| کد مطلب: ۱۳۸۳۵

مشکل همیشگی با گروه‌‏های نیابتی

آنچه در این ستون میخوانید، دیدگاههای رسانههای خارجی است که صرفا جهت اطلاعرسانی منتشر میشود و این دیدگاهها موضع روزنامه «هممیهن» نیست.

نهادهای اطلاعاتی آمریکا در بیانیه اخیرشان نتیجه گرفتند که ایران کنترل کامل بر گروه‌های نیابتی تحت حمایتش ندارد. عجیب است که این نتیجه‌گیری تا این اندازه طول کشید. روابط با گروه‌های نیابتی به پیچیدگی، ناپایداری و غیرقابل پیش‌بینی بودن مشهور است. این گروه‌ها در اکثر مواقع باعث ناامیدی حامیان‌شان می‌شوند و باعث می‌شوند که اهداف استراتژیک حامی به نتیجه نرسد یا در بدترین حالت باز می‌گردند و انتقام‌جویانه پی شکار می‌گردند. تاریخ اخیر ایالات متحده آمریکا درس‌های پرباری در مورد چالش‌های روابط با گروه‌های نیابتی، از ارتش ویتنام جنوبی تا مجاهدین افغانستان دارد. روابط نیابتی بین ایالات متحده آمریکا و نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) هم هرچند در برخی حوزه‌ها موفق بود، اما نهایتاً با شکست مواجه شد. گروه‌های نیابتی می‌توانند برای مخاطبان داخلی، که ترجیح می‌دهند فردی از سرزمین‌های دورتر جان خود را از دست بدهد تا فردی از خونِ خودشان، به لحاظ سیاسی یک راهکار ساده و مطلوب باشد. اما نیروهای نیابتی می‌توانند به‌شدت بی‌رحم و ناکارآمد باشند و آنگونه که یک کارشناس برجسته می‌گفت: «غالباً پول را گوشه جیب‌شان می‌گذارند و در همان مسیری را که خودشان می‌خواهند، پی منافع خودشان می‌روند.» در برابر حامیان این گروه‌ها ممکن است به هر اقدامی که توسط آنها نقض حقوق بشر و جنایت جنگی تلقی شود، به‌عنوان همدست متهم شوند. به عبارت دیگر آنچه این گروه‌ها می‌دهند، همیشه برابر با آنچه دریافت می‌کنند نیست. علاوه بر این هم گروه نیابتی و هم حامی‌اش همواره در مسیر تندبادهای متغیر سیاسی قرار دارند و مسائل به سرعت می‌تواند از کنترل خارج شود و به پیچیدگی روابط افزوده شود. حالا سوال اینجاست که چرا روابط ایران با گروه‌های نیابتی‌اش استثنایی بر این اصول فرض می‌شود؟

حوثی‌‌ها مانند بسیاری دیگر از بازیگران محلی در خاورمیانه، عاملیت خودشان را دارند و تمایل دارند که سرنوشت‌شان را چه در کشورشان و چه در منطقه، خودشان رقم بزنند. اینکه اهداف استراتژیک این گروه‌ها با ایران همسو باشد یا نه و در چه شرایطی چنین همسویی رخ دهد، درست مانند روابط آمریکا با گروه‌های نیابتی‌اش مسئله‌ای قابل بررسی است. اما تقلیل دادن اقدام‌های حوثی‌ها صرفاً به روابط‌شان با ایران، باعث می‌شود تا نحوه نگاه و عملکرد آنها را در دنیا به کناری بزند و آنها را به ربات‌های ازپیش‌برنامه‌ریزی‌شده تبدیل کند و نه به‌عنوان گروهی که اهداف خودشان را برای از بین بردن امنیت تحت حمایت آمریکا در منطقه دارند. به اضافه اینکه این طرز تفکر نشانه تنبلی ذهنی است که نه‌تنها ارزیابی مسائل پیچیده محلی و منطقه‌ای را نادیده می‌گیرد، بلکه باعث مشکلات زیادی در سیاستگذاری‌ها می‌شود. اگر ایران تنها مشکل باشد، آنگاه «بریدن سر مار» و «بمباران و بمبارانِ ایران» که در درجات مختلف توسط دولت‌های عربی، اسرائیل و بسیاری در راهروهای واشنگتن دی‌سی تبلیغ می‌شود، راهکاری است که می‌تواند زمینه را برای مداخله نظامی غرب ایجاد کند و منازعه منطقه‌ای را افزایش دهد. نتایج این اقدام به‌خوبی مستند شده‌است. اما ارزیابی حوثی‌ها به‌عنوان یک گروه با عاملیت و تاریخ خودشان، مستلزم راهکارهایی پیچیده‌تر و زمینه‌ای‌تر است که به‌سادگی صرفاً با استفاده از نیروی نظامی قابل حل نیست، بلکه می‌تواند شامل مذاکره و مصالحه شود و دست‌کم می‌تواند این واقعیت را مشخص کند که اقدام‌های نظامی توسط ایالات متحده و متحدانش باعث برآمدن واکنش‌هایی از سوی بازیگران منطقه‌ای خواهد شد.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
یادداشت
آخرین اخبار