گذرگاه قطع ارتباط/ماجرای زنگزور در مرز ایران چیست؟
جنگ، آتشبس و مذاکرات هستهای، هرچند سایه خود را بر تمامی اتفاقات انداخته باشند، تنها اخبار این روزها نیستند.

جنگ، آتشبس و مذاکرات هستهای، هرچند سایه خود را بر تمامی اتفاقات انداخته باشند، تنها اخبار این روزها نیستند. یکی از مسائلی که در روزهای اخیر چالشی برای سیاست خارجی ایران شده و میتواند تبعاتی جدی بیافریند، مسئله گذرگاه زنگزور است که در سایه وقایع پرسروصداتر، آنطور که باید توجهات را به خود جلب نکرده است. داستان مربوط به گذرگاهی است که از ارمنستان، مشخصاً از استان سیونیک در این کشور، عبور میکند و جمهوری آذربایجان خواستار شکلدهی به آن است تا قلمرو اصلی خود را به نخجوان، تکه جداافتاده سرزمینش متصل کند.
نخجوان نیز البته مسیر دسترسی جمهوری آذربایجان و ترکیه به یکدیگر را فراهم میکند. چنین کاری، بخشی از مسائل را برای جمهوری آذربایجان آسان میکند، اما چالشهایی برای ایران و ارمنستان میآفریند؛ البته برای روسیه یا آمریکا نیز میتواند فرصتی باشد. داستان چیست، آذربایجان چه میخواهد، ایران و ارمنستان چه نظری دارند و روسیه و آمریکا چه اهدافی را در این ایده دنبال میکنند؟ حرفهای عجیب رئیسجمهور ایران در این زمینه چه معنایی دارند؟ در این نوشته، ماجرای این دالان را بررسی خواهیم کرد.
قصه از کجا شروع شد؟
قدمت تنشهای سرزمینی و مرزی بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان، به دوران شوروی سابق برمیگردد و حتی باعث درگیریهای نظامی نیز شده است. جمهوری آذربایجان، چند سالی است فعالیت خود را در این زمینه بیشتر کرده و این فعالیتها، تنشآفرینیهایی نیز به همراه داشته است؛ پیگیری دوباره ادعای سرزمینی بر منطقه قرهباغ، پنج سال پیش جنگی بین این دو کشور را کلید زد که البته متوقف شد ولی تنشها بین دو طرف تمام نشدهاند. از همان زمان، باکو به دنبال تغییر مسیری است که پیشتر برای حرکت به سمت نخجوان طی میکرد.
سالها، کامیونهایی که قصد این جابهجایی را داشتند، از مسیری معروف به گذرگاه ارس عبور میکردند که از ایران میگذشت. جادههای ارمنستان هم البته سر جای خودشان بودند. در دوران جنگ قرهباغ، حتی مسیرهای هوایی هم از ایران میگذشتند، یعنی هواپیماهای آذربایجانی وارد آسمان ایران میشدند و از ایران به نخجوان میرفتند.
آذربایجان چه میخواهد؟
اما باکو تصمیم گرفته این مسیر را تغییر دهد و قصد بنای گذرگاهی را دارد که البته مدعی است، باید از آنِ خودش و در اختیار خودش باشد. داستان پس از این جدی شد که باکو در جنگ توانست، قلمروهایی را از ارمنستان بگیرد. ادعای آذربایجان مربوط به توافق آتشبس است که در آن ذکر شده باید دسترسی برای جمهوری آذربایجان ایجاد شود و باکو با استناد به این بند، قصد دارد چنین مسیری را از آنِ خود کند. خبر تازه، ادعایی از سوی آمریکاست؛ مبنی بر این که مایل است وارد این پروژه شود و در اداره آن سهیم باشد.
این گذرگاه برای آذربایجان چند پیامد دارد. سادهترینش، برقراری خطی ارتباطی است که نه به ایران تعلق دارد و نه به ارمنستان و به این ترتیب، نه به لحاظ ترانزیتی، نه به لحاظ امنیتی، باکو به هیچکدام وابسته نخواهد بود. مضاف بر این، چنین اقدامی عملاً به این معنا خواهد بود که بخش دیگری از خاک ارمنستان در اختیار جمهوری آذربایجان قرار بگیرد.
