پزشکیان پیام مذاکره میدهد؟/ در انتظار مصاحبه امشب با خبرنگار آمریکایی
بازگشت ترامپ به کاخ سفید اما دولت نوپای پزشکیان را در شرایط جدیدی قرار داده است. درحالیکه سیاستهای تنشجویانه و جاهطلبانه بنیامین نتانیاهو پس از هفتماکتبر بسیاری از متحدان منطقهای ایران را تضعیف کرده است
حسین رضوی گزارشگر هممیهن
«پیام مهم رئیسجمهور پزشکیان در گفتوگو با Laster Holt مجری معروف آمریکایی فردا از شبکه تلویزیونی NBC پخش خواهد شد. جمهوری اسلامی ایران خواهان صلح و تنشزدایی در منطقه و جهان است. جنگافروزی، تجاوز و نسلکشی رژیم صهیونیستی را محکوم میکند و آماده مذاکره شرافتمندانه و برابر است.»
این، متن توئیتی است که معاون ارتباطات دفتر رئیسجمهوری دیروز منتشر کرد؛ توئیتی که نشان میدهد مصاحبه امشب مسعود پزشکیان با شبکه NBC قرار است فراتر از یک گفتوگوی معمول باشد. از زمانی هم که خبر انجام این گفتوگو در فضای سیاسی منتشر شد، انتظار این بود که رئیسجمهور جدید ایران در نخستین گفتوگوی جدیاش با یک رسانه معتبر آمریکایی در سال نو میلادی، پیام روشنی به طرفهای غربی و بهویژه مقامات آمریکایی منتشر کند.
مصاحبه پزشکیان از نظر زمانی هم در مقطعی کلیدی و تعیینکننده انجام میشود؛ در آخرین روزهای دولت جو بایدن و در فاصله کمتر از پنج روز تا استقرار دونالد ترامپ در کاخسفید. بایدن درحالی خیلی زود و تنها پس از یک دوره چهارساله دفتر ریاست دولت ایالاتمتحده را به ترامپ بازمیگرداند که دوشنبهشب در نطق اختتامیه ریاستجمهوریاش مدعی شده بود در حال حاضر، ایران در «ضعیفترین موقعیت خود» قرار دارد.
بایدن، تضعیف روسیه و ایران را - آنهم از طریق جنگهایی که آمریکا «دخالت مستقیم در آن نداشت»- از مهمترین دستاوردهای سیاستخارجی چهارساله خود دانست. این سخن بایدن، فارغ از میزان نسبت آن با واقعیت و سهم آمریکا در دو جنگ اوکراین و غزه، آشکارا طعنهای به کارنامه سیاست خارجی ترامپ بود.
شکست فشار حداکثری
ترامپ در اولویت دوره ریاستجمهوری خود (۲۰۲۰-۲۰۱۶) در مواجهه با ایران از برجام خارج شد و با اقداماتی چون ترور سپهبد شهید قاسم سلیمانی و قرار دادن سپاه در لیست تروریسم و مهمتر از همه، اجرای سیاست «فشار حداکثری علیه ایران» کوشید با ابزارهای دوگانه تحریم و ترور، بهطور مستقیم به مواجهه با جمهوری اسلامی برخیزد تا چنان که مایک پمپئو، وزیرخارجه دوم ترامپ، گفته بود «جمهوری اسلامی نمیتواند چهلسالگی خود را جشن بگیرد».
بااینحال، سیاستهای سرسختانه ترامپ علیه ایران، صرفاً به تضعیف جریانهای میانهرو و طرفدار تنشزدایی در ایران و تجدیدنظر مقامات عالی جمهوری اسلامی در رویکرد «نرمش قهرمانانه» منجر شد. در نتیجه همین روند بود که ایران بخش مهمی از تعهدات فراپادمانی خود را که در برجام پذیرفته بود، در همان زمان دولت حسن روحانی کنار گذاشت و به افزایش درصد غنیسازی اورانیوم روی آورد. چنین بود که میزان غنیسازی که در برجام 3/5 درصد تعیین شده بود، طی چهار سال گذشته تا بیش از ۶۰درصد افزایش یافت که نگرانیها و هشدارهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی را در پی داشت.
چنین تجربهای بود که آنتونی بلینکن، وزیر امورخارجه دولت بایدن را واداشت تا چندینبار در مصاحبهها و موضعگیریهای خود اذعان کند خروج آمریکا از برجام در دوره ترامپ اشتباه بود و سیاست «فشار حداکثری» بر ایران شکست خورد. خط تحلیلی شکست فشار حداکثری ترامپ و برساخت عبارت «شکست حداکثری» در برابر آن اما از کارهای محمدجواد ظریف بود. ظریف که در سال۱۳۹۹ و پس از شکست ترامپ از بایدن در انتخابات ۲۰۲۰ هنوز وزیر امورخارجه ایران بود، بارها تعبیر «شکست حداکثری» را به کار برد.
او دیماه ۱۳۹۹ این تعبیر را خطاب به نمایندگان تندرو مجلس یازدهم بهکار برد؛ زمانی که طبق معمول او را فراخوانده بودند و با رگهای بیرونزده از گردن، هرگونه مذاکره جدید با آمریکا برای احیای برجام را زیر سوال میبردند و حتی با تصویب قانون «اقدام راهبردی برای رفع تحریمها» عملاً دست دولت روحانی را برای بازگرداندن آمریکا به برجام بستند. ظریف ۳۰دیماه ۱۳۹۹ در صحن مجلس خطاب به مخالفان دولت روحانی گفت: «امروز، روز کامل آخر ریاست منحوس ترامپ در آمریکاست و سیاست فشار حداکثری آنها با کمک مقاومت ملت بزرگ ایران شکست خورده است.»
اما ظریف صرفاً در برابر تندروهای داخلی از شکست سیاست «فشار حداکثری» نمیگفت؛ او ۱۰روز بعد خطاب به وزیرخارجه جدید آمریکا هم این سخن را بهشکلی صریحتر تکرار کرد. نهم بهمنماه ۱۳۹۹ بود که ظریف در پیامی توئیتری در واکنش به شرطگذاری دولت جدید آمریکا برای بازگشت به برجام، خطاب به آنتونی بلینکن، همتای خود نوشت: «بررسی واقعیت برای آنتونی بلینکن: ایالات متحده برجام را نقض کرد، از ورود دارو و غذا برای ایرانیها ممانعت کرد، و (ایران را به خاطر) پایبندی به قطعنامه2231 شورای امنیت سازمان ملل در تمام آن دوره نابسامان (دوره دولت ترامپ) تنبیه کرد. (این درحالی بود که) ایران به برجام پایبند ماند و تنها اقدامات اصلاحی پیشبینی شده (در بند۳۶ برجام) را اتخاذ کرد. خُب حالا چه کسی باید اولین گام را بردارد؟ هرگز شکست حداکثری ترامپ را فراموش نکنید.»
دو سناریوی ترامپ
بازگشت ترامپ به کاخسفید اما دولت نوپای پزشکیان را در شرایط جدیدی قرار داده است. درحالیکه سیاستهای تنشجویانه و جاهطلبانه بنیامین نتانیاهو پس از هفتماکتبر بسیاری از متحدان منطقهای ایران را تضعیف کرده است و حتی ایران و اسرائیل را طی ماههای اخیر در دو مقطع تا آستانه جنگ تمامعیار رسانده است، بازگشت ترامپ به کاخسفید احتمالاً شرایط را علیه ایران تندتر میکند.
بااینحال، بخش قابلتوجهی از تحلیلگران معتقدند ترامپ احتمالاً در دوره جدید ریاستجمهوری خود مشی متفاوتی اتخاذ کرد و در شرایطی که عملاً از دوره تاثیرگذاری برجام چیزی نمانده، میکوشد ایران را به یک توافق جدید وادارد که اینبار، نه به نام دموکراتهایی چون باراک اوباما بلکه به نام خود او تمام شود. در مقابل، طیف دیگری از تحلیلگران معتقدند ترامپ احتمالاً پنجره کوچکی برای مذاکره با ایران خواهد گشود؛ اما درعینحال، گزینه نظامی را در حدی محدود (همچون بمباران تاسیسات هستهای ایران) نیز مدنظر خواهد داشت.
تحلیلهای اخیر چهرههایی چون ریچارد نفیو و ریچارد هاس، در کنار ترکیب تندرویی که ترامپ برای وزارت امورخارجه، مشاور امنیتملی و نماینده امور خاورمیانه دولت جدید خود در نظر گرفته؛ احتمال اتخاذ چنین رویکردی را تقویت میکند.
۱ مقاله ریچارد نفیو/ آخرین فرصت به دیپلماسی: از موردتوجهترین مطالب منتشرشده در هفتههای اخیر درباره سطح مواجهه ایران و آمریکا، مقاله ریچارد نفیو در «فارنافرز» بود. نفیو از همکاران و نظریهپردازان دولت اوباما بود که از او بهعنوان «معمار تحریمهای ایران» نام برده میشود. نفیو با آنکه گرایش پررنگی به حل دیپلماتیک مسئله هستهای ایران دارد، اما حتی او نیز در طرح پیشنهادی اخیرش خطاب به ترامپ، گزینه بمباران تاسیسات هستهای را رد نکرده است.
نفیو در بخشی از مقاله اخیر خود در «فارنافرز» نوشت: «برای دو دهه، ستیزهجویان در واشنگتن از ایالات متحده خواستهاند تا به برنامه هستهای ایران حمله کند و برای دو دهه، مطالبه آنها رد شده است. دلیلش هم آن است که استدلالها علیه اقدام نظامی قانعکننده و صریح بوده است. بهعلاوه، قابلیتهای هستهای ایران در مرحله ابتدایی قرار داشت. جامعه بینالمللی بر لزوم اثبات صلحآمیز بودن اهداف هستهای ایران متحد بود و بنابراین، وقتی مشخص شد که این اهداف کاملاً صلحآمیز نیستند، در تحریم ایران نیز تقریباً متفقالقول عمل کرد.
این تحریمها هزینههای سنگینی را بر جمهوری اسلامی تحمیل کرد و آن را به سمت مذاکرات سوق داد.» نفیو پس از این مقدمه و ذکر روند تاریخی پرونده هستهای ایران و تحریمها به تبیین وضعیت کنونی در آستانه روی کار آمدن دولت جدید ترامپ میپردازد و مینویسد: «ترامپ خود را با افرادی که دیدگاههای سختگیرانه نسبت به ایران دارند محاصره کرده است. ترامپ ایران را تهدید کرده؛ اما او همچنین قول داده است که دخالت ایالات متحده در جنگهای خاورمیانه را پایان دهد و احتمال هرگونه نقشی در ملتسازی توسط دولتش را رد کرده است. (بااینحال) هنوز دلایل خوبی برای بمباران نکردن ایران وجود دارد.
حمله به این کشور باعث تزریق هرجومرج و بیثباتی بیشتر به خاورمیانه خواهد شد. این کار منابع قابلتوجهی از آمریکا را در زمانی که واشنگتن میخواهد بر مناطق دیگر تمرکز کند، مصرف خواهد کرد. اگر این حملات موفقیتآمیز نباشند، اعتبار آمریکا را تضعیف میکند؛ و احتمال شکست بالاست: حتی دقیقترین حملات ممکن است برنامه هستهای ایران را فقط به تأخیر بیاندازد. بهترین و پایدارترین راهحل برای این مسئله همچنان یک توافق دیپلماتیک است.»
بااینحال، نفیو با آنکه از چهرههای پیشرو و موثر در رویکرد دیپلماتیک در قبال ایران محسوب میشود و هنوز هم معتقد است «بهترین و پایدارترین راهحل برای این مسئله (هستهای ایران) همچنان یک توافق دیپلماتیک است»؛ ولی اذعان میکند که شرایط امروز با زمان تحریمهای جهانی و مذاکرات در دوران اوباما متفاوت است و گرایشهای سختگیرانهتر دست پرتری نسبت به آن زمان دارند: «امروز، پرونده مخالفت با اقدام نظامی چندان ساده نیست. برنامه هستهای ایران دیگر در مرحله ابتدایی نیست؛ در واقع، این کشور تقریباً هر آنچه برای ساخت سلاح نیاز دارد را داراست.
در همین حال، تهران آسیبپذیرتر و نیازمند بازدارندهای جدیدتر نسبت به چند سال پیش است: شبکه شرکای آن آسیب دیده است. جامعه بینالمللی اکنون در مورد فشار آوردن به ایران دچار شکاف است. هنوز تحریمهای سختی علیه ایران وجود دارد، اما این تحریمها به طور مداوم توسط چین، هند و روسیه و دیگران نقض میشوند. اجرای کامل این تحریمها ممکن است امکانپذیر باشد، اما این امر مستلزم همکاری ویژه چین است، آن هم در زمانی که پکن با خصومت دوحزبی از سوی واشنگتن مواجه است. روابط روسیه با ایران نیز قویتر از دهههای گذشته شده است و از طریق پیوندهای دفاعی متقابل تقویت شده است.
انگیزههای تهران برای هستهای شدن بیش از هر زمان دیگری افزایش یافته و هزینههای پیشبینیشده آن احتمالاً کاهش یافته است.» در چنین وضعیتی است که نفیو یک راهبرد دومرحلهای را به ترامپ پیشنهاد میدهد: «با توجه به خطرات اقدام نظامی، ایالات متحده باید در ابتدای دولت ترامپ، تلاش پایانی و دارای حسننیت برای مذاکره جهت توقف برنامه هستهای تهران را انجام دهد. درغیراینصورت، باید آماده باشد تا در دنیایی با سلاحهای هستهای ایران زندگی کند و ممکن است چارهای جز حمله به ایران - و آن هم بهزودی - نداشته باشد.»
۲ مقاله ریچارد هاس/ انتخاب اولویت: مقاله موردتوجه دیگر در هفتههای اخیر را ریچارد هاس، رئیس بازنشسته شورای روابط خارجی آمریکا، نوشته است. او در مقاله تفصیلیاش که همچون نوشته ریچارد نفیو در «فارینافرز» منتشر شده، به سه مسئله بحثبرانگیز کنونی در قبال ایران یعنی تداوم نفوذ از طریق متحدان منطقهای (علیرغم تضعیف این نیروها در یکسال گذشته)، امکان دستیابی سریع به بمب هستهای و نیز نارضایتیها و اعتراضات داخلی ایران اشاره میکند.
هاس معتقد است در شرایط آرمانی، دولت ترامپ باید در هر سه حوزه به مواجهه با جمهوری اسلامی برخیزد؛ اما رویکردی واقعگرایانه آن را وامیدارد به انتخاب دست بزند و تهدیدات ایران را اولویتبندی کند. با چنین نگاهی، هاس تهدید هستهای ایران را اولویت نخست تلقی میکند و در این جهت، الگویی را برای توافق با ایران پیشنهاد میدهد.
هاس در مقاله خود، طرح توافق جدید با ایران را چنین پیشنهاد میدهد: «دیپلماسی باید به دنبال امکان یک توافق جامع باشد: ایران باید با سقف دائمی و قابل راستیآزمایی در برنامه هستهای خود موافقت کند که مقدار مواد غنیشدهای که میتواند در اختیار داشته باشد و سطح غنیسازی را محدود سازد و تضمین کند که هرگونه فعالیت یا ظرفیت هستهای ممنوعه پیش از تولید یک دستگاه هستهای گزارش خواهد شد. این توافق همچنین حمایت نظامی ایران از بازیگران غیردولتی مانند حزبالله، حماس و حوثیها را ممنوع میکند و محدودیتهایی بر برنامه موشکی بالستیک ایران اعمال مینماید.
چنین ترتیباتی از جنبههای قابلتوجه، با برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) سال۲۰۱۵ تفاوت خواهد داشت، چراکه محدودیتهای هستهای زماندار آن توافق را ندارد و رفتار منطقهای ایران را نیز نادیده نمیگیرد. براساس چنین توافقی، ایران میتواند برنامه انرژی هستهای خود را تحت محدودیتهای شدید و نظارتهای فراگیر حفظ کند و همچنین میتواند حمایت سیاسی و اقتصادی (اما نه نظامی) از بازیگران منطقهای ارائه دهد.
تحریمهای اقتصادی به میزان قابل توجهی کاهش مییابند (و حتی آن تحریمهایی که باقی میمانند، میتوانند در صورت اعطای آزادیهای بیشتر به ایرانیان توسط تهران، کاهش یا حذف شوند). ایالاتمتحده نیز حاضر خواهد بود تا دولت کنونی ایران را بپذیرد و تلاش برای رژیمچنج را کنار بگذارد. واشنگتن باید آماده باشد که این توافق را بهعنوان یک قرارداد رسمی به کنگره ارائه کند تا ایران اطمینان حاصل کند که توافق حتی پس از تغییر دولت در آمریکا پابرجا خواهد ماند.»
هاس در ادامه مقاله طولانی خود به بررسی این موضوع میپردازد که چرا تهران ممکن است با این توافق همراهی کند؟ او در پاسخ شرایط کنونی ایران، بحران اقتصادی، از دست دادن متحدی چون بشار اسد و اولویت قرار دادن «اصل بقای نظام» طبق الگوی سیاسی بنیانگذار جمهوری اسلامی را مورد اشاره قرار میدهد و بر این اساس مینویسد: «نشانههای روبهرشدی وجود دارد که ایران ممکن است برای بحث درباره چنین توافقی روی باز نشان دهد زیرا معاون جدید رئیسجمهور ایران در امور استراتژیک (محمدجواد ظریف)، حتی پیش از وخامت موقعیت ایران در سوریه، در مقالهای در مجله فارینافرز نوشته بود که دولت «امیدوار به مذاکرات برابر درباره توافق هستهای و شاید فراتر از آن» است.
رئیسجمهور جدید نیز اولویت خود را احیای ثروت اقتصادی کشور اعلام کرده است.» وی با رد نظر برخی تحلیلگران که به نوشته هاس «استدلال کردهاند که باید از تلاشهای دیپلماتیک صرفنظر کرد و زودتر به نیروی نظامی متوسل شد»؛ مینویسد: «حملهای که تأسیسات مرتبط با برنامه هستهای ایران را هدف قرار دهد، میتواند به دو امید انجام شود: نابودی کامل یا جزئی برنامه هستهای و ایجاد تغییرات بنیادین سیاسی در تهران. درست است که بخش بزرگی از برنامه هستهای موجود میتواند نابود یا حداقل مختل شود، اما این یک راهحل دائمی نخواهد بود، زیرا دانش هستهای ایران با نیروی نظامی قابل نابودی نیست.
یک عملیات نظامی موفق میتواند برنامه هستهای ایران را برای چند سال به عقب براند، اما ایران ممکن است برنامه خود را در مکانهای مستحکمتر و خارج از دسترس مهمات آمریکا و اسرائیل بازسازی کند. چنین حملهای همچنین بهانهای برای ایران جهت تأکید بر نیاز به تسلیحات هستهای فراهم میکند.» وی حتی خطر حملات به منافع آمریکا در منطقه را گوشزد میکند.
هاس درعینحال، پیشنهاد برخی نزدیکان ترامپ برای بازگشت به «سیاست فشار حداکثری» و استفاده از تحریمهای اقتصادی بیشتر را رد کرده است. ژنرال کیت کلاگ، نماینده ویژه ترامپ در امور اوکراین و روسیه، که در اجلاس اخیر گروه رجوی در پاریس شرکت کرده بود و نشانهای جدی از گرایشهای رادیکال در دولت جدید آمریکا را بروز داد، از جمله کسانی است که صراحتاً از بازگشت «فشار حداکثری» سخن گفتهاند.
هاس اما تحریمهای بیشتر را مؤثر نمیداند و دراینباره مینویسد: «سابقه تحریمها نشان میدهد که نمیتوان انتظار داشت آنها اهداف بلندپروازانهای را در یک بازه زمانی مشخص محقق کنند. تحریمها میتوانند و باید بخشی از یک سیاست جامع باشند، با اقدامات اضافی که فشار بر رژیم را افزایش دهد، درحالیکه وعده لغو آنها میتواند مشوقی برای تغییر رفتار ایران، از جمله در حوزه حقوقبشر و سیاست داخلی باشد.»
براین اساس، هاس نتیجه میگیرد: «رویکرد درست واشنگتن این است که از دیپلماسی آغاز کند، درعینحال تهدید به استفاده از نیروی نظامی را حفظ کند و در صورت پیشروی ایران در فعالیتهای هستهای فراتر از یک آستانه مشخص یا تلاش برای تجهیز مجدد نیابتیهای خود با تسلیحات جدید، از آن استفاده کند. این رویکرد ترکیبی، به دو اولویت اصلی ایالات متحده در رابطه با رفتار ایران میپردازد، یعنی مسائلی که بیشترین تأثیرپذیری از عوامل خارجی را دارند. ارائه تخفیفهایی در تحریمها در ازای خویشتنداری هستهای و منطقهای احتمالاً در کوتاهمدت به تقویت ایران کمک میکند.
اما این هدف باید در اولویتهای پایینتر نسبت به اهداف اصلی قرار گیرد.» رئیس سابق شورای روابط خارجی در پایان خطاب به تیم ترامپ مینویسد: «فرصتهای راهبردی، همیشگی نیستند. تحولات ۱۵ماه گذشته فرصتی غیرمنتظره برای مهار ایران فراهم آورده است؛ فرصتی که نباید از دست برود. نکته جالبی در اینجا وجود دارد، چراکه این رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، دونالد ترامپ بود که این کشور را از توافق هستهای ۲۰۱۵ خارج کرد.
اما مذاکره برای یک پیمان جدید و بهبودیافته شبیه به همان کاری خواهد بود که ترامپ در نخستین دولت خود هنگام مذاکره با مکزیک و کانادا برای جایگزینی توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی (NAFTA) با توافقنامه ایالات متحده-مکزیک-کانادا (USMCA) انجام داد. یک توافق جدید با ایران همچنین میتواند نیاز به استفاده گسترده از نیروی نظامی را برطرف کند، کاری که ترامپ معمولاً با آن مخالف بوده است.
اما این موضوع فوریت دارد. بهزودی، ایران احتمالاً تلاش خواهد کرد تا نیروهای نیابتی خود در منطقه را بازسازی کند. با از بین رفتن بازدارندگی متعارف ایران، ممکن است تهران نتیجه بگیرد که تنها یک سلاح هستهای میتواند از آن در برابر اسرائیل و ایالات متحده محافظت کند. الماس ممکن است برای همیشه بماند، اما فرصتهای استراتژیک چنین نیستند. همانطور که نویسنده کتاب هنر معامله (دونالد ترامپ) بهخوبی میداند، این فرصتها باید بهسرعت غنیمت شمرده شوند.»
پیامهای غیررسمی
در چنین شرایطی که حتی تئوریسینهای طرفدار دیپلماسی در آمریکا، گزینههای نظامی و فشار بیشتر بر ایران را ضروری میدانند؛ نوع مواجهه ایران نیازمند درک پیچیدگی شرایط و ملاحظات دقیق است تا شرایط تهدیدآمیز کنونی با بر سر کار آمدن ترامپ، دشوارتر نشود. در این زمینه، مقامات دولت پزشکیان از زمان انتخاب ترامپ سعی کردهاند دریچه دیپلماسی را باز نگه دارند.
اظهارات اخیر علی عبدالعلیزاده، رئیس ستاد انتخاباتی پزشکیان و معاون رئیسجمهور در امور توسعه دریامحور، که در آن از اجماع در سطوح بالای نظام برای مذاکره رودررو با ترامپ سخن گفته بود، صریحترین سخنی است که در این مدت مقامات دولتی گفتهاند. عباس عراقچی (وزیر امورخارجه) و فاطمه مهاجرانی(سخنگوز دولت) نیز با رعایت ملاحظات دیپلماتیک در مقاطع مختلف از امکان مذاکره سخن گفتهاند.
پزشکیان خود نیز ۲۲آبانماه در دیدار وزرای سابق امورخارجه بهصراحت گفت: «به نظرم حتی در رابطه با آمریکا نیز ما چه بخواهیم و چه نخواهیم بالاخره در عرصه منطقهای و بینالمللی با این کشور مواجهه خواهیم داشت و بهتر است این عرصه را خودمان مدیریت کنیم؛ البته دولت در نهایت، کلیت سیاست خارجی را در چارچوب استراتژی و رویکردهای کلان نظام پیش خواهد برد.»
در اینمیان، هنوز چشم تئوریسینهای سیاست بینالملل در ایران به نقشآفرینی محمدجواد ظریف است. ظریف با آنکه نقش مهمی در شکلگیری دولت پزشکیان داشت، اما برخلاف چهار سال قبل مسئولیت مستقیمی در حوزه دیپلماسی ایران ندارد. بااینحال، ظریف در مقام معاون راهبردی رئیسجمهور، سعی کرده نوعی دیپلماسی نیمهرسمی اما صریحتر از مقامات رسمی دیپلماتیک ایران را در مواجهه با آمریکا و بهویژه دولت در آستانه تشکیل ترامپ پیش ببرد.
