایی را که منجر به بسته‌شدن مرز ایران و ارمنستان شود، هرگز تحمل نخواهد کرد.» این جملات در دیدار با رهبر انقلاب با رؤسای‌جمهوری ترکیه و روسیه در تاریخ ۲۸‌ تیر ‌۱۴۰۱ بیان شده است؛ سخنانی که سیاست جمهوری اسلامی ایران را در قبال تحولات قفقاز جنوبی بیان کرده و بارها نیز از سوی مقامات کشور به‌عنوان خط قرمز مورد تاکید قرار گرفته است. در همین چهارچوب نیز سرکنسولگری ایران در استان سیونیک ارمنستان در ۲۹ مهرماه ۱۴۰۱ افتتاح شد. حسین امیرعبداللهیان در مراسم افتتاحیه این دفتر دیپلماتیک گفت: «تصمیم جمهوری اسلامی برای تاسیس کنسولگری در کاپان نشانه عمق تاریخ روابط دو کشور است.» وی همچنین عنوان کرد که ایران برای گشایش سرکنسولگری ارمنستان در شهر تبریز آماده است. در این میان سیاست‌های اعلامی و عملیاتی روسیه نیز حاکی از آن است که کرملین اگر حتی تا پیش از جنگ اوکراین نیز خواهان عدم تغییر مرزها در منطقه قفقاز و جلوگیری از پیشروی‌های جمهوری آذربایجان بود اما اکنون ملاحظاتی دارد که منجر شده در این حوزه سیاست‌هایی همراستا با باکو و آنکارا اتخاذ کند؛ ملاحظاتی که بسیاری از تحلیلگران آن را فضای ترانزیتی ایجادشده از سوی ترکیه برای روسیه در جریان جنگ و همچنین استفاده از کریدور زنگزور می‌داند که با سرمایه‌گذاری آذربایجان و ترکیه، گذرگاهی آماده را در اختیار مسکو قرار می‌دهد تا مسکو را از مسیر نیمه‌کاره عبور از ایران حداقل در برهه کنونی جنگ، بی‌نیاز کند. ایران در این شرایط موضوع عدم تغییر ژئوپلیتیک مرزها و حفظ مرز تاریخی خود با ارمنستان را به‌عنوان خط قرمز عنوان کرده است اما در مقطع کنونی مشخص نیست تهران برای حفظ این سیاست تا کجا پیش خواهد رفت؟

نگاه تحلیلگر

رحمن‌قهرمان‌‌پور تحلیلگر مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با هم‌میهن:

روسیه موافق ایجاد کریدور زنگزور است

رحمن قهرمانپور در گفت‌وگو با هم‌میهن گفت: «براساس شواهد و قرائن به نظر می‌رسد که موضع روسیه موافقت با ایجاد کریدور زنگزور است». این تحلیلگر مسائل قفقاز همچنین تاکید دارد که «براساس خط‌مشی رئیس‌جمهور ترکیه، موضوع احتمال عبور کریدور زنگزور از خاک ایران برای فشار بر ارمنستان مطرح شده است.»

‌درحالی‌که در پی آنچه در روزهای گذشته در قره‌باغ رخ داد، ارمنستان به صحنه اعتراضات مردمی بدل شده است، پاشینیان تلاش دارد تا در هر اظهارنظر و سخنرانی، موضوع روسیه را مطرح کرده و این کشور را آماج حملات خود قرار دهد. هدف نخست‌وزیر ارمنستان از این مواضع چیست؟

