گفتارهایی درباره ابعاد حقوقی، سیاسی و ژئوپلیتیک دالان زنگزور
منطقه نیازمند ترتیبات امنیتی جدید است
اول مهرماه نشست بررسی حقوقی، سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیک دالان زنگزور توسط اندیشکده مطالعات آسیایی ایرانیان در مرکز مطالعات خاورمیانه برگزار شد. این نشست که بحث کریدورهای ارتباطی منطقه غرب آسیا نیز در آن مطرح شد، پیش از سخنرانی نتانیاهو در سازمان ملل برگزار شد. نتانیاهو در سخنرانی خود به تلاش برای حذف ایران از کریدورهای بینالمللی منطقه اشاره داشت. در این نشست عباس آخوندی، وزیر سابق راه و شهرسازی، امین ترفع، رئیس مرکز امور بینالملل وزارت راه و شهرسازی، دکتر احمد کاظمی، استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل اوراسیا و محمدعلی بهمنیقاجار، وکیل دادگستری و پژوهشگر تاریخ به سخنرانی پرداختند.
اول مهرماه نشست بررسی حقوقی، سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیک دالان زنگزور توسط اندیشکده مطالعات آسیایی ایرانیان در مرکز مطالعات خاورمیانه برگزار شد.
این نشست که بحث کریدورهای ارتباطی منطقه غرب آسیا نیز در آن مطرح شد، پیش از سخنرانی نتانیاهو در سازمان ملل برگزار شد. نتانیاهو در سخنرانی خود به تلاش برای حذف ایران از کریدورهای بینالمللی منطقه اشاره داشت.
در این نشست عباس آخوندی، وزیر سابق راه و شهرسازی، امین ترفع، رئیس مرکز امور بینالملل وزارت راه و شهرسازی، دکتر احمد کاظمی، استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل اوراسیا و محمدعلی بهمنیقاجار، وکیل دادگستری و پژوهشگر تاریخ به سخنرانی پرداختند.
ایران مطمئنترین مسیر ارتباط باکو با نخجوان
امین ترفع، رئیس مرکز امور بینالملل وزارت راه و شهرسازی در این نشست گفت: در میانه جنگ ۲۰۲۰ آقای علیاف واژه زنگزور را در ادبیات ژئوپلیتیکی آذربایجان ایجاد کرد. هم در هفته گذشته و هم در برهههای قبلی نخستوزیر ارمنستان اشاره کرد که آمادهایم مطابق با شرایطی که ایران برای اتصال آذربایجان به نخجوان فراهم کرده، ما هم با همان شرایط از خاک خودمان اتصال آذربایجان به نخجوان را برقرار کنیم.
منتها در طول مذاکراتی که وجود داشت و اتفاقاتی که افتاد و فرازونشیبهایی که بود هیچ وقت ارمنستان نپذیرفت که اسم این منطقه را که آذربایجان به آن کریدور زنگزور میگوید بپذیرد و ارمنستان صرفاً گفت این مسیر حمل و نقلی است که آذربایجان را به نخجوان متصل میکند و اسم کریدور را برای آن قائل نیست.
ارمنستان نگاهش به موضوع زنگزور صرفاً مسیر حمل و نقلی است و عنوان کریدوری برای آن قائل نیست. نخستوزیر ارمنستان موضوع چهارراه صلح را مطرح کرده است. چهارراه صلح هم مسیرهای شمالی-جنوبی را در بر میگیرد و هم مسیرهای شرقی-غربی؛ یعنی به نوعی این ابتکار را مطرح کرد که مسیر حمل و نقلی زنگزور هم اگر مطرح میشود در چارچوب این ابتکار چهارراه صلح میگنجد و در قالب آن قرار میگیرد. روسیه از کریدور زنگزور به عنوان ابزاری برای اینکه بتواند حضور خودش را در منطقه قفقاز استمرار بدهد استفاده میکند.
از طرف دیگر نگاه روسیه به زنگزور این است که میتواند از نفوذ غرب و ترکیه در منطقه قفقاز کنترل داشته باشد. ترکیه حامی اصلی آذربایجان در زمینههای مختلف اقتصادی نظامی و تجاری بوده است. اگر کریدور زنگزور با آن مفهوم ایجاد شود پیوستگی ارضی کشورهای ترکزبان اتفاق میافتاد و رویای ترکیه برای پیوستگی این کشورها محقق میشود.
یک نکته دیگری که میتواند به مسئله زنگزور ارتباط داشته باشد ابتکار راه توسعه عراق است که با مشارکت ترکیه، قطر و امارات دنبال میشود. عراق هدفش این است که خلیجفارس را از طریق جغرافیای خودش با زیرساختهای پرظرفیت بندری، ریلی، جادهای که در حوزه مسافر و کالا ایجاد میکند به ترکیه و از ترکیه به اروپا متصل کند.
