| کد مطلب: ۲۷۳۳۵
استاد میدان دیپلماسی امانت‏‌دار لبنان

درباره نبیه‌‏بری سیاستمداری که نگاه‌‏ها برای بازگشت آرامش به لبنان به او دوخته شده است

استاد میدان دیپلماسی امانت‏‌دار لبنان

احمد قبیسی، یکی از دوستداران روحانی شیعه‌ای است که به تازگی از ایران به لبنان آمده است. آوازه‌ این روحانی کل لبنان را پر کرده و از مسجد تا کلیسا همه از او سخن می‌گویند.

صدای رئیس جوان تشکل‌ دانشجویان لبنان در قهوه‌خانه‌ای در بیروت می‌پیچد. احمد قبیسی، یکی از دوستداران روحانی شیعه‌ای است که به تازگی از ایران به لبنان آمده است. آوازه‌ این روحانی کل لبنان را پر کرده و از مسجد تا کلیسا همه از او سخن می‌گویند.

جوان دانشجو رو به قبیسی می‌کند و می‌گوید «می‌خواهم از تو که این اندازه برای امام برآشفته شده‌ای، بپرسم که می‌دانی چرا امام به لبنان آمده است و اینجا چه کاری می‌خواهد بکند؟ او از ایران شاهنشاهی آمده است. به تو می‌گویم که امام به لبنان آمده است تا میان شیعه و سنی اختلاف بیاندازد». دانشجوی آن روز قهوه‌خانه پایتخت که به اقدامات سیدموسی صدر به دیده شک و تردید می‌نگریست، خیلی زود به همان روحانی ایرانی‌الاصل در جنبش امل پیوست و برای بیش از ۴۴ سال امانت‌دار این یادگار سیاسی موسی شد.  

نبیه بری، سیاستمدار و مذاکره‌کننده‌ای است که در این روزهای پردرد و رنج لبنان، چشم‌ها به سویش دوخته شده تا کشور را از جنگ رها کند. این در حالی است که نقش نبیه بری که معتمد و مورد وثوق جریان‌های سیاسی لبنان است، به مذاکرات و تلاش‌های امروز او برای بازگشت آرامش به لبنان خلاصه نمی‌شود.

او به‌صورت مشخص در سال‌های اخیر نقش مهمی را در مذاکرات تعیین مرزهای دریایی لبنان و اسرائیل ایفا کرده و این مذاکرات را رهبری کرد. هرجا نیاز به کسب نظر حزب‌الله بود، به عنوان ریاست پارلمان و معتمد این حزب، وظیفه خود را به بهترین نحو پیش برد.    

با این حال، از ۱۷ مهرماه که شیخ نعیم قاسم، دبیرکل جدید حزب‌الله لبنان پیش از انتخابش به این سمت، در سخنرانی خود از نبیه بری به‌عنوان برادر بزرگ حزب‌الله نام برد، نامش بیش از گذشته در رسانه‌های داخل ایران مطرح شد. دبیرکل حزب‌الله در آن سخنرانی گفت: «ما به رهبری نبیه بری اعتقاد داریم؛ او در نگاه شهید سیدحسن نصرالله فرد بزرگی بود. به تحرکات سیاسی که نبیه بری انجام می‌دهد که دنبال آتش‌بس است، ایمان داریم». 

نبیه بری یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های سیاسی در تاریخ مدرن خاورمیانه است. او از لبنانی برآمده که بیش از هر مکان دیگری در خارومیانه چنین شخصیت‌هایی را پرورش داده است. از سال ۱۹۸۰ رهبری جنبش امل و از سال ۱۹۹۲، ریاست پارلمان لبنان را بر عهده داشته است.

جذابیت ابعاد شخصیت این سیاستمدار باسابقه و مسیری که از روزهای نوجوانی تاکنون طی کرده و او را به رهبری یک حزب شیعی و مذاکره‌کننده ارشد یک کشور طایفه‌ای برای آتش‌بس رسانده، موجب شده تا در میانه جنگ در لبنان، در ساعاتی که صدای بمباران فضای شهر را پر کرده است، با همراهی حورا صدر، دختر امام موسی صدر و مدیر موسسات امام موسی صدر در ایران، پای صحبت‌ افرادی بنشینم تا برایم از «استاد نبیه بری» بگویند.