ترکیه چرا حمایت میکند؟
این اقدام، البته در بستر جاهطلبیهای منطقهای آنکارا نیز که با تأکید بر مسائل نژادی، به دنبال گسترش نفوذ خود است، مؤثر خواهد بود و دست ترکیه را در منطقه بازتر خواهد کرد. حتی منبعی آگاه به وبسایت میدلایستآی گفته در اصل این ترکیه بود که ایده مدیریت گذرگاه توسط یک شرکت خصوصی مورد تأیید هر دو طرف را مطرح کرد. این منبع افزود: «با این حال، طرف ارمنی درخواست کرد که این شرکت در بخش نخجوانی کریدور هم فعالیت داشته باشد که این موضوع برای باکو پذیرفتنی نبود.» رجبطیباردوغان رئیسجمهور ترکیه نیز ضمن حمایت از طرح کریدور زنگزور مدعی شده است که علاوه بر آذربایجان، ارمنستان و ترکیه، سایر کشورهای منطقه نیز از گذرگاه زنگزور سود خواهند برد.
او در همین موضعگیری نیز بار دیگر ایدههای خود درباره «جهان ترک» را مطرح کرد: «گذرگاه زنگزور فقط یک مسیر زمینی برای (جمهوری) آذربایجان و نخجوان نیست، بلکه یک خط ادغام جدید است که از طریق ترکیه به جهان ترک امتداد یافته و در کوتاهمدت باعث تقویت زیرساختهای حملونقل و انرژی در قفقاز جنوبی خواهد شد.» وی افزود: «ما از همسایهمان ایران انتظار داریم که از گامهایی که به صلح و توسعه در منطقه ما کمک میکند، حمایت کند. ما بسیار مایلیم که آنها از این اصل «برد – برد» بهره ببرند. هر گامی که برداشته شود، هر بابی گشوده و هر کریدوری ایجاد شود همراه با منافع اقتصادی بوده و در نهایت کشورها را بیشتر به یکدیگر نزدیک میکند.»
ایران چه میگوید؟
نارضایتی اصلی ایران در این رابطه به مسئله مرز برمیگردد. برقراری چنین گذرگاهی تحت اداره جمهوری آذربایجان، عملاً مرز ایران و ارمنستان را از بین میبرد و این برای ایران بسیار نامطلوب است. ادعای اصلی در این زمینه، ادعایی حقوقی مبنی بر حق حاکمیت سرزمینی و ثبات مرزهاست که بر اساس آن، باکو نه حق دارد چنین در ارمنستان قلمروداری کند و نه حق دارد مرز ایران و ارمنستان را به این ترتیب از بین ببرد.
نارضایتی دیگر ایران به خود مسیرهای مواصلاتی مربوط است. حذف ایران از مسیر ترانزیت بین سرزمین اصلی جمهوری آذربایجان و نخجوان، البته منفعتی اقتصادی را برای ایران حذف میکند اما چالش مهمتر، به مسیر اتصال ایران به قفقاز و نیز به اروپا برمیگردد که از ارمنستان بوده و با احداث چنین گذرگاهی و با قطع ارتباط ایران و ارمنستان، این خط قطع میشود و به طور کلی مسیر ترانزیتی شمال – جنوب ایران آسیب میبیند.
استان آذربایجان شرقی نیز از مسیر ترانزیت باکو به آنکارا حذف خواهد شد و این همان قدر که برای ترکیه مطلوب و در راستای اهدافش است، برای ایران ناخوشایند است؛ بهعلاوه، با قطع این خط، ایران دیگر نمیتواند برای ترانزیت محصولات خود به اروپا، مانند امروز بهراحتی از مسیر ارمنستان استفاده کند و برای این منظور ناچار خواهد بود به ترکیه و جمهوری آذربایجان وابسته شود. ایران در بیشتر تاریخ خود، چهارراهی مواصلاتی هم برای رفتوآمد و هم برای دادوستد بوده؛ اما چند سالی است، پروژههای ترانزیتی کشورها ایدههایی را پیش رو گذاشته که به طور خلاصه به معنای دورزدن ایران خواهند بود.
با چنین ایدههایی ایران از منافع این گذرگاهها محروم خواهد شد و البته کشورهایی که خود را درگیر یا در معرض تنش با ایران میبینند، یا نگران هر گونه مسئله در خاک ایران هستند، به این طریق مسئله را از اساس حذف میکنند. این مسیر، میتواند آسیبی تاریخی به ایران بزند که جبران آن، در شرایط اوج قدرت و با همه امکانات نیز زمان و زحمت بسیاری خواهد برد، اگر ممکن باشد.