به نظر میرسد اگر این مسیر زنگزور اتفاق بیفتد آذربایجان و ترکیه حتماً تلاش خواهند کرد که مسیر شمالی-جنوبی یا اتصال به خلیجفارس هم حتماً از طریق عراق و نه از طریق ایران انجام شود و به واسطه رقابت ژئوپلیتیکی که بین ایران و ترکیه وجود دارد، حتماً موضع عراق را تقویت خواهند کرد. موضع رژیم صهیونیستی با توجه به نزدیکی اسرائیل و آذربایجان در حوزههای مختلف و حمایتی که خصوصاً در دوران جنگ از دولت آذربایجان اتفاق افتاد نیز روشن است. رژیم صهیونیستی دنبال این است که اتحاد و مشارکت منطقهای را بر علیه ایران در منطقه قفقاز شکل دهد و شاید کریدور زنگزور بتواند به این موضع کمک کند.
چین نگاه کلیدی و اساسی به کریدور زنگزور دارد؛ یعنی چین به جهت اینکه نگاه توسعهای به غرب را دنبال میکند گذرگاههای جدید و مسیرهای جدید حمل و نقلی و تجاری برایش اولویت بالایی دارد. روسیه و چین میتوانند در اینکه کریدور زنگزور شکل بگیرد با هم همنظر و همکار باشند ولی حتماً بعد از اینکه کریدور زنگزور ایجاد شد این احتمال وجود دارد که روسیه و چین با هم رقیب باشند و تعارض منافع در میزان نفوذ در منطقه قفقاز را با هم داشته باشند.
در عین حال براساس سبک عمل چین این کشور وارد مناطق جغرافیایی میشود که عاری از تنش باشد؛ یعنی سرمایه و تامین مالی خودش را در مناطقی وارد میکند که کمترین تنش جغرافیایی را داشته باشد. نگاه آمریکا و اروپا به زنگزور نگاه حمایتی از جهت رفع تنش در منطقه است. در صورت ایجاد این کریدور میتوانند نفوذ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خودشان را در منطقه قفقاز داشته باشند و جلوی رقبای منطقهای مثل ایران و روسیه را بگیرند.
از 30 سال قبل و بعد از فروپاشی شوروی، ایران بهعنوان مسیر حمل و نقلی اتصال آذربایجان به نخجوان عمل کرده و بهترین و کوتاهترین و ارزانترین مسیر بوده؛ حتی در دوران کرونا که محدودیتهای مرزی در مرزهای مختلف ایجاد شد و مرزهای ایران مسدود شد، اتصالِ آذربایجان به نخجوان باز بود و این تبادل بین آذربایجان و نخجوان از طریق خاک ایران اتفاق میافتاد.
سال ۱۴۰۰ یک تفاهمنامه ایجاد مسیر ارس از طریق ایران بین آذربایجان و ایران منعقد شد و همین الان عملیات ساخت پل آقبند در حال انجام است. درحالیکه جغرافیای سیونیک ارمنستان صعبالعبور است و هزینه زیرساخت آنجا برای اتصال آذربایجان به نخجوان خیلی بالاست و احتمالاً میلیاردها دلار سرمایهگذاری نیاز دارد که این مسیر حمل و نقلی شکل بگیرد ولی اگر این مسیر ساخته شود و در طول زمان آذربایجان تمایل پیدا کرد از آن استفاده کند حتماً تا زمان نامعلومی استفاده از آن بهخاطر اختلافات ریشهای و اساسی که مردم آذربایجان و مردم ارمنستان دارند تجاری نخواهد بود.
حتماً کریدور امن و مطمئنی نخواهد بود که استفاده از آن خیلی زود تجاری شود. در عین حال اگر هم این استفاده به سمت تجاری شدن پیش برود و مقیاس خودش را بتواند افزایش بدهد، وابستگی آذربایجان به ارمنستان خودش در واقع محدودیتی است که آذربایجان حتماً احساس میکند این وابستگی نباید صددرد اتفاق بیفتد.
مخالفت ایران با ایجاد کریدور زنگزور نباید فراتر از چارچوب مطلوب ارمنستان باشد؛ یعنی اگر مطلوبیتی برای ارمنستان برای ایجاد مسیر حمل و نقلی وجود دارد مخالفت ما با ایجاد زنگزور نباید فراتر از آن خواسته و نظر ارمنستان باشد. اگر اینطور باشد ارمنستان هم با ما مخالفت میکند و نباید ایران به عنوان مانع یا مخالف باز شدن مسیرهای حمل و نقلی در منطقه شناخته شود و ما برای اینکه بتوانیم در کریدورهای منطقهای و معادلات منطقهای در حوزه ترانزیت نقش داشته باشیم، حتماً باید بتوانیم نوع شراکت را تعریف کنیم.
حتماً اگر بخواهیم در منطقه قفقاز نفوذ داشته باشیم محدودیتهای تحریمی که در حوزه تجارت داریم مانع هستند و هر چقدر محدودیتهایمان در حوزه تجارت و اقتصاد را برطرف کنیم نفوذ نرم و اقتصادیمان در منطقه افزایش پیدا میکند و همینطور جذابیت کار کردن با ایران افزایش پیدا میکند. نکته آخر اینکه قبل از اینکه مسیر ارتباطی چه از مسیر ارمنستان و چه از مسیر ایران شکل بگیرد و ریل و جادهاش ساخته شود و این اتصال پرظرفیت اتفاق بیفتد حتماً و بلاتردید و بلاشک باید اتصال شبکه ریلی ایران به شبکه ریلی ترکیه به انجام برسد.
قبل از آن اگر اتصال مسیر آذربایجان به نخجوان شکل گرفت و ساخته شد چون ترکیه شبکهاش را به نخجوان متصل میکند حتماً این شانس ما برای اینکه بتوانیم مستقیم به شبکه ریلی ترکیه وصل شویم کم خواهد شد و حتماً باید در معادلات و در راهحل جامع که برای منطقه قفقاز پیشنهاد میشود موضوع اتصال ایران به شبکه ریلی ترکیه هم لحاظ شود و در نظر گرفته شود.
تحولات قفقاز نیازمند نگاه ایرانی است
احمد کاظمی، استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل اوراسیا نیز در این نشست گفت: موضوع کریدور ادعایی زنگزور یکی از پیچیدهترین مباحث و بلکه فتنههایی است که در قرن بیستویکم ممکن است در معدودی از نقاط جهان اتفاق بیفتد. از بد یا خوب حادثه در روند گذار به نظم نوین جهانی و منطقهای در کنار مرزهای شمال غربی ما در حال شکلگیری است.
تحولات آبان ۹۹ به بعد یعنی جنگ ۲۰۲۰ نشان داد که ما در این منطقه با یک جنگ ادراکی و شناختی سروکار داریم که در وهله اول و در نگاه خرد تلاش داشت تمام تحولات را به اختلافات آذربایجان و ارمنستان و مباحث مرزی و ارضی که بین این دو مطرح بوده محدود کند و در این اواخر هم دیدیم که از سطح کلان به سطح مباحث و رقابتهای سیاسی بین جناحهای روسیهگرا یا غربگرا در کشور فروکاسته شد و آن چیزی که در این میان مطرح است، قربانی شدن منافع کشور است.
ما امروز در کشور نیاز داریم که نگاه ایرانی به تحولات ژئوپلیتیک قفقاز و نبردهای کریدوری که با پیوستهای امنیتی قومی تاریخی در این منطقه دارد برنامهریزی میشود داشته باشیم. اول از همه عنوان کلمه کریدور به اصطلاح زنگزور از نگاه حقوقی، سیاسی، تاریخی و هم از نگاه ملی مشکل دارد. بند ۲ ماده ۲ منشور سازمان ملل از تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشورها صحبت میکند. براساس این نگاه حقوقی آن چیزی که جمهوری آذربایجان به عنوان زنگزور اطلاق میکند دقیقاً استان سیونیک ارمنستان است.
ما در گلوگاه جنوب قفقاز و در جنوب ارمنستان امروز با یک بستر و سه رویا مواجه هستیم. سه نسخه کریدوری در اینجا وجود دارد. اولین نسخه کریدوری در جنوب ارمنستان دالان تورانی ناتو است. روسیه در قفقاز در اثنای جنگ دوم قرهباغ غافلگیر شد. امروز صحنه منطقه، صحنه اخراج روسیه از قفقاز است. دوستانی که تلاش دارند بگویند روسیه تنها قدرت تعیینکننده در قفقاز است دستاوردهای روسیه را در قفقاز و در شرایط کنونی مورد سنجش قرار نمیدهند.
