| کد مطلب: ۱۹۳۵۶

جنگ غزه و مرزهای فراموش‌شده

جنگ غزه شبیه آتشی که به جان جنگلی خشک افتاده باشد، روزبه‌روز گسترده‌تر و بی‌رحمانه‌تر می‌شود و تلاش آتش‌نشانان برای خاموشی آن، اگر واقعاً صادقانه هم باشد، تاکنون بی‌نتیجه بوده است. هرگاه با فعالیت‌های دیپلماتیک، جرقه‌ای در انتهای تونل تاریک جنگ زده می‌شود، بلافاصله یک عملیات نظامی آن را کور می‌کند.

بیانیۀ مشترک مصر و قطر و آمریکا با هدفِ نهایی کردن توافق آتش‌بس بین اسرائیل و حماس در غزه، کورسوی امیدی در بین مردم خاورمیانه برای پایان یافتن این جنگ خانمانسوز پدید آورد، اما حملۀ ارتش اسرائیل به مدرسۀ تابعین در محلۀ الدرج شهر غزه که به صورت پناهگاه آوارگان فلسطینی در آمده است، بار دیگر امید به پایان جنگ را به یأس تبدیل کرد.

طبق اعلام فلسطینی‌ها، در حمله به مدرسۀ تابعین حدود صد غیرنظامی بخصوص زنان و کودکان جان خود را از دست داده و شمار بسیاری زخمی شده‌اند. ارتش اسرائیل نیز طبق معمول مدعی شده است که یک مرکز عملیاتی حماس را در مدرسه هدف قرار داده و 20 تن از نیروهای آن را کشته است. ادعاهای ارتش اسرائیل دیگر محل اعتنای سازمان‌های بین‌المللی قرار نمی‌گیرد. از همین رو، فرانچسکا آلبانزه، نمایندۀ ویژۀ سازمان ملل با شدیدترین لحن ممکن عملیات ارتش اسرائیل را محکوم کرده و آن را تداوم «نسل‌کشی محل به محل، مدرسه به مدرسه و اردوگاه به اردوگاه»، دانسته است.

خانم آلبانزه با انزجاری توأم با استیصال از عدم توانایی سازمان متبوعش برای توقف ماشین جنگی اسرائیل گفته است: «ای‌کاش فلسطینی‌ها، ناتوانی جمعی ما را در حفاظت از خودشان ببخشند.» از نظر او جنگ غزه هنجارها و مرزهای معمول را پشت سر گذاشته است.

با آنکه بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل از اعزام نمایندۀ خود به قاهره یا دوحه در آینده‌ای نزدیک برای مذاکرۀ غیرمستقیم با حماس به قصد نهایی کردن توافقنامۀ آتش‌بس خبر داده اما جامعۀ جهانی متقاعد شده است که ائتلاف راستگرای افراطی حاکم بر اسرائیل، علاقه‌ای به پایان دادن به جنگ ندارد و همچنان بقا و منافع خود را در گرو خونریزی بیشتر می‌بیند. از همین رو، مصر نسبت به نیات واقعی دولت نتانیاهو ابراز بدبینی کرده و قطر نیز خواستار تحقیق بین‌المللی برای روشن شدن ابعاد حملۀ ارتش اسرائیل به مدرسۀ تابعین شده است.

در این میان ممکن است کشتار فلسطینی‌ها در شهر غزه، سبب افزایش فشارها بر دولت نتانیاهو برای پذیرش آتش‌بس شود، اما از آن سوی ماجرا، احتمال عملیات انتقامجویانۀ حزب‌الله لبنان و ایران علیه اسرائیل در فضای ملتهب منطقه، می‌تواند دستاویزی برای دولت نتانیاهو در جهت فرار از آتش‌بس و گسترش دامنۀ جنگ در ابعادی بزرگ‌تر قرار گیرد. در واقع، با هر حرکت تازه‌ای در بازی شطرنج سرسام‌آور و گیج‌کنندۀ خاورمیانه، گویی گره‌ای بر یک کلاف در هم تنیده اضافه می‌شود.

این در حالی است که جمهوری اسلامی همزمان با دل‌مشغولی بزرگ نحوۀ مواجهه با بحران ناشی از ترور اسماعیل هنیه در تهران و کلیت جنگ در منطقه، درگیر انتقال قدرت از کابینه‌ای به کابینۀ دیگر است. اختلاف‌نظرها و تعارض منافع جناح‌ها و گروه‌های مختلف، از یک سو فشار روانی و رسانه‌ای سنگینی را برای نوع گزینش اعضای کابینه، متوجه مسعود پزشکیان و تیم نزدیک به او کرده و از سوی دیگر، چگونگی واکنش به ترور هنیه، بخش عظیمی از وقت و انرژی رئیس دولت و همکاران او را به خود اختصاص داده است. در غیاب، برنامه و دستورکاری مورد اجماع برای مقابله با انواع مشکلات و معضلات داخلی و منطقه‌ای، هر فرد یا گروه یا جناحی، دیدگاه خود را تنها نسخۀ شفابخش بیماری‌های موجود می‌داند و در بین آنان، کسانی که اهرم‌های قدرت و نفوذ بیشتر و قوی‌تری در دست دارند، در جهت تحمیل علایق و سلایق خود بر دولت، بی‌رحمانه‌تر عمل می‌کنند.

در سال‌های اخیر این میزان از تصادم مشکلات و هجوم همزمان آنها، در کنار محدودیت برای اظهارنظر صریح و روشن دربارۀ حساس‌ترین آنها، وجود نداشته است.  به هر حال، واضح است که برای باز کردن کلاف سردرگم منطقه، سرِ نخ آن را باید در آتش‌بس جنگ غزه جست‌وجو کرد. اگر توافق آتش‌بس عملی شود، شدت التهاب فرو می‌نشیند و آنگاه با اعصاب و خاطر آرام‌تری می‌توان فکر کرد و گام برداشت. اگر خبری از آتش‌بس نشود، در آن صورت انتظار هر فاجعه‌ای، صرفاً خیال‌پروری و وهم‌پراکنی نیست.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
آخرین اخبار