پاسخ‌های سیدموسی صدر به شبهات نبیه جوان

نبیه بری از نوجوانی به شیوخ دینی بدگمان بود. در همان سال‌ها قصه کوتاهی با عنوان «شیخ و عسل» نوشته بود و در داستان او، شیوخ به عنوان افرادی به تصویر کشیده شده بودند که به جای بسیج مردم و رهبری اصلاحات اجتماعی، تنها در عزا و عروسی شرکت می‌کنند و به نوشیدن چای و قهوه مشغولند. نگاهش به روحانی شیعه‌ی از ایران آمده نیز از همین شک و تردید نشأت می‌گرفت.

اما تحول نبیه، مدت کوتاهی پس از مجادله‌اش در قهوه‌خانه با احمد قبیسی، رقم خورد. خودش این‌چنین روایت می‌کند که «پس از گذشت مدتی از ماجرای قهوه‌خانه، یکی از متدینین خانواده بری در شهر تبنین از دنیا رفت. مراسم ختمی در منزل مرحوم برگزار شد. پدرم ابونبیه و برخی از عموهایم ایستاده بودند و من هم کنارشان بودم. در حال استقبال از مهمانان بودیم که امام موسی صدر وارد شد.

این اولین بار بود که امام را از نزدیک می‌دیدم. امام با چهره‌ای آسمانی وارد شد. چشم‌های آبی‌اش می‌درخشیدند. امام پس از عرض تسلیت، برای استقبال از مهمانان به جمع خانواده پیوست. در این گونه مراسم رسم بر این است که مهمانان پس از مدت کوتاهی مجلس ختم را ترک می‌کنند، اما امام بیشتر ماند. در این مدت با خود درگیر بودم که بمانم یا جلسه را ترک کنم. چون امام در مجلس مانده بود نمی‌توانستم آنجا را ترک کنم. زمانی گذشت و از عده مهمانان کاسته شد. وقت ناهار رسید. پدرم به امام گفت: «سیدنا، می‌خواهیم با شما ناهار بخورم.» امام بلافاصله پذیرفت و گفت باعث خوشحالی من است.

با خود گفتم عجب گیری افتادم. پس از صرف غذا، امام رو به حاضرین کرد و گفت: «خیلی مزاحم شما شدم و از این بابت پوزش می‌خواهم. اما از این کار مقصودی دارم. می‌خواستم تا از تعداد جمعیت کاسته شود. من با استاد نبیه حرفی دارم. این سخن باعث غافلگیری پدر و عموهایم شد. با خود گفتم حتما امام برای شکایت آمده است. امام رو به من کرد و گفت:«استاد نبیه چه ملاحظاتی نسبت به من داری؟» در نگاه‌ پدرم این تردید را می‌دیدم که مرتکب چه گناهی در حق امام شده‌ام. با تبسمی بر لب گفتم:«ببخشید سید، هیچ ملاحظه‌ای وجود ندارد.»

من سخن می‌گفتم. پدرم مراقب بود و با شگفتی سخنانم را دنبال می‌کرد. امام رو به من گفت: «خواهش می‌کنم صریح حرفت را بزن.» به سرعت پاسخ دادم:«سیدنا، صراحت می‌خواهید؟ پس با صراحت سخن خواهم گفت.» سخنانم را شروع کردم و همه انتقاداتی را که به احمد قبیسی گفته بودم، دوباره بازگو کردم و چیزهایی به آن انتقادات افزودم که پیش از این نگفته بودم.