به دلایل مختلف اولین نسخه مدنظر برای قفقاز نسخه ناتویی بود. آیا برای ما جای تعجب نیست که چرا ناتو انگلستان و حتی آمریکا که ۲۶ سال در گروه مینسک از ارمنستان حمایت میکردند و اجازه نمیدادند یک وجب از خاک آذربایجان آزاد شود چطور شد یک دفعه از سال ۲۰۲۰ همه طرفدار آزادی اراضی اشغالی آذربایجان شدند و چگونه بعد از این اتفاق که یکی از مدرنترین پاکسازیهای قومی در منطقه قرهباغ صورت گرفت که به اذعان خود آقای علیاف ۷۵ درصد ارمنی بودند پاکسازی انجام شد و دنیای غرب و دنیای مسیحیت کامل سکوت کردند و شورای امنیتِ انگلستان از جمهوری آذربایجان حمایت کرد.
در این سه چهار سال اخیر اقداماتی که در خصوص جهان ترک انجام شده، اندازه تمام اقداماتی که در سه دهه اخیر انجام شد، بوده است. چرا باید این تلاش به این شدت گسترش پیدا کند و چرا همزمان تشیع و اقلیتهای ایرانی در جمهوری آذربایجان منکوب و سرکوب میشوند؟ چرا ما نگران جهان ترک هستیم؟ به خاطر اینکه آن چیزی که آنها جهان ترک میگویند هیچ ارتباطی به هویت اصیل ایرانی آذریها ندارد و یک هویت شیعی و ایرانی پیشتاز در صیانت از هویت تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی ایران یکی از اهداف ژئوکالچرال همین کریدور ادعایی از بین بردن هویت و چسباندن آن به هویت جعلی است.
رزمایشی که ایران انجام داد مقابل روسیه نبود، در آن مقطع مقابل ناتو بود که هشدار داد و نگذاشت جمهوری آذربایجان از این فضا استفاده کند؛ بعد از اینکه این اتفاق افتاد طی دو سال اخیر تحت تاثیر دو فرایند روسها متوجه شدند که بعد از جنگ سوم قرهباغ که منجر به پاکسازی قومی قرهباغ و از بین رفتن کریدور لاچین شد، دارند از قفقاز حذف میشوند و در ارمنستان هم که دولت غربگرای پاشینیان محدودیتها را علیه روسیه بیشتر میکند.
روسها با جنگ اوکراین و انسداد ترانزیتی و ژئوپلیتیکی در دریای سیاه و در اروپای شمالی و شرقی مواجه شدند و آنها را به این نتیجه رساند که گویا کریدور جعلی زنگزور آخرین جایی است که میتوانند به قفقاز برگردند. اینجا نسخه دوم یعنی نسخه روسی مطرح شد. پس روسها و انگیزههای مختلف دنبال این هستند که کریدوری در اینجا داشته باشند. مشکلی که وجود دارد این است که اولاً نگاه روسها به این قضیه مثل خیلی از سیاستهایی که روسیه در قفقاز داشته، نگاه انحصارگرایانه است. دوم از منظر حقوقی است. متن حقوقی و سند حقوقی برای بحث کریدور در منطقه وجود ندارد.
آذربایجان معتقد است اگر ناتو نتوانست و ترکیه نتوانست روسیه این کار را انجام بدهد. روسها با همین امید که در قرهباغ ۵ سال صلح برقرار کنند و اتوماتیکوار ۵ سال هم تمدید شود، آمدند و با آذربایجان همراهی کردند و بعد از سه سال اخراج شدند. طبیعی است که در مورد این کریدور هم میتواند همین اتفاق بیفتد. حتی اگر به دست روسیه هم باز شود تضمینی وجود ندارد که در دست روسیه بماند. روسیه امروز هم خط ریلی در بلاروس و لیتوانی به استان برونگان خودش داشت ولی الان در لیتوانی کنترلی بر آن ندارد.
برای ما سوال اصلی این است که اگر برای روسیه و برای آذربایجان بحث، ترانزیت است، آن سوی رودخانه با این سوی رودخانه چه فرقی میکند؟ نسخه ایرانی نسخهای است که ۳۰ سال است وجود دارد و ما بهرغم هزینههای نگهداری جاده و مباحث فنی اجازه دادیم جمهوری آذربایجان به خاک خودش از طریق خاک ایران وصل شود. امروز اگر بحث حسن همجواری و همسایگی باشد جمهوری آذربایجان باید بیشتر از ایران دنبال کریدور ارس باشد. سه دهه حتی در مواقعی که بدترین نگاه به ایران داشته و روابط دچار تنش بود، ایران این مسیر را حفظ کرد و امروز بهترین مسیر همچنان همین مسیر است.
اگر روسها در وعدههایی که به ما دادند صادق نباشند، اگر ما روسها را با روسهای تزار و روسهای شوروی نمیخواهیم بسنجیم، اگر واقعاً روسها در این مسئله صادق باشند که دنبال کریدور به معنای اینکه حاکمیت ارمنستان و مرزهای بینالمللی ایران آسیب ببیند نیستند، باید زمینههای همکاری را در قالب همان مدل سه به علاوه سه گسترش بدهند؛ مدلی که ایران ۲۰ سال پیش ارائه کرده و همین کریدور ارس مصداق این همکاریهاست چون به نفع همه شش کشور است. امروز اگر فتنه ژئوپلیتیکی ادعایی زنگزور با کمک روسها محقق شود، روسها دچار اشتباه بزرگی میشوند؛ به دلیل اینکه ذهن کنونی ایرانیان را به اقیانوسی از ذهنیت منفی تاریخی وصل میکنند.
ارمنستان در یک انتخاب تاریخی قراردارد که بین بقا و فنای ژئوپلیتیکی تصمیم بگیرد و از این منظر کریدور ارس برخلاف تبلیغاتی که باز در این جنگ شناختی مطرح میشود، علیه ارمنستان و رقیب آن نیست بلکه مکملی برای بقای ارمنستان و از بین بردن بهانهها و فشارهایی است که روی ارمنستان وجود دارد. کما اینکه ایران همزمان با آن بحث احداث جاده و بازسازی راههای جنوب به شمال را با قرارداد ۲۳۰ میلیون دلاری از سال گذشته پیگیر است تا کریدور خلیج فارس به دریای سیاه از طریق ارمنستان انجام شود و این نشان میدهد که ایران از یک نگاه جامع و همهجانبه در این موضوع در منطقه پیروی میکند.
ایروان الزام حقوقی برای پذیرش خواسته باکو ندارد
محمدعلی بهمنیقاجار وکیل دادگستری و پژوهشگر تاریخ و عضو کمیته بینالملل کانون وکلای مرکز نیز در این نشست گفت: آذربایجان تنها کشوری نیست که منطقه برونبوم دارد. کشوری که حد واسط خاک اصلی و منطقه برونبوم یک کشوری هست مثل حالتی که ارمنستان الان دارد یا فرض کنید لهستان و لیتوانی نسبت به منطقه برونبوم کالینگراد روسیه دارند.
این کشور واسط تکلیفی ندارد که منطقهای را در اختیار آن سرزمین اصلی برای اتصال به منطقه برونبوم قرار بدهد. اینکه همکاری و مساعدت کند همانطوری که الان ارمنستان اعلام میکند و میگوید همان گونهای که ایران مساعدت میکند من هم با جمهوری آذربایجان برای اتصال مساعدت میکنم و این میتواند بر مبنای حسن همجواری باشد و اما آیا ارمنستان یا ایران تکلیف دارند که منطقهای را در اختیار جمهوری آذربایجان قرار بدهند یا فرض کنید لهستان و لیتوانی منطقهای را در اختیار روسیه قرار بدهند؟
پاسخ حقوق بینالملل به این پرسش منفی است و هیچ تکلیفی وجود ندارد. هیچ رویه حقوقی و رویه قضایی وجود ندارد. حتی میتوانم بگویم از این بالاتر در دکترین هم چنین نظری ندیدم یعنی یک عالم حقوق بینالملل این را مطرح کند که برای اینکه کشورها بتوانند با برونبومشان ارتباط داشته باشند پس کشور حد واسط مکلف شود که حتی تسهیلاتی ارائه بدهد. میتوانیم در ذیل حسن همجواری بگوییم که کشوری که حد واسط است، باید تسهیلاتی ایجاد کند، باید راه، مثل همون حالتی که ایران برای جمهوری آذربایجان ایجاد کرده برای اینکه به نخجوان متصل شود؛ بلکه مغایرش مبانی متعددی دارد.
پس بحث اینکه جمهوری آذربایجان برونبوم دارد و ارمنستان باید ارتباط این برونبوم و خاک اصلی جمهوری آذربایجان را ایجاد کند، چنین تکلیفی مبنای حقوقی ندارد و بار کردن چنین تکلیفی بر کشوری اتفاقاً مغایر حقوق بینالملل است. اما در مورد توافقنامه آتشبس همانگونه که از نام توافقنامه پیداست، این معاهده نبوده و الزام حقوقی ندارد و درباره موضوعات قاعدهساز حقوق بینالملل نبوده است.
کشورها گاهی ولو با یک بیانیه یکجانبه اقدامی را ایجاد میکنند که منجر به قواعد قانونساز در حقوق بینالملل میشود اما توافقنامه آتشبس در واقع قواعد قانونسازی را در حقوق بینالملل ایجاد نکرده است. چیزی به نام تصویب وجود نداشته چراکه اصلاً نیاز و حاجت به تصویب نبوده چون معاهده نبوده این یک یادداشت تفاهم سیاسی بوده و بهطور خاص و دقیق و کامل، این توافقنامه آتشبس ناظر بر امر موقتی است و اصولاً نمیخواهد سازوکار دائمی و ماندگاری ایجاد کند و بههیچوجه شأن حقوقی ندارد.
موضوعیت این توافقنامه بر این مبنا بوده که جمعیتی ارمنی در جمهوری خودخوانده آرتساخ وجود داشته و ارمنستان مایل بوده رابطه با این جمهوری ارمنینشین قطع نشود و در قبال ارتباط ارمنستان با این جمهوری ارمنینشین از طریق لاچین یک دالان هم ایجاد شود که آذربایجان با برونبومش در نخجوان ارتباط داشته باشد در واقع لاچین در مقابل استان سیونیک یا زنگزور مطرح شده است و وقتی که جمهوری آرتساخ از بین رفته و ارمنستان دیگه علاقهای ندارد که با آن منطقه ارتباط داشته باشد به طریق اولی دالان زنگزور یا سیونیک هم منتفی است؛ به عبارت دیگر این توافقنامه به قول ما حقوقیها سالب به انتفاع موضوع شده است.
ضمن اینکه روسیه و آذربایجان پیش از ارمنستان این توافقنامه را نقض کردند. روسیه برخلاف تعهداتش صلحبانان خودش را از منطقه خارج کرد و به جمهوری آذربایجان اجازه داد که جمهوری خودخوانده آرتساخ را اشغال و منحل کند. بنابراین ایجاد این دالان هیچ مبنای حقوی ندارد و تنها براساس اعمال فشار و زور به ارمنستان و اینکه ارمنستان به ایجاد چنین دالانی تن بدهد استوار است.
اینجاست که ماهیت سیاسی کریدور مشخص میشود که ماهیت دالان تورانی برای اتصال ترکیه از طریق نخجوان به باکو و آسیای مرکزی است. اصولاً در چند سال گذشته اصطلاح آسیای مرکزی هم در حال حذف است و جایش را اصطلاح ترکستان میگیرد. بنابراین تمام منطقه در پازلی با هم متصل هستند برای اینکه این دالان ایجاد شود اما ماهیت حقوقی این کریدور سلب حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ارمنستان است. تهدید به استعمال زور و تحریم همگی نقض قواعد آمره حقوق بینالملل است.
منع توسل به زور صرفاً این نیست که به زور متوسل نشویم بلکه باید از تهدید به استعمال زور هم خودداری کنیم. هر نوع فشاری که از سوی جمهوری آذربایجان یا کشورهای ثالث مثل روسیه و ترکیه یا هر کشور دیگر نسبت به ارمنستان اعمال شود نقض چندین قاعده مهم حقوق بینالمللی است؛ اول، منع مداخله در امور داخلی دولتها و دوم، اصل احترام به استقلال و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشورها است و سوم، اصل منع تجاوز. تهدید به تجاوز هم خودش نقض اصل منع تجاوز است و چهارم رعایت حسن همجواری. اما ایران در مقابل این اعمال فشارها چه مسئولیتی دارد؟
در قواعد ناظر بر «مسئولیت بینالمللی دولتها» مسئولیت دولتهای ثالث را نسبت به نقض قواعد حقوق بینالملل هم داریم. یعنی کشور ایران میتواند و حق دارد حتی به عبارتی مکلف است در مقابل نقض حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ارمنستان به عنوان کشور همسایه واکنش نشان بدهد. این حق ایران است که دفاع کند و براساس قواعد ناظر بر مسئولیت بینالمللی دولتها طیف وسیعی از واکنشهاست که ایران میتواند انجام دهد. از اعتراض و عدم همکاری و عدم شناسایی تا حتی توسل به قوه نظامی میتواند پاسخ دهد.
ایران لازم نیست منتظر اجازه ارمنستان باشد. لازم نیست پیمان دفاعی مشترک با ارمنستان داشته باشد. به دلیل اینکه قواعد آمره حقوق بینالملل درباره احترام به تمامیت ارضی و استقلال کشورها نقض میشود ایران میتواند واکنش نشان بدهد و میتواند از ارمنستان در مقابل هر تجاوز، دفاع مشروع کند. چنانچه ارمنستان از ما دعوت کند و درخواست کند که مسلم است و اگر ارمنستان درخواست هم نکند حتی ما میتوانیم دفاع مشروع کنیم به دلیل اینکه نقض تمامیت ارضی و استقلال و حاکمیت ملی کشورها صرفاً مربوط به آن کشور مورد تجاوز نیست. قواعد آمره حقوق بینالمللی تعهدات عامالشمول یعنی تعهدی است که نسبت به همه جهان دارد. فرض کنیم در شرایطی که خود ارمنستان موافقت کند سه مبنا برای مقابله ایران میتوان در نظر گرفت.
یکی بحث اکراه ارمنستان است؛ در اینجا ما میتوانیم بگوییم ارمنستان به صورت آزادانه تن نداد و بحث اکراه و عدم رضایت دولت ارمنستان مشخص است و دولت ارمنستان به زور به این موافقت وادار شده و ما این موافقت زوری را به رسمیت نمیشناسیم و حالا این واکنش ما باز میتواند طیفهای گستردهای داشته باشد.
به طور علیالاصول این طیف واکنش ما بدون محافظهکاری نباید به طیف نظامی وارد شود چون کشورها برای حل و فصل اختلافات خودشان از روشهای نظامی استفاده نمیکنند. مبنای دیگر بحث منافع حیاتی ماست. ارمنستان اگر تن بدهد به چنین کاری، در نتیجه آن خفگی ژئوپلیتیک برای ما به وجود بیاید، در چنین شرایطی منافع حیاتی ملت ما در معرض خطر است و باز در حقوق بینالمللی هنگامی که منافع حیاتی کشور در معرض خطر باشد میتوان واکنش نشان داد. موضع سوم بحث دفاع پیشگیرانه است. دکترین دفاعی پیشگیرانه یک دکترین مطرح در حقوق بینالملل بوده است.
روسها و آمریکاییها هم از آن استفاده کردهاند. حقوقدانان جهان سومی سعی کردهاند این دفاع پیشگیرانه را رد کنند به نفع کشورهایی مثل ما که کشورهای ضعیفتری بودیم نیست. اما به هر حال وقتی این ترم، این سلاح، این دفاع پیشگیرانه مطرح در حقوق بینالملل ولو بهعنوان یک دکتری منتفی نیست که ما هم بتوانیم از دفاع پیشگیرانه در صورتی که منافع حیاتیمان تهدید شود استفاده کنیم و به آن توسل بجوییم چراکه خطرات برای ما در واقع قطعی خواهد بود.
ترتیبات جدید منطقهای
عباس آخوندی، وزیر سابق راه و شهرسازی نیز در این نشست از منظر امنیت ملی گفت: از نگاه امنیت منطقهای ایران مدتهاست حداقل در حالا چه پیش از جمهوری اسلامی از دوره مدرن که با پیمان سعدآباد به نحوی دنبال بنیانگذاری یک نوع امنیت منطقهای بود و بعدش پیمان بغداد و پیمانهای مختلف و چه پس از انقلاب مداوم از بحث امنیت منطقهای صحبت کرده است. امنیت منطقهای در خلیج فارس و امنیت منطقهای در بحث آسیای میانه و قفقاز، همواره موضوعی است که مورد توجه ایران بوده و هست.
بهرغم ۴۵ سال تاکید ایران بر امنیت منطقهای، ما در وضعیتی هستیم که هم در منطقه خلیج فارس و هم در منطقه قفقاز، یک امنیت ناپایداری را شاهد هستیم. اطرافمان را نگاه بکنیم؛ عراق، یمن، سوریه، لبنان و افغانستان کلاً این منطقه ما ناامن است و همچنان پیامهای امنیت منطقهای ایران نزد کشورهای جنوب و شمال به رسمیت شناخته نشده و مورد پذیرش قرار نگرفته است. ما همواره از کشورهای منطقه خواستهایم امنیت منطقهای داشته باشیم ولی از این پیام ما استقبال نمیکنند؛ نه کشورهای جنوب از آن استقبال میکنند و نه کشورهای شمال.
در واقع ما به صورت یکسویه بحث امنیت منطقهای را مطرح میکنیم اما چرا استقبال نمیکنند؟ و اگر استقبال نمیکنند آیا ما باید تجدیدنظر کنیم یا نباید تجدیدنظر کنیم؟ در هر صورت بدون امنیت که امکان توسعه وجود ندارد. مگر میتوانیم با فرض عدم امنیت در این منطقه توسعه داشته باشیم و امنیت هم امنیت پایداری نیست. آیا غیر از ما و ملتهای منطقه ذینفعانی در جهان وجود دارد و آیا ما میتوانیم یک امنیت منطقهای را مستقل از قدرتهای جهانی تعریف کنیم یا باید مناسبات امنیت منطقه را با قدرتهای جهانی به نحوی تعیین تکلیف کنیم؟
این یک سوال بسیار پیچیده، خطرناک و استراتژیک است. تا حالا معمولاً ما در ایران تلاش کردیم که به این سوال فکر نکنیم و از کنار این سوال عبور کنیم و این یک سوال واقعی است. ما میخواهیم امنیت منطقه را بدون مداخله نیروهای خارجی تامین کنیم؛ این پیشنهاد ما بوده ولی آیا ترکیه هم حاضر است آن را بپذیرد یا ترکیه اولین کشوری است که رفته با ناتو ارتباط برقرار کرده است. آیا کشورهای حاشیه خلیجفارس هم حاضرند پیشنهاد ما را بپذیرند؟ بنابراین آیا ما همچنان میتوانیم یکجانبه اصرار کنیم که امنیت منطقه را مستقل از قدرتهای جهانی میخواهیم حل کنیم یا باید یک مناسباتی با قدرتهای جهانی به صورت مستقل تنظیم کنیم؟ این یک بحث بسیار پیچیده است.
در رابطه با موضوع دو کشور آذربایجان و ارمنستان هم همین قاعده را میتوان مطرح کرد. آذربایجان میخواهد با یک برونبوم خودش ارتباط برقرار کند ولی لایه بعدی بحث را باید با نگاه گستردهتری بحث کنیم. رقابت تاریخی ایران و ترکیه یک سطح دیگر از بحث است. یعنی اساساً این بحث ربطی به آذربایجان و ارمنستان ندارد. رقابت در سطح دیگری صورت میگیرد. این ترکیه است که با ایران رقابت میکند و تلاش میکند ایران را در یک خفگی ژئوپلیتیک قرار بدهد و باز در یک سطح بالاتری هم میتوان موضوع را بحث کرد که یک نوع حصری است که ناتو و آمریکا از مجرای ترکیه و اسرائیل برای ایران در حال ایجاد هستند.
این موضوع حتماً در لایه باکو و ایروان قابل طرح نیست. این لایه بازیگری جزئی است؛ حداقل لایه که ما باید بحث بکنیم در ارتباط با لایه قدرتهای منطقهای و رقابتهای تاریخی ایران و ترکیه است و میتوانیم در لایه بالاتر بحث کنیم. اگر میخواهیم راجع به این موضوع بحث کنیم موضوع را به باکو و ایروان تقلیل ندهیم و این تقلیل بسیار موضوع راهزنی است.
همواره فلات آناتولی و فلات ایران به شکل تاریخی در چند هزار سال گذشته در رقابت با هم بودهاند و نمیتوانیم از این رقابت دو فلات آناتولی و ایران چشمپوشی کنیم. این رقابت رقابت ژئوپلیتیک تاریخی است و واقعیت ژئوپلیتیک مفهومش این نیست که به سمت جنگ برویم ولی باید بفهمیم در چارچوب یک رقابت واقعی ژئوپلیتیکی تاریخی، یک پدیدار تاریخی و جغرافیایی، چه استراتژیای باید انتخاب کنیم.
این بحثی نیست که دیروز و پریروز اتفاق افتاده باشد. با فروپاشی امپراطوری عثمانی بعد از جنگ جهانی اول منطقه هیچوقت روی امنیت را به خودش ندید. به قول آن کتاب صلحی است که تمام صلحها را بر باد داد. با فروپاشی عثمانی کشورهای متعددی در این ۱۰۰ سال در منطقه تشکیل شده که همگی مشکل هویتی دارند؛ از عراق بگیرید تا اسرائیل تا لبنان و اردن و سوریه همه کشورهایی هستند که هیچکدام تاریخ طولانی ندارند. ما الان در منطقه با شکافها و گسلهای هویتی مواجه هستیم و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هم از سوی دیگر به این وضعیت دامن زد.
ما با کشورهایی در منطقه روبهرو هستیم که از جهت تاریخی نمیتوانیم به آنها ملت بگوییم و اینها بیشتر قوم هستند تا ملت و قدرتهایی هستند که بر مبنای هویت قومی شکل گرفتند تا هویتهای ملی و اکثرشان دچار گمگشتگی و بحران هویتی هستند. آخر کار آذربایجان بخشی از تمدن ایران است و نمیتواند برای خودش هیچ هویت مستقل از هویت ایرانی تعریف کند. دچار اختلال هویتی است. عراق مدتی بخشی از ایران بوده و یا بخشی از عثمانی نمیتوانست هویت مستقلی را تعریف بکند و ترکیه و بقیه قدرتها فرصت پیدا کردند که از این گسلهای هویتی حداکثر سوءاستفاده را داشته باشند. محور اخوانی ترکیه و قطر از این اختلالات در منطقه حداکثر سوءاستفاده را میکنند.