| کد مطلب: ۲۲۸۶۵
خطر بیخ گوش محور مقاومت

بررسی تبعات تضعیف حزب‌‏الله برای سوریه و ایران

خطر بیخ گوش محور مقاومت

همزمان با نمازجمعه تهران به امامت رهبر انقلاب که به نمازجمعه نصر معروف شد، سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه، در دمشق میهمان بشار اسد، رئیس‌جمهوری سوریه بود تا هم‌پیمان و متحد جمهوری اسلامی ایران را در جریان نتایج رایزنی‌های خود در لبنان گذاشته و نقطه‌نظرات این پایه مهم آنچه محور مقاومت نامیده می‌شود را دریافت کند.

همزمان با نمازجمعه تهران به امامت رهبر انقلاب که به نمازجمعه نصر معروف شد، سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه، در دمشق میهمان بشار اسد، رئیس‌جمهوری سوریه بود تا هم‌پیمان و متحد جمهوری اسلامی ایران را در جریان نتایج رایزنی‌های خود در لبنان گذاشته و نقطه‌نظرات این پایه مهم آنچه محور مقاومت نامیده می‌شود را دریافت کند. 

براساس خبری که از سوی وزارت امور خارجه در خصوص این دیدار منتشر شده است، اسد در گفت‌وگو با عراقچی، عملیات موشکی ایران علیه اسرائیل را بسیار معنادار و حاوی پیام قوت و ایستادگی جمهوری اسلامی ایران در برابر تهدیدهای غیرقانونی و تحرکات مجرمانه رژیم صهیونی توصیف کرده و شایسته تقدیر دانسته است.

رئیس‌جمهور سوریه همچنین ضمن قدردانی از حمایت‌های دولت و ملت ایران، از مواضع مسئولانه و مقتدرانه جمهوری اسلامی ایران در دفاع از مردم مظلوم فلسطین و حمایت مؤثر از اصل تعیین سرنوشت و حق دفاع و مقاومت علیه اشغالگری و تجاوز دشمن صهیونی تمجید کرد و بر اهمیت تلاش همه‌جانبه بین‌المللی برای پایان دادن به ماجراجویی‌های مجرمانه رژیم اشغالگر تاکید نمود. 

جمهوری عربی سوریه سال‌هاست که به‌عنوان متحد تنها کشور شیعه خاورمیانه شناخته می‌شود. سوریه دومین کشوری بود که به‌طور رسمی نظام جمهوری اسلامی را بـه رسمیت شناخت و از همان ابتدا نیز دیدگاه‌های ضداسرائیلی انقلابیون ایران را ستایش می‌کرد. 

ایـن کشـور در طـی جنگ تحمیلی جزء دولت‌های عربـی حـامی ایـران بـه شـمار مـی‌آمـد و دلیـل آن نیـز اختلاف‌نظرهای شدید حافظ اسد با صدام‌حسین بر سر رهبری حزب بعث بود؛ درست مانند معمر قذافی، رهبر لیبی که در رهبری جهان عرب با دیکتاتور عراق اختلاف داشت و همین امر نیز او را به سمت ایران سوق داده بود. حافظ اسد همچنین هیچ‌گاه این واقعیت را کتمان نمی‌کرد که در ازای ایستادنش در کنار ایران، از تهران نفت دریافت می‌کند. همراهی دمشق با تهران تا جایی پیش رفت که سوریه، خط لوله نفتی کرکوک به بانیاس را که حدود ۱۵ درصد از درآمد نفتی عراق را تامین می‌کرد، بست و خشم تمام کشورهای عمده عرب را به جان خرید.

با پایان جنگ ایران و عراق نیز، حافظ اسد که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان حامی سوریه مواجه شده بود، همچنان تلاش کرد تا در کنار تهران بایستد. با این حال اما نقطه عطف روابط راهبردی ایران و سوریه را باید در زمان وارث حکومت حافظ اسد جست‌وجو کرد. بشار اسد جوان که در سال ۲۰۰۰ و پس از درگذشت پدرش، حکومت را در سوریه به دست گرفت، ۶ سال بعد و همزمان با آغاز جنگ میان حزب‌الله لبنان و اسرائیل، در کنار ایران قرار گرفت تا اتحاد استراتژیکی را برای حمایت مالی و لجستیکی از جبهه مقاومت شکل دهد.

یک مقام ارشد حزب‌الله پس از پایان جنگ فاش کرد که رئیس‌جمهور سوریه توسط سرلشکر آصف شوکت، از مقامات سیاسی و نظامی سوریه و شوهرخواهر خود به سیدحسن نصرالله پیام داده بود که ارتش سوریه در صورت صلاح‌دید مقاومت، آماده حرکت به سمت جبهه‌های نبرد است حتی اگر ناگزیر به حرکت به سمت منطقه البقاع الغربی شوند.