امام با توجه فراوان به سخنانم گوش داد و هیچ اعتراضی به آنچه می‌شنید  نکرد. حتی از انتقادات رویش را هم ترش نکرد. پدرم اما واکنش نشان داد. سخنانم عصبانی‌اش کرد و دیگر تاب شنیدن سخنانم را نیاورد و از جا برخاست و مرا از ادامه سخنانم بازداشت. امام صدر فوراً دخالت کرد و گفت:«به خدا سوگند این من هستم که می‌خواهم بشنوم.» خلاصه اینکه همه انتقاداتم کمتر از نیم ساعت طول کشید اما پاسخ امام نزدیک به دو ساعت شد.

وارد جزئیات هر مسئله‌ای می‌شد و اسباب و نتایج آن را به دقت توضیح می‌داد و هدف و حرکتش را به تفصیل تشریح می‌کرد. در آن دیدار نخست، امام صدر درباره آنچه گفته بودم توضیحات کافی داد اما با این همه، من از روی عناد و خودبزرگ‌بینی، از مواضعم کوتاه نیامدم. پس از آن رخداد، شمارش معکوس برای تصمیم و انتخاب من آغاز شد». 

فرزند ارشد تاجر الماس و سال‌های جوانی

نبیه بری در ۲۸ ژانویه ۱۹۳۸ در فری‌تاون، سیرالئون، در خانواده‌ای شیعه که اصالتاً اهل روستای تبنین در جنوب لبنان بودند، به دنیا آمد. اگرچه تبنین از چهار محله تشکیل شده است، اما تنها یک محله به نام یک خاندان نامگذاری شده است و آن خاندان بری است که برای نسل‌ها، بزرگترین و پرقدرت‌ترین خانواده در روستا بوده‌اند. مصطفی، پدر نبیه بری، در اوایل قرن بیستم به سیرالئون - که دارای یک جامعه پراکنده لبنانی بزرگ است - نقل مکان کرد و در نهایت به یکی از ثروتمندترین تاجران الماس در این کشور غرب آفریقا تبدیل شد.

بری سال‌های اولیه زندگی خود را دور از والدینش در تبنین گذراند چراکه مریضی مادرش موجب شده بود تا نتواند در سیرالئون او را نزد خود نگه دارد. بنابراین نبیه به لبنان و نزد خاله مادرش، ام‌عبده فرستاده شد. نبیه تا ۱۲ سالگی نزد ام‌عبده و همسرش محمود صالح زندگی کرد و در همین سال‌ها نیز فرائض دینی را آموخت و تحت آموزش‌های محمد صالح، در ۶ سالگی قادر به خواندن قرآن با تلفظ درست بود.

این آموزه‌های دینی یک میراث و دارایی مهم در سال‌های بعد برای نبیه بری محسوب می‌شد چراکه مسائل اسلامی در سال‌های بعد لبنان و به‌ویژه پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران و شکل‌گیری حزب‌الله جایگاه مهمی در میان شیعیان یافت. پس از گذشت سال‌های زندگی در تبنین، نبیه بری برای ورود به دبیرستان راهی بیروت شد. سپس از دانشگاه دولتی بیروت با مدرک حقوق فارغ‌التحصیل شد و پس از آن به مدت یک سال در دانشگاه سوربن پاریس تحصیل کرد. 

در سال ۱۹۶۳، بری به‌عنوان رئیس تشکل ملی دانشجویان دانشگاه لبنان انتخاب و سپس به عنوان وکیل در بیروت مشغول به کار شد. به گفته خودش در تمام سال‌های فعالیت به عنوان رئیس تشکل دانشجویان، در تلاش بود تا دانشجویان لبنانی را زیر چتر «ناسیونالیسم عربی» متحد کند. در اواسط دهه ۱۹۷۰، بسیاری از جوانان شیعه مشتاق پیوستن به گروه‌های چپ سکولار و نیروهای فلسطینی بودند. نبیه بری نیز گرایش زیادی به تفکرات گروه‌های چپ داشت و برای مقطعی به عضویت سازمان فتح درآمد. همین آشنایی او با گروه فتح موجب شد تا وقتی در سال ۱۹۷۶ به عضویت شورای اجرایی امل درآمد، نماینده امام موسی صدر در گروه‌های فلسطینی و مذاکرات با این گروه‌ها باشد. 

