بهانه جدید نتانیاهو/دروزیهای سوریه بخشی از چشمانداز بزرگ نتانیاهو برای خاورمیانه جدید هستند
ماه گذشته، درگیریهایی بین گروههای شبهنظامی دروزی و قبایل سنی در استان سویدا در جنوب سوریه رخ داد.

هلال خشان استاد دانشگاه آمریکایی بیروت
ماه گذشته، درگیریهایی بین گروههای شبهنظامی دروزی و قبایل سنی در استان سویدا در جنوب سوریه رخ داد. دشمنی بین دروزیها و قبایل این منطقه به قرنها پیش برمیگردد، اما عدم کنترل دولتی جدید سوریه، پس از فروپاشی حکومت اسد در سال گذشته، درگیری بین آنها را دوباره شعلهور کرده و این بار، اسرائیل برای دفاع از دروزیها وارد عمل شده است. نیروی هوایی اسرائیل یک ستون زرهی اعزامی از سوی دولت جدید سوریه برای پایان دادن به جنگ را منهدم کرد.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، این حمله را با این استدلال توجیه کرد که برای محافظت از دروزیها که اسرائیل با آنها «اتحاد برادرانه عمیقی» دارد، اقدامی ضروری باید صورت میگرفت. بلافاصله پس از فروپاشی حکومت اسد، نیروهای اسرائیلی به بهانه حفظ امنیت اسرائیل، عملیات خود را در داخل خاک سوریه آغاز کردند. اسرائیل اکنون ۶۲۵ کیلومتر مربع از خاک سوریه را کنترل میکند؛ علاوه بر ۱۸۰۰ کیلومتر مربع از ارتفاعات جولان که از سال ۱۹۶۷ در اختیار داشته است.
اسرائیل همچنین ۱۳ پایگاه نظامی در سرزمینهای اخیراً تصرفشده ساخته و خواستار غیرنظامی شدن جنوب سوریه شده است. این منطقه وسعتی برابر با 8 درصد از کل خاک سوریه دارد. با این حال، در سالهای اخیر، دروزیها، هویت عربی خود را دوباره بازیابی کردهاند و برخی اکنون نسبت به نیات اسرائیل تردید دارند.
بسیاری از آنها، اقدامات اخیر اسرائیل در سوریه را بخشی از طرح گستردهتر نتانیاهو برای تغییر خاورمیانه میدانند. آنها تبلیغات اسرائیل برای معرفی خودش به عنوان حامی دروزیها را باور ندارند. آنها معتقدند که هدف واقعی اسرائیل ایجاد اتحادی از اقلیتهای منطقهای تحت سلطه اسرائیل است.
تاریخ دروزیها در منطقه
جامعه دروزی در اوایل قرن یازدهم در زمان حکومت سلسله فاطمیان در مصر ظهور کرد. اعتقادات آنها یک آموزه باطنی و تلفیقی است که ریشه در منابع مختلف مذهبی و فلسفی، از جمله اسماعیلیه، آموزههای افلاطونی و عرفان دارد. دروزیها همچنین به تناسخ ارواح اعتقاد دارند. ماهیت پنهانی این اعتقادات به انزوا و تثبیت این جامعه در کوههای جنوب سوریه، کوه لبنان و جلیل علیا کمک کرده است.
دروزیها به این باور رسیدند که درگیری در فلسطین یک اختلاف مذهبی بین مسلمانان و یهودیان است و ترجیح دادند از آن دوری کنند. با این حال، آنها نقش اندکی در بخش پایانی درگیری که منجر به ظهور اسرائیل به عنوان یک کشور شد، ایفا کردند. فوزی القاوقجی، افسر سوری، ۵۰۰ سرباز دروزی را در جنبشی که هدف آن جلوگیری از تأسیس یک دولت یهودی در فلسطین بود، به خدمت گرفت.