سیدحسن نصرالله پس از پایان جنگ در گفت‌وگو با روزنامه الاخبار در پاسخ به این سوال که «آیا این درست است که بشار اسد آماده گشودن جبهه‌ای دیگر با اسرائیل بود؟» گفت: «احتمال کشیده شدن دامنه جنگ به سوریه وارد بود. زیرا اسرائیل، سوریه را به دلیل دادن بخشی از سلاح‌های مورد نیاز که در روند جنگ تاثیرگذار بود، از عوامل پایداری مقاومت می‌دانست. زمانی که از عملیات نظامی زمینی به سوی حاصبیا، راشیا و بقاع غربی و مرکزی سخن به میان آمد، بشار اسد پیامی برای من فرستاد و خواستار نظرم درباره بررسی صورت‌گرفته در دمشق در خصوص احتمال شروع یک عملیات گسترده زمینی شد.

سوریه در صورت شروع این عملیات زمینی خود را ملزم می‌دید که باید در کنار مقاومت بایستد، نمی‌گویم که این تصمیم گرفته شد، اما نزد بشار اسد و گروه تصمیم‌گیر در دمشق مطرح بود. بعد از رایزنی با برادران در پاسخ گفتم که مجبور نیستید و شرایط خیلی هم خطرناک نیست و ما قدرت و امکانات مقابله زمینی بسیار عالی داریم و حتی تاکید کردم که آرزو داریم اسرائیل وارد نبرد زمینی شود تا پاسخی بدهیم که همه جوانب میدان نبرد برای آنها روشن شود».

دشمنی دمشق با تل‌آویو سابقه تاریخی دارد؛ دولت سوریه در دو جنگ اعراب و اسرائیل یعنی جنگ‌های ۶ روزه و یوم کیپور در سال‌های ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ علیه رژیم صهیونیستی جنگیده است. حافظ اسد، زمانی به حکومت رسید که ۳ سال از جنگ ۶ روزه می‌گذشت که طی آن بخش‌هایی از خاک این کشور یعنی بلندی‌های جولان به اشغال ارتش اشغالگر درآمد.

۳ سال پس از به قدرت رسیدن حافظ اسد، انورسادات، رئیس‌جمهور مصر ایده یک جنگ آزادی‌بخش را با همتای سوری خود مطرح کرد تا هر دو کشور بتوانند اراضی تحت اشغال خود را از اسرائیل پس بگیرند چراکه قاهره نیز صحرای سینا را در جریان جنگ ۶ روزه از دست داده بود. سادات اما به مفاد عملیات پایبند نماند و موجب شد سوریه که توانسته بود در ابتدا جولان را بگیرد، بار دیگر آن را با توجه به ترک جنگ از سوی مصر از دست بدهد.

در جریان این جنگ، جنگنده‌های اسرائیلی پالایشگاه حماه که تنها پالایشگاه سوریه به شمار می‌رفت، ۳ نیروگاه برق، بنادر طرطوس و بانیاس و قسمت اعظم بندر لاذقیه، بیشتر پل‌های در دست احداث خط آهن لاذقیه به سد فرات و همه مخازن بنزین منطقه دمشق را با بمب نابود کردند. 

در سال‌های پس از ۲۰۰۶ نیز، سوریه بیش از گذشته به عنوان پل استراتژیک حزب‌الله، انصارالله و حشدالشعبی با یکدیگر و با جمهوری اسلامی ایران عمل کرد. همین امر نیز موجب شد تا بسیاری از کشورهای منطقه از جمله عربستان و اسرائیل و فرای آن، دمشق را ردپای نفوذ تهران در منطقه قلمداد کرده و پس از آنکه سوریه نیز به صف کشورهای متأثر از بهار عربی در سال ۲۰۱۱ پیوست، تمام توان خود را نخست برای سرنگونی و ترور شخص بشار اسد و پس از آن ساقط کردن نظام سوریه بسیج کنند.

این بسیج حامیان نیروهای مخالف دمشق نیز موجب شکل‌گیری اراده دخالت جبهه متحد مقاومت، این بار در حمایت از سوریه شد. نیروهای حزب‌الله درحالی‌که به شدت در داخل لبنان تحت فشار مخالفین خود برای عدم دخالت در جنگ سوریه قرار داشتند، بهترین نیروهای خود را عازم کشور همسایه کردند و در کنار بشار اسد قرار گرفتند. در جریان این حضور نظامی، حزب‌الله تعدادی از بهترین نیروهای خود از جمله مصطفی بدرالدین، جانشین عماد مغنیه که خود در سال ۲۰۰۸ در دمشق به شهادت رسیده بود را از دست داد اما در نهایت این تهران و محور مقاومت بودند که خواست خود را به کرسی نشانده و متحدشان را نجات دادند.