دبیرکلی جنبش امل

امام موسی صدر از سال 1968 و ابتدای تجاوزات اسرائیل به لبنان در تلاش بود تا این باور را در دولت و مردم لبنان ایجاد کند که حراست از جنوب لبنان و میهن وظیفه همه مردم کشور است نه صرفاً مردم جنوب. او خواهان اجباری شدن خدمت سربازی و تقویت ارتش لبنان بود و در این مسیر نیز بارها بزرگان و سران طوایف را با خود همراه کرده بود اما بی‌عملی دولت و عدم همراهی پارلمان موجب شد تا او خودش روند آموزش جوانان شیعه برای دفاع از کشور را آغاز کند.

امام موسی صدر در این رابطه می‌گوید: «حال که لازم است هر فرقه خود برای دفاع از خویش اقدام کند، ما نیز بدون شک این شبه‌نظامیان را بیش از هر چیز به عاملی برای دفاع از خاک میهن تبدیل خواهیم کرد». از اینجا بود که «افواج المقاومه اللبنانیه» موسوم به جنبش امل، در ۵ جولای ۱۹۷۵، پس از یک سلسله تحول اعلام موجودیت کرد. در سال ۱۹۷۸، سه سال پس از تشکیل جنبش امل و در میانه جنگ داخلی، امام موسی صدر که سفری منطقه‌ای را به منظور توقف ناآرامی‌ها در لبنان آغاز کرده بود، در لیبی ربوده شد. 

نبیه بری، دومین دبیرکل جنبش امل پس از ربوده شدن امام موسی صدر است. محمدعلی مهتدی، تحلیلگر مسائل لبنان که در آن مقطع در این لبنان به سر می‌برد و به عنوان شاهد عینی، تحولات این سال‌های امل و روندی که به دبیرکلی نبیه بری انجامید را مشاهده کرده است، می‌گوید:«در زمان آغاز حرکت امام موسی صدر بسیاری از نخبگان جوان، چه از شیعیان و چه سایر طوایف، به ایشان پیوستند.

چراکه امام پذیرای همه بود و از کسی حتی در خصوص انجام فرایض دینی‌اش، سوال نمی‌شد. در این سال‌ها بسیاری از متمولین شیعه نیز به این حرکت پیوستند. یکی از شخصیت‌های مهمی که در این سال‌ها به امام پیوست، مرحوم سیدحسین حسینی، نماینده بعلبک در پارلمان لبنان بود که نزدیکترین سیاستمدار به امام موسی صدر بود و در مسائل داخلی و خارجی لبنان، نمایندگی امام را بر عهده داشت.

نبیه بری نیز زمانی که به حرکت امام پیوست، مامور ارتباط جنبش امل با سازمان‌های فلسطینی شد و هرجا قرار بود جلسه‌ای با سازمان‌های فلسطینی برقرار شود، امام، نبیه بری را به نمایندگی از خودش می‌فرستاد. تا زمانی که امام در لیبی ربوده شد، امام موسی صدر همه چیز و همه کس در جنبش بود. برای اینکه جنبش خلأ غیبت امام را پر کند، در کنگره اول، آقای حسینی به دبیرکلی جنبش تعیین شد و دیگر لفظ رهبر کنار گذاشته شد.

در این زمان اختلافی میان آقای حسینی با مجلس اعلای شیعیان و مرحوم آیت‌الله محمدمهدی شمس‌الدین رخ داد. مرحوم شمس‌الدین معتقد بود که همان نقشی که امام موسی در رهبری این حرکت داشتند، آقای شمس‌الدین به عنوان نایب‌رئیس مجلس اعلا نیز باید داشته باشد. آقای حسینی این را نمی‌پذیرفت. منطق درستی هم داشت و می‌گفت جنبش امل صرفاً یک جنبش شیعی نیست و جنبش محرومین از همه طوایف است و امام موسی صدر دو موقعیت در لبنان داشت؛ از یک سو رئیس مجلس اعلای شیعیان به عنوان رهبری شیعی بود و در عین حال رهبر جنبش محرومین و جنبش امل نیز بود.