با این حال، هاگانا، به عنوان یک سازمان شبهنظامی صهیونیستی، این گروه را در نبرد رامات یوحنان در جریان جنگ داخلی فلسطین در سالهای ۱۹۴۷-۱۹۴۸ شکست داد. دروزیها پس از متحمل شدن خسارات سنگین، تصمیم گرفتند با هاگانا متحد شوند. در سالهای اولیه پس از تأسیس اسرائیل، یاکوف شیمونی، یکی از مقامات اسرائیلی، دیوید بنگوریون، نخستوزیر وقت اسرائیل را متقاعد کرد که ایده «پیمان خون» بین اسرائیل و دروزیها را ترویج دهد. هنگامی که ارتش اسرائیل شروع به جذب سربازان دروزی کرد، شیمونی گفت که این تصمیم مانند «نیزهای» است که اسرائیل میتواند آن را در قلب ناسیونالیسم عربی فرو کند و بر دروزیها در سوریه و لبنان اعمال نفوذ کند.
سرخوردگی از اسرائیل
دروزیها اقلیتی تحت آزار و اذیت نیستند، حتی اگر اینگونه به تصویر کشیده شوند. آنها به طور سنتی به دولتی که تحت کنترلش زندگی میکنند، وفادار بودهاند. در اسرائیل، آنها در نیروهای مسلح خدمت کردهاند و در تمام جنگهای اسرائیل شرکت داشتهاند. حتی بهرغم اینکه زمینهای کشاورزیشان، بهویژه در امتداد مرز لبنان توسط دولت اسرائیل مصادره شد.
حتی زمانی که حکومت نظامی بر اعراب ساکن اسرائیل، از جمله دروزیها، اعمال شد و تا سال ۱۹۶۶ ادامه داشت، باز هم دروزیها دست به اعتراض نزدند. البته دروزیهای لبنان تا حد زیادی موضع ملیگرایانه عربی و خصمانهای نسبت به اسرائیل اتخاذ کردهاند. در سال ۱۹۷۹، سمیر قنطار، مبارز دروزی لبنانی، رهبری یک حمله مسلحانه را که جبهه آزادیبخش فلسطین مسئولیت آن را بر عهده گرفت و در ساحل نهاریا در شمال اسرائیل اجرا شد، بر عهده گرفت. او ۲۹ سال را در زندان گذراند و در سال ۲۰۰۸ در تبادل زندانیان بین اسرائیل و حزبالله، به لبنان بازگشت. در سوریه، دروزیها به طور فعال در تمام جنبههای زندگی عمومی مشارکت داشتند.
آنها همچنین حضور قابل توجهی در ارتش سوریه داشتند، به طوری که دو فرمانده دروزی به عنوان رئیس ستاد کل و دو نفر دیگر به عنوان وزیر دفاع منصوب شدند. این در حالی است که دروزیهای سوریه بیش از ۳ درصد از کل جمعیت را تشکیل نمیدهند. بسیاری از دروزیها در سوریه و لبنان در حزب سوسیال ناسیونالیست سوریه عضویت دارند که از وحدت سوریه بزرگ (سوریه، لبنان، اردن و فلسطین امروزی) حمایت میکند.
سلطان پاشا الاطرش، رهبر دروزیهای سوریه، در سال ۱۹۲۵ شورشی را علیه فرانسه رهبری کرد و وحدت کشورهای هلال حاصلخیز، شامل عراق و سوریه بزرگ را ترویج داد. شکیب ارسلان، پدربزرگ مادری ولید جنبلاط، رهبر دروزیهای لبنان، یکی از برجستهترین مدافعان ناسیونالیسم عربی در قرن بیستم بود.
پس از آنکه اسرائیل در سال ۱۹۸۱ بلندیهای جولان را ضمیمه خاک خود کرد، اکثر ساکنان دروزی آن به سوریه وفادار ماندند و تابعیت اسرائیل را رد کردند و این امر اسرائیل را بر آن داشت که به جای آن به آنها اقامت دائم اعطا کند. بسیاری از دروزیها از قانون دولت-ملت یهود در سال ۲۰۱۸ که زبان عربی را به عنوان زبان رسمی حذف میکرد، شگفتزده شدند. خاخام مئیر کاهان، سیاستمدار راست افراطی و بنیانگذار حزب غیرقانونی کاچ، حتی خواستار اخراج دروزیها از اسرائیل شد.
در سالهای اخیر، جامعه دروزی بر سر خدمت در ارتش اسرائیل دچار اختلاف شده است. از اوایل دهه ۱۹۷۰، کمیته ابتکار دروزیهای عرب برای لغو خدمت سربازی اجباری برای دروزیها کمپینی راه انداخته و صدها برنامه علیه خدمت سربازی ترتیب داده است. امروزه، میزان امتناعکنندگان از خدمت سربازی در میان مردان دروزی از ۶۰ درصد فراتر رفته است.
آنها با جنبشهایی مانند «امتناع کنید، مردم شما از شما محافظت میکنند» و «ما نگهبانان سرزمین هستیم، نه مرزبانان» جسورتر شدهاند. اسرائیل دروزیها را به عنوان یک گروه اقلیت کوچک میبیند که در مقایسه با سایر اقلیتهای قومی منطقه مانند کردها، علویان ترکیه یا علویان سوریه، ناچیز است. اما استراتژی اسرائیل استفاده از این گروهها برای تضعیف اقتدار سایر بازیگران رسمی یا غیررسمی در منطقه و تسلط بر خاورمیانه در میانه برخورداری از حمایت بیدریغ ایالات متحده است.
بنابراین، اسرائیل در حال ایجاد روابط با چندین گروه است که با آنها پیوندهای دیرینهای دارد. کردهای عراق یکی از این نمونهها هستند. روابط بین کردها و جنبش صهیونیستی در فلسطین در سال ۱۹۳۱ آغاز شد؛ زمانی که بنگوریون، روون شیلوا، یک فعال سیاسی یهودی و بنیانگذار موساد را برای جمعآوری دادههای جمعیتی و سیاسی در مورد خاورمیانه مأمور کرد. شیلوا پس از اتمام یک مأموریت سهساله در عراق، کردها را به عنوان یک اقلیت غیرعرب که تحت حکومت اعراب زندگی میکنند و متحد مناسبی برای دولت یهود هستند، دستهبندی کرد.
در نیمه دوم قرن بیستم، اسرائیل کمکهای نظامی و امنیتی به کردهای عراق ارائه داد. حمله ایالات متحده به عراق و سقوط رژیم صدام حسین، همکاری آنها را بیش از پیش تقویت کرد. در اوایل قرن بیست و یکم، روابط اسرائیل و کردها در چندین حوزه مهم و حساس، از جمله همکاریهای اطلاعاتی، سرمایهگذاری و خرید نفت از کرکوک توسط اسرائیل، جایی که بسیاری از کردهای عراق در آن ساکن هستند، توسعه یافت. در شمال سوریه، مظلوم عبدی، فرمانده نیروهای دموکراتیک سوریه به رهبری کردها، در ماه مارس گذشته گفت که از حمایت اسرائیل در حفاظت از دستاوردهای کردها استقبال میکند.
در مورد علویهای سوریه، چندین رهبر این اقلیت پس از قتل عام مردمشان در منطقه ساحلی سوریه در ماه مارس، نامهای به نتانیاهو ارسال کردند و خواستار حمایت شدند. این درخواست پس از آن مطرح شد که اسرائیل اعلام کرد اجازه نخواهد داد رژیم جدید سوریه به جمعیت دروزی این کشور آسیب برساند. در همین حال، احمد الشرع، رئیسجمهور موقت سوریه، برای ساختن سوریهای جدید تلاش کرده است. اما در واقع او یک مبارز جهادگرا است که در سراسر جهان شناخته شده است. او پیش از این رهبری جبهه جهادی النصره را بر عهده داشت، اما تمرکز این گروه بر مبارزه با داعش، حکومت اسد و تسلط ایران بر سوریه بود.