با پایان درگیری‌ها در سوریه، هرچند نیروهای لبنانی از آن خارج شدند اما حضور مستشاری ایران همچنان در آن کشور ادامه داشته و شاید هیچ‌گاه مانند یک‌سال گذشته و در پی حملات اسرائیل به سوریه با هدف ترور فرماندهان سپاه پاسداران، ابعاد این حضور مستشاری مشخص نشده بود. اسرائیل پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نیز بارها به بهانه همین حضور مستشاری و فرود هواپیماهای ایرانی حامل کمک‌های تسلیحاتی و لجستیکی به سوریه و حزب‌الله، فرودگاه دمشق را هدف بمباران قرار داده بود. 

با آغاز تحولات پس از ۷ اکتبر و عملیات طوفان‌الاقصی، دولت سوریه نیز به صف حامیان این اقدام حماس پیوست و وزارت امور خارجه آن در بیانیه‌ای نوشت: «رزمندگان مقاومت شوکت دشمن صهیونیستی را در هم شکستند و در سایه عملیات طوفان‌الاقصی نشان دادند که مقاومت تنها راه آزادسازی سرزمین‌های اشغالی است».

دولت سوریه نیز در پیامی اعلام کرد که نه‌تنها دست مقاومت ملی در شرق سوریه باز است بلکه مقاومت عراق هم اجازه فعالیت مبسوط‌الید علیه آمریکا را دارد و می‌تواند کاری کند که آمریکا تحت فشار قرار بگیرد و خارج شود و روزنامه الوطن چاپ سوریه، شماره روز دوم پس از طوفان‌الاقصی را به عکس شهروند فلسطینی اختصاص داد که پرچم سوریه را در کنار پرچم فلسطین در دست داشت. 

سوریه همزمان با آغاز موج جدید حملات به لبنان که با عملیات تروریستی انفجار پیجرها آغاز شد، در بیانیه‌ای آن را محکوم کرد و گفت:«تجاوز به لبنان بیانگر تمایل اسرائیل برای گسترش دامنه جنگ و عطش سیری‌ناپذیر برای خونریزی بیشتر است.» در بیانیه وزارت امور خارجه سوریه همچنین آمده است:«سوریه همبستگی قدرتمند خود را با ملت برادر، لبنان اعلام و بر قرار گرفتن در کنار حقش برای دفاع از خود تاکید می‌کند».

وزارت امور خارجه سوریه پس از شهادت سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله نیز در بیانیه‌ای اینگونه واکنش نشان داد که «با شهادت سیدحسن نصرالله، تمامی مبارزانی که برای آزادی سرزمین و حفظ حاکمیت و استقلال کشورشان می‌جنگند، یکی از نمادهای بزرگ مقاومت را از دست داده‌اند. نصرالله که همواره در حمایت از ملت فلسطین پیشتاز بود، به جمع شهدای مقاومت پیوست و نامش در کنار دیگر رهبران شهید مقاومت که دستاوردهای بزرگی در مسیر آزادی قدس به ثبت رسانده‌اند، جاودانه خواهد ماند». بشار اسد نیز در پیامی به خانواده دبیرکل حزب‌الله نوشت:«مقاومت با شهادت رهبرش نه‌تنها ضعیف نمی‌شود، بلکه راسخ و مستحکم در صمیم قلبها و عقلها باقی می‌ماند... مقاومت ملی لبنان، قطعاً راه مبارزه و حق را در برابر اشغالگران تکمیل خواهد کرد». 

پیوند میان دولت سوریه و حزب‌الله لبنان که از سال ۲۰۰۶ شکل گرفت و در سال ۲۰۱۱ و تحولات پس از آن به اوج خود رسید، این سوال را مطرح می‌کند که تضعیف این گروه مقاومت در لبنان که اکنون بخش قابل توجهی از کادر رهبری و عملیاتی خود را از دست داده است، چه تبعاتی برای دمشق خواهد داشت؟

بشار اسد که پس از آغاز ناآرامی‌های سال ۲۰۱۱، بخش قابل توجهی از نیروها و افسران ارتش خود را با پیوستن آن‌ها به صف مخالفین از دست داده بود، با حضور نیروهای کارآزموده حزب‌الله و سپاه قدس ایران و همچنین کمک‌های مالی و تسلیحاتی تهران توانست حکومتش را حفظ کند و به پشتوانه هیمنه ایجادشده از سوی همین حامیان نیز خیلی زود بار دیگر خود را در عرصه سیاسی بازیابی کرد و از سوی کشورها و رهبرانی که علناً خواستار برکناری او شده بودند مورد پذیرش قرار گرفت؛ تا جایی که رجب طیب اردوغان که در جریان ناآرامی‌های سوریه، تندترین مواضع را علیه این کشور و شخص رئیس‌جمهور آن اتخاذ کرده بود، پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری بارها تلاش کرد تا با اسد دیدار کند. بشار اسد همچنین توانست بار دیگر به آغوش اتحادیه عرب بازگردد و با رهبران بسیاری از کشورهای حامی مخالفین خود پشت یک میز بنشیند. 