اگر به نحوه روی کار آمدن آقای پاشینیان دقت کنید، از ابتدا به دنبال ایجاد یک ارمنستان جدید بود؛ یعنی وقتی قانون اساسی ارمنستان در سال ۲۰۱۵ تغییر کرد و نظام سیاسی از ریاستی به پارلمانی تبدیل شد، آقای سرکیسیان به‌دنبال این بود که نخست‌وزیر شود. دو دوره رئیس‌جمهور شده بود و دوباره می‌خواست نخست‌وزیر شود. اعتراضاتی شکل گرفت و آقای پاشینیان در رأس این اعتراضات بود و نهایتاً منجر شد به اینکه توسط پارلمان به‌عنوان نخست‌وزیر انتخاب شود. از وقتی آقای پاشینیان بر سر کار آمد، مثل بسیاری از رهبران کنونی در دنیا با سیاستمداران قبلی مشکل داشت و به قول آمریکایی‌ها antistablishment و ضدنخبگان مستقر بود؛ یعنی کسانی که در ارمنستان در سه دهه گذشته قدرت را در اختیار داشتند. او چندین بار اعلام کرد سیاستمداران گذشته ارمنستان باید به‌خاطر خیانت به کشور محاکمه شوند.

آقای پاشینیان با باند معروف به قره‌باغ یا باند ارمنی‌های قره‌باغ کوچاریان و سرکیسیان در تعارض بود و اعتقاد داشت آنها مسئله قره‌باغ را به بهانه‌ای برای حفظ اقتدار خود و فساد تبدیل کرده‌اند. بنابراین حرف از ارمنستان جدید و ارمنستان دموکراتیک می‌زد و در ابتدا نیز خیلی به مسائل سیاست خارجی توجهی نداشت و یک‌بار هم صراحتاً گفت برخلاف انقلاب رنگی در گرجستان و اوکراین، انقلاب رنگی در ارمنستان سمت‌وسوی ژئوپلیتیک ندارد و منظورش این بود که ضدروسیه یا ضدغرب نیست؛ اما مشخص بود که آقای پاشینیان برخلاف جریان قبلی که طرفدار روسیه بودند، مایل به برقراری و گسترش روابط با غرب بود و چندین بار سفرهای متعددی به کشورهای اروپایی داشت و در اجلاس ناتو یک بار در سال ۲۰۱۸ به‌عنوان مهمان شرکت کرد ولی انتظاری که از غرب داشت برآورده نشد تا سال ۲۰۲۰ که اتفاق افتاد و شکافی که آقای پاشینیان در ارمنستان ایجاد کرده بود؛ یعنی شکاف بین قوه مجریه، قوه قضائیه و ارتش باعث تضعیف هر چه بیشتر ارمنستان شد و آذربایجان هم که تحولات را از نزدیک دنبال می‌کرد، از این فرصت به خوبی استفاده کرد.

بعد از ۲۰۲۰ آقای پاشینیان صراحتاً ارتش را متهم کرد که از فرمان او سرپیچی کرده و تلویحاً ارتش را متهم به خیانت کرد یا گفت موشک‌های اسکندر که روسیه داده کار نمی‌کند. بنابراین می‌خواهم بگویم به‌رغم اینکه آقای پاشینیان تلاش کرد که رودررو با روسیه تقابل نکند، اما مشخص است که میانه خوبی با روسیه و جریان طرفدار روسیه در ارمنستان ندارد و آنها را رقیب داخلی خود می‌داند و آلترناتیو یا بدیلی که ارائه می‌کند مسئله ارمنستان جدید است و یکی از شاخصه‌های این ارمنستان جدید، تغییر روایت هویتی یا ناسیونالیستی است که گروه‌های طرفدار روسیه در ارمنستان همواره آن را تبلیغ می‌کردند؛ ولی در عرصه عمل تاکنون موفقیت چندانی نداشته؛ یعنی شکاف سیاسی در ارمنستان نه‌تنها ترمیم نشده، بلکه بیشتر هم شده است؛ اما مسئله این است که ارمنستان گزینه‌ای ندارد؛ یعنی به دلیل فقر اقتصادی، شکاف‌های سیاسی و کاهش نفوذ لابی ارمنی و تغییر اولویت‌های آمریکا و اروپا، امروز می‌بینیم برخلاف سه دهه گذشته ارمنستان حتی مورد حمایت غرب هم نیست. یعنی فرانسه هم که خیلی خود را طرفدار ارمنستانی‌ها نشان می‌داد اقدام عملی و آنچنانی انجام نداد.