این قطع و وصل مسیرها و مرزها، برای منافع راهبردی و ژئوپلیتیک ایران نیز دردسرزا خواهد بود، به این طریق که نفوذ رقبا را در منطقه افزایش خواهد داد و همزمان دست ایران را از بخشی از قلمروهای همسایهاش، کوتاه خواهد کرد. ترکیه و جمهوری آذربایجان با این معادله، نفوذ بیشتری خواهند یافت و در مقابل ایران امکانات خود را محدودتر خواهد دید.
سیدعباس عراقچی، وزیر خارجه ایران در همان ماههای آغازین دولت مسعود پزشکیان به ادعاها در این زمینه واکنش نشان داد. عراقچی گفت: «هر تهدیدی علیه تمامیت ارضی همسایگان ما، یا ترسیم دوباره مرزها، چه در شمال باشد، چه در جنوب، چه در شرق و چه در غرب، کاملاً غیرقابلقبول است و برای ایران خط قرمز به شمار میرود.» او در اظهارنظر دیگری نیز تأکید کرد: «بعضی مسیرها در اطراف ایران نهتنها با منافع ملی، بلکه با امنیت ملی ما تعارض دارد. وظیفه داریم ایستادگی کنیم.» از طرف دیگر، علیاکبر ولایتی، مشاور عالی رهبری در سیاست خارجی همین اخیراً نیز پیامی منتشر کرد و در آن این پروژه را محکوم کرد. ولایتی نوشت: «طرحهایی نظیر «دالان زنگزور» را بهعنوان پوششی برای پروژههای بزرگتر ژئوپلیتیکی دنبال میکنند.
هدف اصلی، تضعیف محور مقاومت، قطع ارتباط ایران با قفقاز و محاصره زمینی ایران و روسیه در جنوب منطقه است. این پروژه نهتنها بخشی از برنامه آمریکا برای جایگزینی اوکراین با قفقاز بهعنوان جبهه جدید فشار علیه روسیه و ایران است، بلکه با پشتیبانی ناتو و برخی جریانهای پانترکیست دنبال میشود... دشمن با طرحهایی به ظاهر اقتصادی، اما در واقع تجزیهطلبانه، به دنبال نفوذ به ژرفای ژئوپلیتیکی ایران است.»
موضع غافلگیرکننده رئیس دولت
اما در حالی که مقامات ایران در سطوح مختلف، مکرر از مخالفت ایران با این پروژه گفتهاند، مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران موضعگیری بسیار غریبی در این باره داشته که با واکنشهای دیگران در تناقض است. شنبه ۴ مرداد، پزشکیان با حضور در جمع وزیر، معاونین، مدیران و جمعی از کارکنان وزارت امور خارجه، اظهار داشته است: «اگر گسترش روابط و همکاریها با همسایگان و کشورهای منطقه را از منظری جامع ببینیم، نیاز نیست نگران برخی مسایل جزئیتر از جمله در موضوع گذرگاههای مرزی شمال غرب کشور باشیم.
ما باید روابط خود را با همسایگان در چهارچوب برداشتن موانع مرزی و اتصال و پیوند گسترده اقتصادهایمان ببینیم؛ باید حساسیتها را کاهش دهیم و به فکر گسترش تعاملات سازنده باشیم.» اظهارات عجیب پزشکیان، اگر آگاهانه باشد، نادیدهگرفتن آشکار دغدغههای سرزمینی، حقوقی، تجاری، سیاسی و امنیتی ایران در مسئلهای با تبعات گسترده در بُعد تاریخ و جغرافیاست و اگر مثل برخی دیگر از حرفهای رئیسجمهور کنونی، سهواً و از سر سهلگیری دائمی رئیس دولت ایران باشند، از جنبه دیگری بسیار نگرانکننده هستند.
چندان امیدوارکننده نیست وقتی متولی قوه مجریه و مافوق دستگاه دیپلماسی، در موضوعی که معلوم نیست با عزم جدی هم چقدر میتوان مانع از آسیبهایش شد، به این شکل سرسری سخن میگوید و چنان مینمایاند که باید داستان را تمامشده حساب کرد؛ بهخصوص این که بقیه کشورهای دور و نزدیک هر کدام در تلاشاند مسیر تحولات مربوط به این گذرگاه را، به قیمت منافع ایران، به سود خودشان کج کنند.