از بُعد نظامی نیز، دولت سوریه همچنان به نیروهای قدس سپاه پاسداران ایران وابسته است چراکه بازسازی ارتش در کشوری که جنگ داخلی گسترده‌ای را پشت سر گذاشته، قطعاً زمان زیادی را به خود اختصاص خواهد داد و البته به منابع مالی قابل توجهی نیز نیاز دارد که دولت دمشق در مقطع کنونی توان تامین آن را ندارد. این در حالی است که بخش‌هایی از خاک سوریه همچنان در کنترل نیروهای مخالف و ارتش‌های خارجی است و دمشق کنترلی بر آن‌ها ندارد.

در طول سال منتهی به نیمه ۲۰۲۴، ترکیه تأسیسات نظامی خود را در سوریه حفظ و یک موقعیت جدید اضافه کرد و تعداد آنها را به ۱۲۶رساند. اینها شامل ۱۲پایگاه و ۱۱۴پایگاه است که بیشتر آنها در استان حلب واقع شده‌اند. ترکیه همچنین دارای ۱۰ تاسیسات نظامی در رقه، چهار، در الحسکه، دو، در لاذقیه و یک پایگاه نظامی در حماه است.  ائتلاف جهانی به رهبری ایالات متحده نیز بین اواسط سال ۲۰۲۳ تا اواسط سال ۲۰۲۴، دو موقعیت به استقرارهای خود در سوریه اضافه کرد و تعداد کل را به ۳۲ رساند. 

امروز و در حالی که بیش از چهار سال از توقف خصومت‌ها بین نیروهای مختلف محلی در سوریه می‌گذرد که آرامش نسبی را به همراه داشت. با این حال، شرایط سیاسی، نظامی و امنیتی سوریه آن چنان ثباتی پیدا نکرده است که بتوان دمشق را دولتی مقتدر در چهارچوب مرزهای مشخص دانست. کشورهای منطقه هرچند به ظاهر سوریه را بار دیگر در جمع خود پذیرفتند اما نگاه واقع‌بینانه و درس‌گرفته از تاریخ حکم می‌کند، باید به این اقدام نیز مانند اعلام خروج حزب‌الله از لیست گروه‌های تروریستی اتحادیه عرب، به دیده تردید و اقدامی تاکتیکی نگاه کرد چراکه کینه کشورهای عربی چیزی نیست که به سادگی قابل گذر باشد.

همچنان که می‌توان به راحتی متوجه نگاه امیدوارانه کشورهای عربی برای تضعیف قابل توجه محور مقاومت به‌ویژه حزب‌الله شد، همین نگاه شاید با ضریب کمتری، تحولات را به منظور دریافت وزن درست سوریه پس از پایان این جنگ، نظاره می‌کند.  

سوریه نیز قطعاً به این واقعیت واقف است که همچنان برای نقش‌آفرینی سیاسی و احیای تمامیت ارضی خود، حداقل تا آینده‌ای شاید نامعلوم به حمایت‌های ایران و دیگر هسته‌های مقاومت وابسته باشد. در این میان تضعیف هرکدام از این ارکان، به معنای تضعیف دمشق خواهد بود.

سوریه تاکنون و در طول یک‌سال گذشته با اتخاذ مواضع حمایتی از محور مقاومت و همچنین اعلام آزادی عمل این نیروها برای استفاده از خاک این کشور، تلاش کرده است تا نقش خود را در این محور به خوبی ایفا کند و این در حالی است که همچنان شاهد فعالیت‌های رسانه‌ای هستیم که تلاش می‌کنند اینگونه القا کنند که سوریه به محور مقاومت و ایران پشت کرده است یا تلاش می‌کند خود را خارج از مهلکه نگه دارد.  

اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه پس از دیدار وزیر امور خارجه با بشار اسد، در حساب ایکس خود نوشت:«دیدار امروز دکتر عراقچی وزیر امور خارجه با رئیس‌جمهور بشار اسد بسیار مهم بود. پیوندهای مؤدت و روابط راهبردی بین ایران و سوریه مستحکم‌تر از همیشه است. چراکه دو کشور هدف و آرمان مشترک و شرافتمندانه‌ای را دنبال می‌کنند که همانا تلاش برای تحقق صلح و ثبات در منطقه و مقاومت بر ضد اشغالگری، جنایات و تجاوزات رژیم صهیونیستی است. منطقه باید قدردان فداکاری‌های سوریه در مصاف با اشغالگری و تروریسم باشد».

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
آخرین اخبار