‌سوال مشخص من این است که آیا مواضع آقای پاشینیان تنها بیان صرف نگاه متفاوت او به سیاست روسیه در قبال ارمنستان است یا می‌خواهد در حوزه اجرایی و عملی هم اقدامی را صورت دهد؟

مسئله فقط در سطح گفتار نیست و در سطح سیاست‌گذاری هم دنبال می‌شود. به لحاظ تاریخی در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ در جمهوری ارمنستان آن موقع که تحت نظر شوروی بود، باز همین جریانی که تفکر آقای پاشینیان از آن برخاسته، وجود داشت و معتقد بودند ارمنستان باید از زیر چتر روسیه بیرون بیاید و مسئله قره‌باغ را حل کند و به یک کشور مستقل تبدیل شود اما جریان قره‌‌باغ یا کوچاریان و سرکیسیان مسئله‌شان تشدید این روایت هویتی بود؛ به این معنا که آنجا سرزمین اجدادی ارامنه است و به ارامنه ظلم می‌شود و تهدید آذربایجان را بزرگ‌نمایی می‌کردند و می‌گفتند قتل‌عام ارامنه ممکن است تکرار شود. لذا برای جریان ارمنی‌های قره‌باغ، مسئله قره‌باغ و ارمنی‌های قره‌باغ یک ابزار و بهانه‌ای برای حفظ قدرت بود.

در مقابل، جریانی هم وجود داشت که می‌گفت باید مسئله قره‌باغ را حل کنیم و ارمنستان را به سمت یک کشور دموکراتیک ببریم. این جریان، یعنی دموکراتیک‌ها به واسطه عملکرد روسیه تضعیف شد و رؤسای‌جمهوری که بعد از فروپاشی شوروی بر سر کار آمدند، عمدتاً رؤسای جمهور ناسیونالیست و اقتدارگرا بودند؛ به‌جز رئیس‌جمهور اول که گرایش‌های لیبرال داشت. بنابراین در ارمنستان از ابتدا هر دو جریان وجود داشت ولی به این دلیل که جریان مورد حمایت روسیه یا جریان ارمنی‌های قره‌باغ غالب شده بود، صدای این جریان شنیده نمی‌شد.

با تضعیف موقعیت روسیه و اختلافاتی که بین روسیه و جمهوری‌های سابق شوروی به وجود آمد و فسادی که ارمنی‌های قره‌باغ در سیاست به آن متهم شدند، همگی موجب شد زمینه برای ظهور آقای پاشینیان که نماینده جریان دوم بود، فراهم گردد. پس اینها صرفاً یک حرف نیست و اعتقادشان این است که بایستی یک سیاست جدید را اتخاذ کنند و آقای پاشینیان بارها گفته بود نمی‌توانیم تا ابد با همسایگان‌مان در جنگ باشیم و نمی‌توانیم در این وضعیت بن‌بست ژئوپلیتیکی توسعه پیدا کنیم. این جریان، جریانی است که از نظر سیاسی حضور دارد، اما بیشتر از اینکه باعث ایجاد انسجام شود، باعث شکاف شده است؛ یعنی اختلاف آقای پاشینیان با روسیه، اختلاف با جریان ارمنی‌های قره‌باغ، اختلاف با ارتش و با دیوان‌سالاری و بوروکراسی مجموعاً سبب شده ارمنستان دچار شکاف سیاسی شود.