شعیب بهمن، کارشناس مسائل روسیه و قفقاز که مدتهاست از منتقدان سیاستهای ایران در قبال این منطقه بوده، اخیراً در گفتوگویی با تابناک در پاسخ به سؤالی درباره موضع پزشکیان چنین گفته است: «دیدگاه رئیسجمهور به حلقه نزدیکان و مشاوران ایشان بازمیگردد که متأسفانه فاقد نگاه راهبردی و ملی هستند و در بسیاری موارد با رویکردهای قومگرایانه، تحلیلهای سطحی و محدود ارائه میدهند. این نگاه، تهدیدات ژئوپلیتیکی و امنیتی را کوچکنمایی میکند و اساساً ظرفیت درک مخاطرات بلندمدت را ندارد.
کریدور زنگزور صرفاً یک طرح اقتصادی یا ترانزیتی نیست، بلکه پروژهای با پیامدهای ژئوپلیتیکی و امنیتی بسیار عمیق است. ایجاد این کریدور، موجب خفگی ژئوپلیتیکی ایران در شمالغرب، تضعیف نقش ترانزیتی ایران، حذف ایران از پروژههایی مانند «کمربند و جاده»، و مسدودسازی مسیرهای دسترسی ایران به اروپا میشود.
همچنین، این کریدور همراستا با پروژههای آیمک و داوود که اسرائیل و غرب دنبال میکنند، طراحی شده تا ایران را دور بزنند. در بُعد امنیتی، این کریدور به رژیم صهیونیستی امکان تحرک لجستیکی در نزدیکی مرزهای ایران میدهد. اسرائیل از همین مسیر در جنگ اخیر برای حملات هوایی استفاده کرده است. همچنین، این پروژه از سوی ترکیه و جمهوری آذربایجان در چارچوب پانترکیسم دنبال میشود که مستعد ایجاد گسلهای قومی در داخل ایران است. پشت صحنه این طرح نیز، ناتو، آمریکا و انگلیس قرار دارند که هدف نهاییشان مهار ایران و در نهایت تجزیه جغرافیای سیاسی کشور است. در نتیجه، برخلاف اظهارات رئیسجمهور، کریدور زنگزور مسئلهای حیاتی برای امنیت ملی ایران است و تهران باید با تمام توان، از جمله ابزار نظامی، مانع تحقق آن شود.»
روسیه چه موضعی گرفت؟
حرفهای سال گذشته عراقچی درباره ماجرا، در واکنش به موضعگیری روسیه مطرح شده بودند. تابستان سال گذشته، از سمت باکو خبر رسید، الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان و ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه تماسی تلفنی داشتهاند که در آن درباره مسئله زنگزور هم گفتوگو شدهاست و پوتین از این پروژه حمایت کرده است.
سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه نیز در رابطه با موضوع از این ایده حمایت کرده بود و آن را مربوط به معاهده صلح باکو و ایروان و «رفع انسداد ارتباطات» خوانده بود. ماریا زاخارووا، سخنگوی وزارت خارجه روسیه نیز در نشستی خبری نظر روسیه را صراحتاً بیان کرده بود و البته درباره نظر ایران نیز حرف زده بود: «ما نگرانی طرف ایرانی را در مورد گذرگاه زنگزور دیدهایم که باید برای شفافسازی با تهران تماس بگیرید. موضع مسکو درباره لزوم باز شدن این کانال کاملاً قطعی است. البته ما براساس این واقعیت پیش میرویم که راهحل باید برای ارمنستان، آذربایجان و همسایگان منطقه قابل قبول باشد.» ایران هم البته در واکنش به این اظهارات، سفیر روسیه را احضار کرد.
روسیه البته انگیزهها و نیز محدودیتهای خود را در این زمینه در نظر دارد. بخشی از آنچه بر موضع روسیه در این زمینه اثر میگذارد، مسئله اختلاف روسیه با دولت نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان است که انگیزه روسیه برای دفاع از ایروان را در تقابل با باکو کم میکند. بخش دیگری از ماجرا مربوط به گرفتاری جنگی مسکوست. روسیه همچنان درگیر جنگ پرهزینه با اوکراین است و در نتیجه، چندان برای مداخله جدی علیه تصمیم دولت باکو، آزادی عمل ندارد.