حالا که ناپدید شده، این جنبش را نمی‌توان در سایه مجلس شیعی تعریف کرد. آقای شیخ بر این موضع اصرار داشت و خواهان حضور یک مرجع دینی و فقیه در رأس جنبش امل بود. این دو فرد در نهایت به نتیجه نرسیدند. در نتیجه آن، آقای سیدحسین حسینی استعفاء کرد. در کنگره چهارم و در سال ۱۹۸۰، بحث انتخاب دبیرکل جدید مطرح شد و پس از گفت‌وگوهای طولانی که من شخصاً در آن حضور داشتم، کادرها موضوعات مختلفی را مدنظر قرار دادند و نظرها به سمت آقای نبیه بری جلب شد.

ایشان بسیار به امام صدر نزدیک بود و از جمله مزایایی که برای ایشان مطرح بود، حقوقدان بودنش و نزدیکی‌اش به جناح چپ و گروه‌های فلسطینی بود. در عین حال شخصیتی بود که به انجام فرایض دینی معروف بود. در همان کنگره، آقای بری به عنوان دبیرکل جنبش امل انتخاب شد. آقای بری حالا در جایگاهی قرار گرفته بود که نیازمند ارتباطات وسیعی بود و خیلی‌ها باید او را در این موقعیت قبول می‌کردند. سوریه و جمهوری اسلامی ایران از مهمترین‌ها بودند. ایشان در همین چهارچوب دیدوبازدیدهایی را در داخل کشور و کشورهای سوریه و ایران آغاز کرد».

حورا صدر، فرزند امام موسی صدر درپاسخ به این سوال که آیا نبیه بری را میراث‌دار خوبی برای آنچه پدرش در سال ۱۹۷۵ شکل داد می‌داند؟ گفت: «نبیه بری امروز نقش کلیدی را در صحنه سیاسی لبنان ایفاء می‌کند و علی‌رغم آنکه دبیرکل یک جنبش و حزب است، سال‌هاست که ریاست پارلمان را نیز بر عهده دارد و در همه این سال‌ها حتی دشمنانش علی‌رغم همه انتقادات‌شان، به جایگاه او احترام می‌گذارند. در پیگیری پرونده امام موسی صدر هم بیشترین تلاش را داشته و هر زمان ما به او مراجعه کردیم، نظر و مشورت داده است. از جایگاه حقوقی نیز پرونده را پیگیری کرده و امروز او مقابل همه فشارها ایستاده و تنها حامی پرونده است».  

سوال مشابهی را از ملیحه صدر، دیگر فرزند امام موسی صدر پرسیدم و پاسخ داد: «این عنوان صاحب امانت برای آقای بری، عنوانی نبود که ما استفاده کرده باشیم. مردم این عنوان را به نبیه بری دادند. من معتقدم نمی‌توان یک نفر یا دو نفر را میراث‌دار کاری که امام در لبنان صورت داد، بدانیم. امام کارهای مختلفی را در سطوح مختلف پیش می‌بردند.

آیا نمی‌توان مقاومتی را که سیدحسن نصرالله رهبری می‌کرد را میراث امام صدر بدانیم؟ آیا نقش‌آفرینی استاد نبیه در پارلمان، میراث امام صدر در حوزه سیاسی برای کنار گذاشتن نگاه طایفه‌گرایی نیست؟ آیا گفت‌وگوهای میان ادیان که بسیاری آن را پیش بردند و در مسیرش قدم برداشتند، میراث امام صدر نیست؟ نمی‌توانم بگویم کار امام یک پرونده بود و حالا این پرونده در دستان استاد نبیه است. با این حال برای پاسخ درباره آن بخش سیاسی از فعالیت امام و آنچه مربوط به امل بود و حالا مسئولیتش با نبیه بری است، باید بسیار به پیچیدگی‌های تاریخ لبنان برگردیم.

در برخی سال‌ها، خیلی‌ها از هیچ اقدامی برای ضربه زدن به امل و حرکت امام موسی صدر دریغ نکردند و به یاد دارم که مادرم بارها بزرگان را در خانه ما گرد هم می‌آورد. اگر این بزرگان با هم کار می‌کردند و هرکسی بخشی از مسئولیت را به عهده می‌گرفت و استاد نبیه بری را تنها نمی‌گذاشتند، حالاشرایط متفاوت بود. چراکه هرکدام در حوزه خودشان قدرت زیادی داشتند. استاد نبیه در میدان تنها بود و بنابراین سخت است بگوییم ایشان در جایی کوتاهی کرده و سخت است که از او انتقاد کنیم. با این حال بر این امر اعتقاد دارم که ما امروز در نقطه خوبی هستیم و جایگاه خوبی داریم که حاصل زحمات استاد بری است».    

نخستین چالش‌ها

اولین چالش بزرگ نبیه بری، در جایگاه دبیرکلی جنبش امل در ژوئن ۱۹۸۲، رخ داد. همان زمانی که اسرائیل به لبنان حمله کرد و به بیروت رسید و خواهان خروج نیروهای فلسطینی از لبنان شد. این مقطع برای شیعیان و جنبش امل به نقطه عطفی تبدیل شد چراکه الیاس سرکیس، رئیس‌جمهور وقت لبنان که در آن مقطع کاخ ریاست‌جمهوری‌اش در بعبدا نیز تحت محاصره نیروهای اسرائیلی تحت رهبری آریل شارون بود، کمیته‌ای با نام «کمیته نجات ملی» به منظور تصمیم‌گیری پیرامون وضعیت کشور ایجاد کرد.

در این کمیته که افرادی همچون بشیر جمیل از حزب کتائب به عنوان نماینده مارونی‌ها و ولید جنبلاط به عنوان نماینده دروزی‌ها حضور داشتند، نبیه بری نیز به عنوان نماینده شیعیان تعیین شد. درحالی‌که تا آن روز جنبش امل و شخص بری از سوی دولت لبنان به رسمیت شناخته نشده بودند و تا آن زمان نماینده شیعیان لبنان آقای کامل اسعد، رئیس پارلمان بود. این انتخاب اما به معنای آغاز رسمیت یافتن جنبش امل از سوی دولت و بازیگران خارجی در صحنه لبنان و پایان فئودالیسم شیعی بود. 

این تحول اما آغاز چالش نبیه بری با جمهوری اسلامی نیز بود. مهتدی در روایت این چالش می‌گوید: «در نهایت مقرر شد تا نبیه بری به عنوان نماینده شیعیان در کمیته نجات ملی مشارکت کند. نظر مجلس اعلای شیعیان این بود که او در این کمیته حاضر شود. در آن زمان لبنان تحت فشار حملات هوایی اسرائیل بود و باید هرچه سریع‌تر در خصوص مسئله حضور نیروهای فلسطینی در خاک لبنان تصمیم می‌گرفت. سفیر وقت جمهوری اسلامی ایران در لبنان که آقایی به نام موسی فخرروحانی بود با حضور نبیه بری در این کمیته مخالفت کرد.

این رفتار از سوی سفیر ایران عجیب بود چراکه شیعیان لبنان و مجلس اعلاء موافقت خود را با حضور نبیه بری در کمیته نجات ملی اعلام کرده بودند و رفتن او به این کمیته نیز به معنای پذیرش نظر آمریکایی‌ها نبود. اما مخالفت سفیر و مصاحبه او بر ضد آقای بری و مجلس اعلای شیعیان و گزارش‌هایی که به تهران ارسال می‌کرد موجب شد تا در تهران نظر منفی نسبت به جنبش امل شکل بگیرد.

در داخل ایران نیز محافلی همچون جریان جلال‌الدین فارسی که کینه قدیمی از امام صدر داشتند، فعال بودند. این جریان علاقه داشت میراث امام موسی صدر از بین برود. اقدامات سفیر وقت ایران در بیروت موجب شده بود که آقای بری با ایران مکاتبه کرده و اعلام کند «نماینده شما در لبنان رفتار خارج از عرف و از بالا به پایین به ما دارد و می‌خواهد به ما دستور بدهد.» از اینجا فترتی در روابط نبیه بری و تهران آغاز می‌شود که جزئیات زیادی دارد. در این مقطع حزب‌الله توسط سپاه پاسداران در لبنان شکل می‌گیرد و قدرت پیدا می‌کند و جنگی میان این گروه و جنبش امل شکل می‌گیرد.

آقای بری موفق شد این دوران فترت را بگذراند و به‌رغم آنکه مشکلات زیادی از سوی محافلی در جمهوری اسلامی ایران علیه امل و شیعیان لبنان ایجاد شد، نبیه بری با موضع‌گیری و مدیریت خوب از این دوران را مدیریت کرد. تا زمانی که تهران متوجه شد که در خصوص جنبش امل اشتباه کرده است. در زمان ریاست‌جمهوری آقای هاشمی‌رفسنجانی، از جنبش امل و حزب‌الله برای حضور در ایران دعوت شد تا در خصوص پایان درگیری و دشمنی مذاکره شود.

در این دوره فترت که دوران سختی بود، آقای بری خیلی خوب توانست اوضاع را مدیریت کند. او سعی کرد به شکلی حرکت نکند که پل‌های پشت سر را خراب کند. او مرتب در خصوص جمهوری اسلامی می‌گفت «من عاشقی هستم که معشوقم به من توجهی ندارد.»

مهتدی می‌گوید:«به یاد دارم زمانی که ایشان با آقای خامنه‌ای دیدار کردند، آیت‌الله خامنه‌ای جمله‌ای به ایشان گفته بود که مضمونش نزدیکی امل به ایران بود. در آن زمان این جمله رهبری را به‌صورت بنر در محله‌های شیعیان لبنان زده بودند و بعدها هم آقای بری زیاد به ایران سفر کرد».

ریاست پارلمان لبنان و چالش رهبری شیعیان

انتخاب نبیه بری به عنوان ریاست پارلمان در اکتبر ۱۹۹۲، به او فرصت داد تا جایگاهش را به عنوان رهبر سیاسی شیعیان لبنان تثبیت کند. او در مقطعی ریاست پارلمان را به عهده گرفت که همزمان اختیارات این جایگاه پس از توافق طائف افزایش یافته بود. از سوی دیگر نیز از زمان پایان جنگ داخلی، نفوذ سوریه به عنوان متحد شیعیان در لبنان بیشتر شده بود.

اما چالش بری در جایگاه ریاست پارلمان این بود که باید میان نقش خود به عنوان دبیرکل جنبش امل و ریاست پارلمان به عنوان نماد کلیه احزاب لبنان، تعادل ایجاد می‌کرد. ملیحه صدر، خاطره‌ای روایت کرده است که شاید به بهترین شکل وظیفه سنگین نبیه بری در این حوزه را به تصویر بکشد. او می‌گوید «به یاد دارم روزی نبیه بری به خانه ما آمده بود.

در زمان حضور او، جوانانی از ساختمان روبه‌رویی، توهینی به استاد بری کرده بودند و یکی از همراهان آقای بری با آنها مجادله کرده و الفاظ تندی به کار برده بود. پس از خروج آقای بری از منزل، این موضوع را برای او توضیح دادند. از بالکن خانه دیدم که استاد سیلی محکمی به آن جوان جنبش امل زد و او را همراهی کرد تا از آن جوانان عذرخواهی کند». 

نبیه بری از این مقطع به عنوان یک شخصیت سیاسی محوری در لبنان شناخته شده و نقش‌آفرینی کرد. از برخی جهات می‌توان او را به عنوان ستون ثبات در نظام سیاسی لبنان ارزیابی کرد. دو دهه پس از توافق طائف، نقش رئیس پارلمان لبنان مترادف با نبیه بری شد. او از اولین انتخابات پارلمانی لبنان در دوران پس از جنگ داخلی در سال ۱۹۹۲ به طور مداوم این سمت را بر عهده داشته است و در این سال‌ها، لبنان حوادث و تحولات بزرگی را پشت سرگذاشته که بری نقش بسزایی در آنها داشته است.

چراکه رؤسای‌جمهور و نخست‌وزیران می‌آمدند و می‌رفتند اما بری همچنان در ضلع سوم قدرت در لبنان حضور داشت. همین امر موجب از بین رفتن ترس تاریخی شیعیان از کاهش جایگاه خود در فضای سیاسی لبنان شد.  

ملیحه صدر، فرزند امام موسی صدر و مدیر مرکز مداخله زودهنگام (اسیل) که زیرمجموعه موسسات امام موسی صدر در لبنان است و در رابطه با کمک به کودکان با نیازهای خاص فعالیت می‌کند، در خصوص نگاه جامعه شیعه لبنان به نبیه بری به عنوان رئیس پارلمان می‌گوید: «مقاطع مختلفی در تاریخ سال‌های اخیر لبنان وجود دارد اما او در میان سیاستمداران و مردم لبنان جایگاه بسیار مهمی دارد.

ممکن است شیعیان گاهی نسبت به عملکرد او انتقادی داشته باشند اما هر زمان اوضاع رو به وخامت می‌گذارد، این جمله معروف در میان شیعیان لبنان معروف است که «نبیه بری راه‌حل را از جیبش درمی‌آورد» و تقریباً همه در سخنان‌شان به این امر اذعان دارند که لبنان است که برای نبیه بری اهمیت دارد و سعی می‌کند در تمام تصمیماتش، آنچه برای لبنان مفید است، اتفاق بیفتد.

همین اطمینان نیز موجب می‌شود نمایندگان پارلمان از طوایف و مناطق مختلف زیر چتر او در پارلمان به عنوان یک استاد مدرسه قرار بگیرند. مردم شیعه لبنان نیز هرچند همه تحلیلگر سیاسی هستند و آزادانه به بیان نظرات خود در همه موضوعات می‌پردازند و بعضاً از نبیه بری انتقاد می‌کنند، اما هر زمان که مباحثی میان احزاب و طوائف به وجود می‌آید، اطمینان دارند که مهره آن‌ها قوی است و هم‌زمان که از یک سو کار مقاومت را پیش می‌برد، در طرف دیگر و در میدان سیاست به بهترین نحو عمل می‌کند.

در شرایط امروز لبنان نیز همه نگاه‌ها، به‌خصوص چشم شیعیان لبنان به سمت اوست و چاره را در دست او می‌بینند. او هم از نظر حزب‌الله مسئولیت مذاکرات را عهده‌دار شده و هم خودش این جایگاه را در میان سیاستمداران و مردم به دست آورده است. کار سیاست در لبنان بسیار پیچیده است چراکه هم‌زمان باید بافت‌های سیاسی مدنظر قرار بگیرد و آینده‌نگری وجود داشته باشد و البته اعتقادات‌مان نیز نادیده گرفته نشود.

مخصوصاً در خصوص ایشان که مکتب فکری‌شان مکتب امام موسی صدر است. هیچ‌زمان در گفتار نبیه بری کلامی خلاف چهارچوب لبنان که امام موسی صدر مدنظر داشت شنیده نمی‌شود و هیچ زمان این شبهه به وجود نیامد که آقای بری به سمت طایفه‌گرایی حرکت کرده است. با توجه به بافت طایفه‌ای لبنان، آقای بری هر جا که احساس کرد که فضا به سمت دیگری می‌رود، با سران احزاب همانگونه که خودشان رفتار می‌کنند، رفتار کرده و هر زمان همه به سمت بازی سیاسی رفتند، نشان داده که او هم بازی سیاسی بلد است».

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
آخرین اخبار