با این حال باید به این مسئله هم توجه داشته باشیم که حتی پس از جنگ ۲۰۲۰ آقای پاشینیان رأی ‌آورد؛ یعنی جریان پاشینیان مورد حمایت بخش قابل‌توجهی از جامعه ارمنستان هم هست و آنها هم تصور می‌کنند نخبگان سنتی در ارمنستان با بهانه قرار دادن مسئله قره‌باغ مانع توسعه ارمنستان، مانع ارتباط گرفتن ارمنستان با جهان و مانع نزدیکی ارمنستان به غرب شدند. لذا بعد از ۲۰۲۰ این جریان از ناظران اروپایی دعوت می‌کند که به ارمنستان بیایند و بر روند صلح نظارت کنند یا آمریکا را دعوت به مانور نظامی می‌کند یا عضویت در ICC را به پارلمان می‌برد. بنابراین جریانی است که سابقه زیادی دارد و صرفاً به بحث‌های روشنفکری و رسانه‌ای هم محدود نیست، بلکه در عرصه سیاسی هم حضور دارد.

‌روشن است که قدم بعدی آذربایجان و ترکیه پس از کنترل کامل قره‌باغ، تلاش برای بازگشایی دالان زنگزور است. این در حالی است که ارمنستان و ایران هرکدام مخالفت خود را با آنچه باکو درصدد دستیابی به آن است (کنترل کامل جنوب ارمنستان) اعلام کرده‌اند. بازیگر دیگر این معادله روسیه است. براساس آنچه تاکنون از سوی کرملین دیده‌ایم، موضع مسکو در این رابطه چیست؟

ما با دیپلماسی روس‌ها آشنا هستیم. روس‌ها یک ابهام همیشگی در دیپلماسی‌شان دارند؛ یعنی مواضع‌شان را خیلی علنی نمی‌کنند؛ اما براساس شواهد و قرائن به نظر می‌رسد که موضع روسیه در این مورد به چند دلیل موافق ایجاد کریدور زنگزور است؛ اولاً اینکه روسیه حتماً مخالف پاشینیان است و سعی دارد که یک جریان قدرتمند سیاسی ضدپاشینیان در داخل ارمنستان ایجاد کند. ارمنی‌های قره‌باغ که از قره‌باغ به ارمنستان رفتند می‌توانند هسته اولیه این جریان باشند و پاشینیان را متهم کنند به اینکه حقوق آنها را نادیده گرفته و آنان را به آذربایجان فروخته است. اقدام دیگری که می‌تواند به تضعیف پاشینیان منجر شود این است که روسیه این کریدور زنگزور را ایجاد کند و انگشت اتهام را به سمت غرب و پاشینیان بگیرد؛ چراکه الان در تبلیغات روسیه، مقصر اصلی همه این جریان‌ها غرب است که با دعوت پاشینیان آمدند و وارد قفقاز جنوبی شدند؛ لذا به نظر می‌رسد هدف روسیه در وهله اول این است که پاشینیان را تضعیف کند و ایجاد کریدور زنگزور به این امر کمک می‌کند.

نکته دوم این است که روسیه بعد از جنگ اوکراین و تحریم‌هایی که غرب علیه او اعمال کرد، به شدت به این کریدور نیاز دارد؛ هم برای دور زدن تحریم‌ها و هم برای نزدیک‌تر شدن به آذربایجان برای اینکه آذربایجان با رضایت روسیه به غرب انرژی بفروشد. امروزه یکی از دلایل سکوت غرب مخصوصاً اروپا در برابر آذربایجان، همین مسئله است؛ یعنی اروپا نیازمند انرژی و گاز آذربایجان است و روسیه هم سعی می‌کند به‌نوعی دل آذربایجان را به دست بیاورد تا آذربایجان انرژی کمتری به اروپا بدهد و اروپا همچنان نیازمند انرژی روسیه باشد.