او تنها مقام رسمی ایران بود که در پی انتخاب مجدد ترامپ به ریاستجمهوری آمریکا پیامی منتشر کرد و در بخشی از آن نوشت: «امیدواریم که دولت جدید ترامپ و ونس (معاون اول رئیسجمهور) به وعدههای خود در مورد خودداری از جنگها عمل کنند و درس مهمی که مردم آمریکا پیرامون پایان دادن به جنگها و پیشگیری از جنگهای جدید یاد دادهاند را به یاد داشته باشند. ایران که نشان داده عزم و توانایی مقابله با هرگونه تهاجم را دارد و تحت تأثیر تهدیدها قرار نمیگیرد، اما به احترام توجه میکند.» ظریف اما چند هفته بعد از انتخاب ترامپ، مقالهای در سایت مجله معتبر «فارن افرز» منتشر کرد و در آن، از آمادگی دولت جدید ایران در چارچوب توافق هستهای و حتی فراتر از آن خبر داد.
در بخشی از این مقاله که ۱۲آذرماه امسال منتشر شد، آمده است: «او (پزشکیان) یک سیاست خارجی انعطافپذیر را اتخاذ کرده و به گفتوگوهای سازنده و روابط دیپلماتیک اولویت داده و از الگوهای قدیمی فاصله گرفته است. او همچنین تمایل دارد تا بهطور سازنده با غرب در تعامل باشد. دولت او برای مدیریت تنشها با ایالات متحده، که بهتازگی رئیسجمهور جدیدی نیز انتخاب کرده، آماده است. پزشکیان آماده است مذاکراتی از جایگاه برابر درباره توافق هستهای و شاید موارد بیشتری انجام گیرد. بااینحال، همانطور که پزشکیان بیان کرده، ایران به خواستههای غیرمعقول تسلیم نخواهد شد.
این کشور همیشه در برابر تهاجمات اسرائیل ایستاده و از محافظت از منافع ملیاش چشمپوشی نخواهد کرد. این یک لحظه تاریخی برای ثبات است که جهان نباید آن را از دست بدهد. تهران قطعاً این کار را نخواهد کرد.» این مقاله ظریف البته واکنش تندروها در ایران را در پی داشت و تلاشها و فشارهای آنان برای برکناریاش از معاونت راهبردی رئیسجمهور را تشدید کرد. به نظر میرسد دور جدید فضاسازیها برای برکناری ظریف و مصاحبه اخیر قالیباف علیه او، پالس جدیدی از سوی تندروهای ایران است که در صورت محقق شدن، طیف میانهروتر و جویای برخورد دیپلماتیک با ایران در تیم ترامپ را تضعیف خواهد کرد.
یادآور خاتمی
در چنین شرایطی و با وجود گمانهزنیهای مختلف درباره مواجهه ایران و دولت آینده ترامپ است که مصاحبه امشب پزشکیان اهمیت ویژهای مییابد. مصاحبه پزشکیان البته یادآور مصاحبه سیدمحمد خاتمی در اولین سال ریاستجمهوریاش در زمستان۱۳۷۶ است که درست در همین روزها، روبهروی کریستین امانپور گزارشگر ایرانیتبار شبکه CNN نشست و در آن، تصویر و صدای جدیدی از ایران خواهان تنشزدایی و منادی گفتوگوی تمدنها را به جهانیان و بهویژه آمریکا مخابره کرد. خاتمی در آن مصاحبه از امکان برداشتن «دیوار بلند بیاعتمادی» میان ایران و آمریکا گفت.
مصاحبهای که باعث شد دولت وقت آمریکا به ریاست بیل کلینتون نیز نشانههایی از آشتیپذیری را بروز دهد و مادلین آلبرایت، وزیرخارجه آمریکا، حتی از مداخله آمریکا در سقوط دولت ملی محمد مصدق در سال۱۹۵۳ عذرخواهی کرد. بااینحال، کلینتون و ترامپ و دولتهای آنان قابلمقایسه نیستند. همچنان که موقعیت کنونی ایران قابل قیاس با زمستان ۱۳۷۶ نیست.
بااینحال، هنوز میتوان روزنههایی را گشود. چنانکه سیدکمال خرازی، وزیرخارجه دولت خاتمی که اکنون با حکم مقامرهبری رئیس شورای راهبردی روابط خارجی را برعهده دارد، در مصاحبه اخیر خود دوراهی پیش روی ایران و آمریکا را چنین تصویر کرد: «آماده مذاکره و درعینحال مقاومت در برابر فشارها هستیم. گامهای خود را متناسب با نوع سیاست دولت جدید آمریکا مشخص خواهیم کرد.»