به همین مناسبت این کشور به این اکتفا کرده بود که اعلام کند، مدیریت امنیت این گذرگاه را باید بر عهده بگیرد تا از این طریق بتواند لااقل جای پایی در این میانه محکم کند. روسیه از این که به این بهانه در جنوب قفقاز مستقر شود، استقبال میکند؛ اما همزمان مایل نیست اجازه دهد چنین پروژهای دست ترکیه را در قفقاز بازتر کند. موضع روسیه اما اخیراً کمی تغییر کرده است، چراکه تهدید این گذرگاه برای منافع روسیه، با یک خبر، بسیار جدیتر شد: پیشنهاد آمریکا.
آمریکا چه پیشنهادی داد؟
پیام اخیر ولایتی هم به خاطر موضعی بود که آمریکا اخیراً گرفت. واشنگتن با ایدهای وارد داستان شد که معادلات را کاملاً تغییر خواهد داد. توماس باراک، نماینده ویژه آمریکا در امور سوریه و سفیر واشنگتن در ترکیه گفته یک شرکت خصوصی آمریکایی میتواند کنترل گذرگاه زنگزور را بر عهده بگیرد تا مذاکرات صلح بین باکو و ایروان پیشرفت داشته باشد. باراک در نشستی خبری در نیویورک به خبرنگاران گفت: «ارمنستان و جمهوری آذربایجان بر سر ۳۲ کیلومتر جاده اختلاف دارند، اما این موضوع شوخی نیست.
این اختلاف بیش از یک دهه است که ادامه دارد، فقط ۳۲ کیلومتر جاده.» سفیر آمریکا در ترکیه در این باره افزود: «پس کاری که آمریکا انجام میدهد این است که میگوید: «ما کنترلش را میگیریم. این ۳۲ کیلومتر جاده را به ما برای مدت صد سال اجاره بدهید، و همه شما میتوانید از آن استفاده کنید.»» اظهارات باراک اولین تأیید رسمی بود که دولت رئیسجمهور جدید آمریکا، دونالد ترامپ پیشنهاد داده است تا این مسیر توسط یک شرکت تجاری خصوصی آمریکایی مدیریت شود که مثلاً نقش «ضامن بیطرف» را ایفا کند. همزمان با این اظهارات دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا نیز اعلام کرده بود که ما موضوع میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان را حل کردیم و به نظر میرسد که اقدامات ما نتایج خوبی را در بر داشته است.
این پیشنهاد، فواید متعددی برای ایالات متحده خواهد داشت. از طرفی، در یک پروژه مهم ترانزیتی در منطقه سهیم و بلکه صاحب خواهد شد. از طرف دیگر، جای پای محکمی تازه در قفقاز برای خود ایجاد خواهد کرد و در میانه همکاریهای جمهوری آذربایجان و ترکیه و نیز همکاری این دو با اسرائیل حضور فیزیکی خواهد یافت؛ بهعلاوه اداره چنین پروژهای، نیاز به استقرار تجهیزات و نیرو خواهد داشت و این منحصر به مسائل فنی نیست، یعنی علاوهبر نیروها و امکاناتی که به لحاظ فنی و اداری برای چنین گذرگاهی باید مستقر شوند، لازم خواهد بود که تجهیزات نظارتی و نیروهای امنیتی در محل حضور داشته باشند؛ به این ترتیب، در صورت اجرای ایده آمریکا، ایالات متحده در مرز ایران نیروهایی مستقر خواهد داشت و این در سایه تحولات اخیر، بسیار معنادار خواهد بود و برای تهران میتواند بسیار خطرناک باشد.
نشریه آمریکایی فوربس مینویسد این «قمار دیپلماتیک پرمخاطره» ممکن است «جریان انرژی در سراسر اوراسیا را دچار تغییرات بنیادین» کند، «مسیر تأمین انرژی اروپا را از روسیه دور کند و با نفوذ فزاینده مسکو، پکن و تهران در یک منطقه ترانزیتی کلیدی. مقابله کند.»
اسرائیل چه نفعی میبرد؟
مهمترین متحد آمریکا، اسرائیل نیز حضور گستردهای در جمهوری آذربایجان دارد و حضور رسمی آمریکا در این منطقه از این لحاظ به سود اسرائیل هم خواهد بود و ضمنا، این تغییر ترکیب هم مطلوب تلآویو است. مؤسسه اسرائیلی بسا یا «بیگنسادات» در تحلیلی با استقبال از این ایده، توضیح میدهد که برپایی این گذرگاه چه طور برخلاف منافع ایران و روسیه خواهد بود و در مقابل، جمهوری آذربایجان و ترکیه را تقویت خواهد کرد. این مؤسسه صراحتا مینویسد: «برای اسرائیل، منفعت راهبردی اصلی در این وضعیت و در راستای دغدغههای امنیتی خودش، این است که همکاری راهبردی با آذربایجان را ادامه دهد و از برپایی گذرگاه زنگزور حمایت کند.»
در این تحلیل البته اشاره شده که گسترش نفوذ ترکیه به نفع اسرائیل نیست اما روابط آنکارا و تلآویو پیچیده است و «ممکن است در آینده لحظهای برسد که گسترش نفوذ ترکیه در منطقه به سود اسرائیل شود، به این ترتیب که جایگزینی برای نفوذ چین و روسیه ارائه کند، دو کشوری که رابطه اسرائیل با آنها نیز در نتیجه درگیری در غزه تضعیف شده است.» این تحلیل اضافه میکند اسرائیل مایل نیست ارمنستان در دایره نفوذ ایران قرار گیرد و تلآویو باید تلاش کند خود با ایروان تقویت روابط داشته باشد. در پایان این تحلیل آمده برقراری این نظم تازه «استقلال» کشورهای آسیای مرکزی را از روسیه، چین و ایران بیشتر میکند.
روسیه به پیشنهاد آمریکا چه واکنشی نشان داد؟
موضع آمریکا البته باعث واکنش تند روسیه نیز شده است. مسکو که در این زمینه نگرانیهای خود را دارد، گرچه پیشتر از اصل ماجرای زنگزور حمایت کرده بود، با ورود آمریکا بهشدت مخالفت کرده است. سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه در این باره گفتهاست: «آمریکاییها میگویند که ظاهراً راهحل منحصر به فردی در این زمینه دارند که چیزی جز فریبکاری نیست.»
زاخارووا خاطرنشان کرد: «آمریکاییها در واقعیت نمیتوانند موضوع جدیدی مطرح کنند به جز آنچه که در چارچوب گروه کاری تخصصی سه جانبه به ریاست مشترک معاونان نخستوزیران روسیه، ارمنستان و جمهوری آذربایجان انجام شده است.» او تأکید کرد: «شکی نیست که انگیزههای واقعی غرب در پشت طرح این موضوع، یک اقدام کاملاً فرصتطلبانه را پنهان میکند.» زاخارووا به باکو و ایروان درباره پیامدهای چنین طرحی هشدار داد. به عبارتی، چالشی که به داستان اضافه شده، فعلا چشمانداز را برای مسکو تغییر داده است و سناریوی فعلی مطلوب نیست، چرا که در کنار منافع جدی این پروژه برای آمریکا، منافع روسیه در حوزههای ترانزیت و انرژی نیز در چنین سناریویی آسیب میبینند. در عین حال، مشخص نیست که آیا در وضعیت فعلی روسیه توان یا تصمیم این را خواهد داشت که واکنشی جدی نشان دهد یا نه.
ارمنستان چه واکنشی دارد؟
ایروان مخالف بوده و هست. موضوع برای ارمنستان، از طرفی به حق حاکمیت ملی برمیگردد و به این که با فعالشدن این مسیر، بخشی از خاک این کشور در اختیار همسایه و دشمنش قرار میگیرد، حتی اگر بنا باشد متولی اصلی پروژه ایالات متحده باشد. مسئله دیگر قطع مرز با ایران است که باز به لحاظ حاکمیتی برای ایروان موضوعیت دارد. مرز ایران و ارمنستان، از ۱۵۰ سال پیش و از زمانی که این قلمرو به شوروی تعلق داشت، برقرار بود و طبعا ایروان مایل نیست به صرف اعمال فشار، به خواست کشوری که اخیرا به ارمنستان حمله کرده، مرزی را نادیده بگیرد.
نازلی باغداساریان، سخنگوی نخستوزیر ارمنستان روز دوشنبه در پاسخ به سوال خبرگزاری آرمنپرس در این باره گفت: «ارمنستان واگذاری کنترل قلمرو حاکمیتی خود به هیچ طرف ثالثی را مورد بحث و گفتوگو قرار نمیدهد.» باغداساریان در واکنش به موضع اعلامی باراک تأکید کرد: «ما بارها اعلام کردهایم که ارمنستان موضوع رفع انسداد زیرساختهای منطقهای را منحصراً در چارچوب حاکمیت، تمامیت ارضی و صلاحیت قضایی خود مورد بحث قرار میدهد. ما نمیتوانیم هیچ منطق دیگری را در نظر بگیریم. بنابراین، گزینه ذکر شده توسط سفیر آمریکا امکانپذیر نیست.»
ایران چه میکند؟
مسئله موضع ایران مشخص است اما درباره این که ایران در این باره چه اقدامی خواهد کرد یا اصلا کنشی خواهد داشت یا نه، موضوع چندان واضح نیست. برخی تحلیلگران، از جمله آنانی که سالهاست سیاستهای دول مختلف ایران در قبال قفقاز را نقد میکردهاند، در این زمینه هم ناراضی هستند.
مشخصا معلوم نیست ایران تا چه حد ابزارهای لازم را برای ممانعت از این آسیب در اختیار دارد. همین اواخر و در جنگ اسرائیل با ایران، گمانهزنیهایی جدی درباره نقشآفرینی باکو در این زمینه مطرح شد و گرچه جمهوری آذربایجان این موضوع را تکذیب کرد، تهران ماجرا را نه تأیید کرد و نه رد. با توجه به برخی نشانهها در این زمینه، مسکوتنگهداشتن این موضوع از سوی ایران میتواند بسیار معنادار باشد.
باکو فعلا در قبال تهران، بیشتر آسیبآفرینی دارد تا همکاری. ارمنستان که خود یک طرف ماجراست و در تلاش است منافع خود را در این زمینه نجات دهد. روسیه در جنگ مستقیم هم حتی مداخله سیاسی جدی به نفع ایران نکرده است تا چه رسد به مسائل ترانزیتی. ترکیه مثل همیشه مترصد فرصتهای این چنین برای گسترش دامنه نفوذ خود است. چین در صورت اجرای این پروژه آن را در میانه پروژههای عمرانی خود بررسی خواهد کرد و زنگزور را هم در مسیر ابرپروژهاش، کمربند جاده تعریف خواهد کرد. اروپا هم چندان نگران مسیر ارتباط با ایران نیست.
متحدی در کار نیست که در کنار ایران بتواند طوری نقشآفرینی کند که مانع از وقوع خسارتی این چنینی شود. قدرت ایران در قفقاز به لحاظ سیاسی به همین ترتیب که ذکر شد مشخص است. در چنین وضعیتی ابزاری که برای اعمال نفوذ میماند، شمشیر نظامی است و لااقل نشاندادن برق تیزیش از بالای غلاف؛ اما این گزینه هم فعلا چندان در دسترس نمینمایاند. اولا ایران همچنان خود را در معرض تجاوز دوباره اسرائیل و همکاری دوباره واشنگتن با تلآویو در این زمینه میبیند و نمیتواند با گشودن جبههای دیگر خطر کند.
ثانیا اگر بنا باشد، پای روسیه یا آمریکا در میانه این پروژه باشد، حتی تهدید ضمنی به اقدام نظامی نیز دیگر صرفا متوجه باکو نخواهد بود و تبعات دیگری به دنبال خواهد داشت. در نتیجه در نهایت ایران در لحظه کنونی امکان یا تمایل این را ندارد که دست به گزینههای این چنینی بزند تا از منافع خود حفاظت کند. حتی گزینههای اقتصادی و تجاری هم در این موضوع برقرار نیستند چرا که اقتصاد بیمار ایران در فشار تحریمها، قدرت این را ندارد که بتواند وسوسهای برای تغییر مسیر پیش روی دیگران قرار دهد.
واقعیت این است که چنین بزنگاههایی، زمان تولید اهرم نیستند، بلکه زمان استفاده از ابزارهایی هستند که پیشتر برقرار، حفظ و تقویت شدهاند. میتوان ادعا کرد ایران سالهاست علاوهبر تحمل تحریمها، نه توجه مناسبی به روابط منطقهای خود داشته، نه به فقدان حضور مؤثر در بازارهای منطقهای و جهانی رسیدگی کرده، نه ارزیابی صحیحی از استحکام روابط خود با دوستانش داشته و نه حتی در صحنه داخلی اهرمهای مناسبی برای خود آفریده است. گذرگاه زنگزور، آسیبی تاریخی برای ایران خواهد بود اما شواهد فعلا حاکی است که تهران، جز دعا و امید به عزم مسکو و همت ایروان، راه دیگری برای بستن این مسیر ندارد.