دلیل سوم طرح کریدور میانه‌ای است که قرار است از استان شین‌جیان در غرب چین وارد قزاقستان، آسیای میانه، دریای خزر، قفقاز و دریای سیاه شود. چین به‌رغم اینکه در این موضوع ساکت است، ولی علاقه‌مند به راه‌اندازی این کریدور است و اینجا هم حیاط‌خلوت روسیه است. مسکو تصور می‌کند که اگر خودش رأساً اقدام نکند و در ایجاد این کریدور نقش فعال نداشته باشد، چین، ترکیه و کشورهای آسیای میانه این کار را انجام می‌دهند و از نفوذ روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز کاسته می‌شود؛ جایی که روسیه به آن «خارج نزدیک» می‌گوید؛ لذا به نظر می‌رسد از نظر تحلیلی روسیه موافق ایجاد کریدور زنگزور است؛ همان‌طور که موافق واگذاری قره‌باغ به آذربایجان بود و دیدیم دو هفته قبل از حمله نظامی آذربایجان، آقای لاوروف و پوتین به‌طور همزمان گفتند ارمنستان تعلق قره‌باغ به آذربایجان را تایید کرده و لذا نمی‌تواند اعتراض کند و حمله آذربایجان به مقرهای نظامی ارتش قره‌باغ بعد از آن اتفاق افتاد. منظور این است که روسیه هم با واگذاری قره‌باغ موافق بود و با زنگزور هم موافق است؛ اما مترصد فرصتی است که بتواند این را اعلام کند و تحلیل‌هایی که حتی خود ارمنی‌ها ارائه می‌دهند مبین این نکته است که روسیه هم موافق این کریدور است.

‌آیا دلیل بعدی را می‌توان در توافقی مخفی میان ترکیه و روسیه بدانیم؛ چراکه مسکو در دوران پس از تجاوز به اوکراین و تحریم‌های غرب، این کشور به مسیر ترانزیتی آنکارا نیاز دارد؟

روس‌ها معمولاً توافقات مخفیانه زیادی انجام می‌دهند و وجود چنین توافقی هم دور از ذهن نیست. به هر حال روسیه نیاز دارد به اینکه ترکیه به‌عنوان عضو ناتو هر چه بیشتر به مسکو نزدیک شود. اروپایی‌ها می‌گویند ترکیه ستون پنجم روسیه در ناتو است؛ بنابراین مسئله ترکیه برای روسیه خیلی مهم است و حفظ ترکیه برای مسکو بسیار اهمیت دارد و براساس معاهده مونترو عبور و مرور کشتی‌های جنگی روسیه از دریای سیاه به مدیترانه در دست ترکیه است. یعنی اگر ترکیه تنگه‌های بسفر و داردانل را ببندد که می‌تواند ببندد، کار روسیه بسیار دشوار می‌شود و لذا روسیه اهمیت زیادی برای نقش ترکیه قائل است؛ اینکه ترکیه را به سمت نزدیکی بیشتر به غرب ترغیب نکند. دو سه حرکتی که اخیراً ترکیه انجام داد، یعنی استقبال از عضویت اوکراین در ناتو و موافقت با عضویت سوئد در ناتو موجب نگرانی روسیه شد و کرملین می‌داند که اگر امتیازاتی به آنکارا ندهد، ممکن است ترکیه دوباره به مدار امنیتی غرب برگردد و در این صورت کار روسیه در جنگ اوکراین به مراتب دشوارتر می‌شود؛ یعنی از سمت جنوبی هم تحت فشار ترکیه قرار می‌گیرد؛ چون الآن در دریای سیاه، روسیه چالش آنچنانی ندارد؛ چه در کریمه و چه در دونتسک؛ ولی اگر در دریای سیاه وارد تنش با ترکیه شود و ترکیه بخواهد براساس پیمان مونترو رفت‌وآمد کشتی‌های جنگی روسیه را محدود کند، کار برای روسیه به مراتب دشوارتر می‌شود؛ بنابراین امکان چنین توافقی دور از ذهن نیست، هرچند در ظاهر و علنی اعلام نشده است.