الشرع بارها گفته است که کشورش هیچ تمایلی به رویارویی نظامی با اسرائیل ندارد و تمایل خود را برای صلح با دولت یهود نشان داده است. علاوه بر این، حتی قبل از حملات هوایی اسرائیل در دسامبر گذشته که زیرساختهای نظامی سوریه را نابود کرد، سوریه توانایی آغاز حمله به اسرائیل را نداشت. ارتش سوریه مجموعهای نامنظم از شبهنظامیان با هویتها و وابستگیهای ایدئولوژیک متنوع است.
با این حال، مقامات اسرائیلی بارها اصرار داشتهاند که مداخلات نظامی اسرائیل در سوریه ضروری بوده است. با وجود مذاکرات مستقیم با دیپلماتهای سوری در باکو در ماه ژوئیه، اسرائیل در تلاش برای پایان دادن به درگیریها در سویدا در ماه گذشته، حملات هوایی به نیروهای دولتی سوریه انجام داد.
اسرائیل این حملات را به بهانه دفاع از دروزیها در برابر حملات قبیلهای توجیه کرد. اسرائیل نهتنها به نیروهای دولتی که به سمت جنوب میرفتند، بلکه به مقر وزارت دفاع و کاخ ریاستجمهوری در قلب دمشق نیز حمله کرد. جلساتی که در روزهای اخیر بین وزیر امور خارجه سوریه و وزیر امور استراتژیک اسرائیل، با میانجیگری ایالات متحده و فرانسه، برگزار شد، ظاهراً بر تحکیم آتشبس شکننده متمرکز بود، اما در واقع هدف این مذکرات خلع سلاح در جنوب سوریه، به جز شبهنظامیان دروزی، بود.
دولت جدید در دمشق، سیاست خارجی واقعگرایانه و انعطافپذیری را اتخاذ کرده که هدف آن ادغام مجدد سوریه در منطقه، ایجاد روابط استراتژیک با ترکیه و ایجاد روابط با کشورهای خلیج فارس است که عمق استراتژیکی را فراهم میکنند و میتواند از نظر اقتصادی و سیاسی از سوریه حمایت کند. الشرع، شاخه زیتون را به سمت اسرائیل دراز کرده است، اما به نظر میرسد نتانیاهو علاقهای به آن ندارد چراکه صلح، جاهطلبیهای او برای اعمال قدرت را به خطر میاندازد. سیاست منطقهای نتانیاهو، از جمله پیشنهادهای او به اقلیتهای قومی و مذهبی، مستلزم تجزیه سوریه است. تجزیه سوریه به عنوان سکوی پرتابی برای نفوذ به کشورهای دیگر مانند لبنان و عراق عمل خواهد کرد.
اسرائیل میداند که رژیم سوریه تاکنون در اعمال اقتدار خود بر شبهنظامیان در این کشور شکست خورده است. نتانیاهو به جای اینکه به رژیم سوریه فرصت دهد تا پس از سقوط اسد، خود را تثبیت کند، به نیروی هوایی اسرائیل دستور داد تا فوراً به پایگاههای هوایی سوریه حمله کند، زیرا میدانست که جتهای جنگنده قدیمی سوریه هیچ تهدیدی برای اسرائیل ایجاد نمیکنند. اقدامات اسرائیل باعث شد که دولت جدید در دمشق ضعیف به نظر برسد و در نتیجه جنبشهای جداییطلبانه در میان اقلیتهای قومی و مذهبی سوریه را برای شورش علیه دولت نوپا تحریک کند. نتانیاهو همچنین میداند که الشرع به نیروهای امنیتی خود دستور حمله به سویدا را نداده است.
هدف نتانیاهو، خنثی کردن پروژه ملی سوریه به عنوان بخشی از چشماندازی که در سخنرانی اکتبر 2023 برای خاورمیانه جدید تشریح کرد. تسلط اسرائیل بر ارتش سوریه، که در اثر 14 سال جنگ داخلی خونین از بین رفته است، باعث شده که کابینه نتانیاهو از خطرات و تبعات اعمال قدرت بیحد و حصر، غافل شود. به ویژه با توجه به همدستی و بیتفاوتی بینالمللی، اسرائیل میتواند بدون محدودیت عمل کند و نتانیاهو نیز این را میداند.