| کد مطلب: ۳۵۴۲۶

ترامپ و دام یمن

بازگشت دونالد ترامپ به مقام ریاست‌جمهوری بار دیگر خصومت‌های ایران و آمریکا را شعله‌ور کرد و یمن را به یک پرتگاه استراتژیک تبدیل کرد.

ترامپ و دام یمن

محد امیرالاشرف بن‌عثمان تحلیل‌گر مسائل خاورمیانه

بازگشت دونالد ترامپ به مقام ریاست‌جمهوری بار دیگر خصومت‌های ایران و آمریکا را شعله‌ور کرد و یمن را به یک پرتگاه استراتژیک تبدیل کرد. دکترین دولت ترامپ بر مبنای دیپلماسی مسلح که زیر پوشش محاسباتی با حاصل جمع صفر قرار گرفته‌است، باعث شد که حوثی‌ها از یک نیروی نیابتی کمکی به یک ماشه برای تشدید تنش تبدیل شوند. ترامپ با ارتباط دادن مستقیم و علنی شلیک موشک‌های یمنی به فرمان ایران، عملاً استراتژی انکار موثر همیشگی ایران را از بین برد.

ایران به صورت تاریخی در منطقه خاکستری عملیات می‌کرد و درحالی‌که از رویارویی مستقیم اجتناب می‌کرد، تلاش می‌کرد تا نفوذ خود را گسترش دهد. اما ترامپ در دوره جدید قصد دارد این ابهام استراتژیک را از بین ببرد و عملاً همه اقدامات گروه‌های نیابتی را به عنوان بخشی از عملکرد حکمرانی ایران طبقه‌بندی کند. ارتش آمریکا گسترده‌ترین عملیات فرماندهی منطقه مرکزی آمریکا (CENTCOM) را از زمان آغاز بحران دریای سرخ در سال ۲۰۲۳ تاکنون آغاز کرده‌است و زیرساخت‌های موشکی، انبارهای پهپادی و رهبران ارشد یمنی را هدف قرار داده‌است.

این عملیات از ۱۵ مارس آغاز شد و نشان‌دهنده یک تحول استراتژیک در عملکرد واشنگتن، پس از قرار دادن مجدد حوثی‌ها در فهرست سازمان‌های تروریستی خارجی و وعده ترامپ برای «باران دوزخ» بر مواضع آنها در صورت استمرار حملات‌شان در دریای سرخ بود. ادبیات ترامپ هم به همین ترتیب تندتر شد. او گفت: «از این به بعد هر گلوله‌ای که از سوی حوثی‌ها شلیک شود به‌عنوان گلوله‌ای از سلاح‌ها و رهبران ایرانی تلقی خواهد شد.» این سیاست ترامپ، ایران را در مقابل یک متناقض‌نما قرار می‌دهد.

ایران یا باید حوثی‌ها را رها کند که باعث از بین رفتن اعتبار حیثیتی و عمق استراتژیکش می‌شود یا باید تمام ضربه‌های اقدامات تلافی‌جویانه آمریکا را تحمل کند. بر اساس گزارش‌ها ایران با توجه به این مخاطرات از طریق دیپلماسی پشت‌پرده در تهران و واسطه‌های عمانی از حوثی‌ها خواسته‌است که حملات دریایی خود را به‌ویژه در دریای سرخ کاهش دهد اما رهبران حوثی به صورت علنی چنین درخواست‌هایی را رد کرده‌اند و تاکید کرده‌اند که به هدف قرار دادن کشتی‌های اسرائیلی متعهد هستند و هرگونه نفوذ خارجی بر تصمیم‌گیری عملیات‌شان را رد می‌کنند.

این مقاومت یمنی‌ها ناشی از اعتقادات ایدئولوژیک، تاب‌آوری آزموده شده در منازعه و احساس افزایش اهمیت منطقه‌ای آنان است. از زمان آغاز جنگ اخیر اسرائیل و حماس و پس از تضعیف حزب‌الله، انزوای حماس و سقوط سوریه، به نظر می‌رسد که حوثی‌ها به قاطع‌ترین نیروی نیابتی ایران تبدیل شده‌اند. حملات آنها به کشتی‌رانی در دریای سرخ و حملات موشکی به اسرائیل، هرچند بسیاری از آنها رهگیری شده‌است، باعث شرمساری دولت‌های عربی و قرار گرفتن اسرائیل و آمریکا در موضع دفاعی شده‌است.

حملات اخیر اسرائیل به غزه که از ماه مارس شروع شد و بر اساس گزارش وزارت بهداشت غزه باعث کشته‌شدن چهار رهبر حماس و بیش از ۴۰۰ غیرنظامی شده‌است، باعث فروپاشی آتش‌بس شد و منازعه چندجبهه‌ای با حضور حماس، حزب‌الله و حوثی‌ها را از سر گرفت. با عبور تعداد تلفات غزه از ۵۰ هزار نفر، حماس اقدامات خود را در قالب گسترده‌تر مقاومت در مقابل تجاوز اسرائیل نمایش می‌دهد. این تحولات باعث تشدید خشم منطقه‌ای شده‌است و بازیگران متحد ایران را در منطقه به تحرک واداشته‌است.

حزب‌الله شلیک متناوب راکت از مرزهای لبنان را از سرگرفته‌است و همزمان حوثی‌ها با اشاره به همبستگی با غزه حملات خود را به اسرائیل تشدید کرده‌اند که از جمله آن می‌توان به چندین تلاش برای هدف قرار دادن فرودگاه بن‌گوریون اشاره کرد. این حملات نشان‌دهنده افزایش توانمندی عملیاتی حوثی‌ها و هماهنگی نمادینی است که زیربنای محور مقاومت تلقی می‌شود. احتمال دارد که نفوذ ایران کاهش پیدا کرده‌باشد. حوثی‌ها بیش از پیش آمادگی برای ریسک‌پذیری بیشتر نشان می‌دهند و معمولاً فراتر از سقف مورد نظر ایران برای اجتناب از تشدید تنش عمل می‌کنند.

انحراف حوثی‌ها از این آستانه باعث شده‌است که تلاش‌های ایران برای حفظ استراتژی انکار موثر همزمان با بهره‌برداری استراتژیک از اقدامات نیروهای نیابتی، از بین برود. نتیجه این عدم تعادل این است که ایران با یک مشکل بزرگ‌تر مواجه شود: ایران قصد دارد که از اقدامات شبه‌نظامیان حوثی بدون دادن هزینه بهره‌مند شود، اما این معادله در چارچوب آرایش تهاجمی با تحمل صفر ترامپ، روزبه‌روز غیرپایدارتر می‌شود.

بر اساس ارزیابی تهدید جامعه اطلاعاتی آمریکا در سال ۲۰۲۵، حوثی‌ها با واردات سلاح و کالاهایی با کاربری دوگانه از روسیه و چین به توسعه توانمندی نظامی خود ادامه داده‌اند. قاچاق قطعات پهپاد از دریای سرخ و مرز عمان و یمن نشان‌دهنده الگویی از حمایت مستمر لجستیک از حوثی‌ها است. واشنگتن با از بین بردن استراتژی انکار موثر و ربط دادن هر اقدام حوثی‌ها به تهران، قصد دارد که تهران را در مقابل یک دوگانه قرار دهد: ایران یا نیروی نیابتی خود را کنترل می‌کند یا تمامی عواقب استراتژیک عملکرد آنها را می‌پذیرد.

این مسئله ایران را در مقابل تشدید تنش بالقوه منطقه‌ای قرار خواهد داد که احتمالاً برای مواجهه با آن آمادگی ندارد. روایت آمریکا که با اظهارات ترامپ و ضرباهنگ عملیات سنتکام تشدید شده‌است، این است که می‌خواهد شکاف عملیاتی میان نیروی نیابتی و حامی آن را از بین ببرد. این امر باعث خواهد شد که تهران جای مانور کمتری داشته‌باشد؛ به خصوص که تهران می‌خواهد از منازعه مستقیم اجتناب کند و در عین حال اعتبار بازدارندگی خود را حفظ کند. ارتش اسرائیل تاکنون چند بار به خاک یمن حمله کرده‌است و همزمان اسرائیل در حال لابی برای تشدید تحریم‌های سازمان ملل متحد بر برنامه موشکی ایران است.

توانایی ایران برای حفظ وضع موجود به شکل بی‌سابقه‌ای کاهش پیدا کرده‌است. حفظ استراتژی یک دهه‌ای صبر استراتژیک نسبت به هر زمان دیگری مشکل‌تر شده‌است. هرچند ایران تلاش می‌کند که روابط خود را با روسیه و چین گسترش دهد و با میانجی‌های اروپایی تعامل کند، اما این روابط دیگر به مانند گذشته فضای لازم را در اختیار ایران قرار نمی‌دهد.

اتحادیه اروپا به دلیل رویکرد افراطی ترامپ در مضیقه قرار گرفته‌است و استقلال کافی برای ارائه تضمین‌های معتبر ندارد. همزمان اسرائیل و عربستان سعودی همچنان قاطعانه خواهان اجتناب از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای هستند. اگر دیپلماسی شکست بخورد، دکترین بگین اسرائیل که باعث حملات پیش‌دستانه سال ۱۹۸۱ به عراق و سال ۲۰۰۷ به سوریه شد، ممکن است بار دیگر به کار گرفته‌شود. شبح اقدام یکجانبه نظامی امروز محاسبات استراتژیک ایران را شکل می‌دهد. درگیری‌های نیروهای نیابتی ایران در منطقه روزبه‌روز تشدید می‌شود و حملات هماهنگ حوثی‌ها، حماس و حزب‌الله باعث گسترش بیش از اندازه عملیات دفاعی اسرائیل شده‌است.

این وضعیت باعث شده‌است که صداهای بیشتری در تل‌آویو خواهان یک اقدام تهاجمی گسترده‌تر منطقه‌ای شوند. اقدام تلافی‌جویانه اسرائیل در کنار حملات آمریکا، باعث افزایش مخاطره یک منازعه گسترده‌تر منطقه‌ای می‌شود. کشورهای عربی منطقه، به‌ویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی از کشیده‌شدن در این باتلاق نگران هستند و می‌دانند که چنین منازعه‌ای چشم‌انداز توسعه‌ای آنها برای سال ۲۰۳۰ و فراتر از آن را تضعیف خواهد کرد. همزمان فلسطینیان رهاشده باقی مانده‌اند و هیچ کشور عربی حاضر نیست نقشه ترامپ برای اخراج فلسطینیان را بپذیرد.

موضع افراطی ترامپ در کنار فقدان اجماع در منطقه، باعث می‌شود که نگرانی‌ها نسبت به بی‌ثباتی در کشورهای عربی از جمله اردن و مصر و به طور کلی جهان عرب افزایش پیدا کند. دیپلماسی قهری ترامپ ممکن است بتواند برخی اهداف تاکتیکی را محقق کند اما باعث دورتر شدن جمعیت‌های عربی می‌شود و مواد لازم را برای اعتراضات داخلی در کشورهایی با دولت‌های شکننده فراهم می‌کند.

همزمان با این تحولات، برای ایران رها کردن اهرم هسته‌ای یک گزینه قابل اعتنا تلقی نمی‌شود. هر امتیازی که ایران بدهد باید با تضمین‌های الزام‌آور و معتبر پاسخ داده‌شود. ایران این درس را از خروج دونالد ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸ به خوبی آموخته‌است. ایران ممکن است یک توافق گام به گام یا محدود را بپذیرد، اما در مقابل هر چیزی که به معنای تسلیم کامل باشد، مقاومت خواهد کرد.

در مجموع ایران شاهد یک محاصره چندوجهی است: اقدامات قهری خارجی، شکنندگی نیروهای نیابتی، نارضایتی داخلی و قطبی‌شدگی ایدئولوژیک. ترامپ در دوره دوم قصد دارد ایران را به گوشه رینگ و تسلیم ببرد و نه به میز مذاکره. اما با سقوط مرز میان اقدامات نیابتی با اقدامات مستقیم حکومتی، واشنگتن ممکن است دقیقاً همان چیزی را رقم بزند که قصد دارد از آن اجتناب کند: یک جنگ منطقه‌ای، بدون هیچ راه خروج مشخص.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
آخرین اخبار