‌آقای اردوغان درحالی روز گذشته از انتقال کریدور به خاک ایران سخن گفته است که تهران نیز پیش از این خواهان همین امر و تداوم استفاده از مسیر زمینی از خاک خود برای مبادلات میان آذربایجان و نخجوان و ترکیه بود؛ دلیل این اظهارات اردوغان چیست؟ آیا آنکارا به عبور کریدور از خاک ایران تن خواهد داد یا این سخنان اردوغان بازی با افکار عمومی و سیاستمداران ایرانی است؟

فکر می‌کنم براساس خط‌مشی که آقای اردوغان دارد احتمالاً برای اعمال فشار بیشتر به ارمنستان این سخنان را مطرح کرده است. یعنی از یک طرف روسیه و از طرف دیگر ترکیه فشار می‌آورد که ارمنستان موافقت کند و ممکن است یک بازی رسانه‌ای باشد؛ اما اینکه کاملاً هم بی‌اساس نباشد را نیز منتفی نمی‌بینم؛ یعنی اگر زمانی برسد که آقای پاشینیان هزینه ایستادگی در برابر خواست روسیه را بپذیرد و حاضر باشد هزینه بسته شدن مرز خودش با ترکیه را بدهد، آن‌گاه بعید نیست که ترکیه به سمت ایران بیاید؛ ولی الآن دور از ذهن است و به نظر می‌رسد اولویت ترکیه، آذربایجان و روسیه این است که این کریدور در خاک ارمنستان ایجاد شود. حال اینکه در نزدیکی مرزهای ایران و در کنار جاده مرلی یا آن طرف باشد، یک بحث دیگر است؛ مخصوصاً اینکه دیروز و امروز وزیر امور خارجه فرانسه اعلام کرد که فرانسه هم در استان سیونیک کنسولگری باز می‌کند که این پیام مهمی برای مسکو است. فرانسه در کودتای نیجر و در بورکینافاسو صحنه را به روسیه باخته و لذا ورود فرانسه به قفقاز یک علامت هشداردهنده جدی به روسیه است و نشان می‌دهد احتمالاً فرانسوی‌ها هم به این جمع‌بندی رسیده‌اند که روسیه می‌خواهد چنین کریدوری بزند؛ اما فرانسه قدرت مقابله با خواست روسیه را ندارد؛ چون روسیه افزون بر ۱۰ هزار نیروی نظامی در ارمنستان دارد و امنیت مرزهای ارمنستان با روسیه است. اگر از سمت ایران هم نگاه کنید معلوم است که پرچم روسیه و ارمنستان در کنار هم است؛ یعنی مرز ایران و ارمنستان عملاً در دست نیروهای نظامی روسیه است؛ لذا فرانسه در آنجا نمی‌تواند کاری بکند. ایران هم قبلاً چنین پیشنهادی داشت که این مسیر می‌تواند از داخل ایران رد شود؛ ولی به دلیل تنشی که پس از جنگ ۲۰۲۰ ایجاد شد این پیشنهاد در دستور کار قرار نگرفت. فعلاً شرایط به سمت این می‌رود که روسیه، ترکیه و آذربایجان یک کریدور در خاک ارمنستان بزنند؛ اما ممکن است که ناگهان در ارمنستان اتفاقات خاصی بیفتد و پاشینیان یک‌باره مقابله کند و بایستد و هزینه‌اش را بدهد و آن‌گاه مسیر ایران هم دور از ذهن نیست. حتماً مطلوب ترکیه این است که این مسیر از ایران نگذرد؛ ولی اگر بنا باشد بر انتخاب میان ایران و صرف نظر کردن از کریدور، ترکیه به مسیر ایران تن می‌دهد؛ اما فعلاً در چشم‌انداز چنین چیزی نمی‌بینم چون رفتار روسیه در موضوع قره‌باغ نشان داد که روسیه می‌خواهد این کریدور احداث شود.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار