| کد مطلب: ۷۹۸۷
خاطره تلخ روزهای ملاقات

خاطره تلخ روزهای ملاقات

مهدی معتمدی‌مهر فعال سیاسی واقعیت این است که زندان رجایی‌شهر نوعی تبعیدگاه یا نوعی تنبیه‌گاه بود. یعنی وقتی می‌خواستند برای زندانیان سیاسی سختگیری بیشتری به ع

motamedimehr

مهدی معتمدی‌مهر

فعال سیاسی

واقعیت این است که زندان رجایی‌شهر نوعی تبعیدگاه یا نوعی تنبیه‌گاه بود. یعنی وقتی می‌خواستند برای زندانیان سیاسی سختگیری بیشتری به عمل بیاید، آن‌ها را به زندان رجایی‌شهر می‌فرستادند. قبل از این هم که من به آنجا بروم، احمد زیدآبادی، محمودیان، مهندس صمیمی، بهمن احمدی‌عمویی، مجید توکلی، داود سلیمانی و مهدی تحققی از افرادی بودند که به آنجا فرستاده شده بودند. همه هم موارد تنبیهی بود، به دلیل نامه‌ها و متن‌هایی که در اوین منتشر کرده بودند، به آنجا منتقل شده بودند. بعضی افراد هم تحت عنوان تبعید در زندان هم به زندان رجایی‌شهر فرستاده شده بودند.
فضای این زندان نسبت به زندان اوین متفاوت بود، اتاق‌های بزرگ نداشت در واقع چارچوب اتاق‌هایی که در زندان رجایی‌شهر بود، اتاق‌های انفرادی بود که چند نفر از آن استفاده می‌کردند.
من دوسال‌ونیم در اتاقی با ابعاد یک و هشتاد در دو بودم. البته همه اتاق‌ها در همین ابعاد بودند. در اتاق یک تخت سه‌طبقه بود که من در تخت وسط بودم. به تدریج که تعدادی از زندانیان آزاد شدند و زندان ورودی جدیدی نداشت، اتاق‌ها دونفره شد و گاهی اوقات هم بعضی از اتاق‌ها یک‌نفره می‌شدند. در دهه شصت شنیده بودم در همین اتاق یک و هشتاد در دو و سی تا حد 10 نفر هم بودند. قبل از ما دوستانی که بودند می‌گفتند در همین اتاقی که زمان ما سه نفر در آن بودند، تا ۵ نفر هم حضور داشتند. سیستم تهویه اتاق بسیار بد بود. پنجره‌هایی در قسمت بالای دیوار داشتند، کوچک بود و از هر دو طرف هم میله یا فنس‌هایی زده می‌شد که وقتی خاک آن را می‌گرفت، هوای اتاق به‌خوبی تهویه نمی‌شد و افرادی که مشکل تنفسی یا قلبی داشتند به شدت آنجا تحت فشار بودند. هواخوری در رجایی‌شهر ساعتی بود، یعنی برخلاف اوین که ظاهراً همیشه در اختیار بود، ما فقط دو ساعت، سه ساعت هواخوری در اختیار داشتیم. به لحاظ خرید هم زندان رجایی‌شهر بسیار محدودیت داشت. به‌طور مثال من گوشت قرمز قلیه‌شده در ۴ سالی که آنجا بودم فقط دوبار دیدم. بیشتر مرغ بود و آن هم با محدودیت. البته برای کسانی که کلونی بودند، یخچال بزرگ داشتند اما آن‌هایی که منفرد بودند، حتی امکان نگهداری و خرید زیاد نداشتند. امکان نگهداری میوه بسیار کم بود. در چهار سال دو بار یا سه بار سبزی خوردن برای ما آوردند. تمام این مشکلات در مقابل مشکلاتی که خانواده‌ها آنجا می‌کشیدند خیلی ناچیز بود. امیدوارم که دوستان خبرنگار از سالنی که از ضلع غربی این زندان تا سالن ملاقات از زیرزمین محوطه‌ای رد می‌شده، بازدید کرده باشند. این محوطه حدود ۸۰۰ متر یا شاید یک کیلومتر ادامه داشته، به قدری کثیف و وحشتناک بوده که حتی افراد بزرگسال وقتی می‌رسیدند به سالن ملاقات وحشت‌زده بودند. خاطره‌ای که می‌خواهم نقل کنم، یک موضوع شخصی نیست، دختر من زمانی که می‌آمد آنجا ۶ ساله بود، در پاییز و زمستان که بارندگی بود و روی زمین آب کثیف جمع می‌شد، ما ابتدا باید کفش او را در می‌آوردیم، پایش را خشک می‌کردیم.
خود مسیر یکی از تلخ‌ترین قسمت‌هایی است که می‌توان از این زندان تصویر کرد. ضمن اینکه امکانات رفاهی زندان هم نسبت به سایر زندان‌های تهران کم بود. نکته آخر هم اینکه ترکیب جمعیتی آنجا به جز چند نفر محدود که شامل جریانات مختلف اصلاح‌طلب و ملی-مذهبی و... می‌شد، عمده افرادی که بودند، شهروندان بهایی بودند. تعدادی مجاهدین خلق بودند. حدود ۱۵ نفر حبس ابدی داشتند که شامل هواپیماربا، اعضای سازمان‌های مسلحانه، بعضی از افراد عضو کومله و دموکرات و تعدادی اعدامی‌ بودند. یکی دیگر از تلخی‌های زندان این بود که سالن اعدام در زندان رجایی‌شهر بود، یعنی خیلی‌ها را که می‌خواستند از تهران اعدام کنند، چه جرایم عادی داشتند و چه جرایم سیاسی به آنجا منتقل می‌کردند و بعد اعدام می‌شدند. چهارشنبه‌ها که معمولاً مراسم اعدام انجام می‌شد به کل زندان، فضای بدی منتقل می‌شد. چون به هرحال اخبارش می‌پیچید.
خانه من در اکنون در گوهردشت یا رجایی‌شهر است، در گوهردشت به اندازه کافی ساخت‌وساز شده است و اگر اینجا هم بخواهد ساخت‌وساز شود به نظر من جنایتی است مانند سایر جنایت‌هایی که در این منطقه شده است و فضای شهری گوهردشت را به هم ریخته است. حالا که زندان رجایی‌شهر تعطیل شده است، خوب است که به لحاظ تاریخی یک بند آن مانند همین بند سیاسی‌ها را حفظ کنند و باقی را فضای سبز یا تفریحگاه کنند. حتی اگر می‌خواهند کاربری ایجاد کنند، پیشنهادی که من از قبل داشتم را می‌‌توان اجرایی کرد. گفته بودم می‌توان ۴۰ هکتار زمین زندان را به یک شهرک آموزشی تبدیل کرد و تمام مدارس گوهردشت به اینجا منتقل شوند و شهر را از لحاظ پراکندگی فضای آموزشی نجات دهد.

دیدگاه

ویژه جامعه
آخرین اخبار