تبعیدگاه رجاییشهر
عیسی سحرخیز مدیرکل مطبوعات وزارت ارشاد در دولت اصلاحات من بهمدت حدود چهارسالونیم در بخشهای مختلف زندان رجاییشهر، زندانی بودم. یکبار برای سال ۸۸ و باردیگر
عیسی سحرخیز
مدیرکل مطبوعات وزارت ارشاد در دولت اصلاحات
من بهمدت حدود چهارسالونیم در بخشهای مختلف زندان رجاییشهر، زندانی بودم. یکبار برای سال 88 و باردیگر در اوایل دهه 90. البته بهدلیل شرایط جسمی، بخش زیادی از این دوره را در بیمارستان بستری بودم. یکی از اتهامها تبلیغ علیه نظام بود و بعداً بهدلیل یکی از نوشتههایم، به دوسال دیگر محکوم شدم. من بهمدت سهسال در زندان یادداشتهای روزانه مینوشتم و درنهایت بهدلیل انتشار یکی از این یادداشتها با موضوع تفریحات زندانیان، مجدداً به دوسال حبس محکوم شدم.
ما و چندنفر دیگر از زندانیان سیاسی را از زندان اوین به رجاییشهر تبعید کردند، یعنی این زندان بهدلیل شرایطی که داشت بهعنوان تبعیدگاه بهشمار میرفت و قطعاً شرایط خوبی هم نداشت. آنزمان که در رجاییشهر بودیم، تلاش زیادی کردیم تا زندانیان سیاسی، بند جداگانهای داشته باشند اما این اتفاق نیفتاد و در دو دورهای که در زندان رجاییشهر حکمم را میگذراندم هم نتوانستیم این مسئله را به نتیجه برسانیم. درنهایت اما در بند 4 زندان طبقهای برای زندانیان سیاسی ایجاد کرده بودیم و خودمان آنجا جمع میشدیم. زندان رجاییشهر وضعیت خوبی نداشت، مواد غذایی قابلقبولی به زندانیان داده نمیشد حتی فروشگاهش هم مواد غذایی خوبی نداشت. من مبتلا به بیماری کلیوی و خونی بودم و بخشی از دلیل شدت گرفتن بیماریام، نبود تغذیه مناسب بود. باید یکسری از داروها و خوراکیها به من میرسید که این اتفاق نمیافتاد. حتی در فروشگاههای زندان هم پیدا نمیشد. زندان رجاییشهر به زندان معلمان و زندانیان سیاسی معروف شده بود، ما در این زندان برای رسیدن به کمترین امکانات، باید چالشهای زیادی را از سر میگذراندیم، بیانیه مینوشتیم، اعتراض میکردیم تا بتوانیم حقوق
اولیهمان را بهدست آوریم. از همه اینها گذشته زندان رجاییشهر، محل نگهداری از زندانیان خطرناک بهشمار میرفت. برخی از زندانیان برای اینکه زمان اعدامشاtن را بهتعویق بیندازند، در خود زندان مرتکب قتل دیگری میشدند تا پرونده جدیدی برایشان باز شود. وقتی شنیدم که میخواهند زندان رجاییشهر را تخلیه کنند، یاد اولین تجربه ورودم به زندان رجاییشهر افتادم. زمانیکه همراه چندنفر دیگر از دوستان در قرنطینه بهسر میبردیم، متوجه اتفاقات ناگواری در سلولهای کناری بودیم و این موضوع ما را نگران کرده بود. بعد که وارد زندان شدیم، فهمیدیم که فضاهایی تحتعنوان اتاقهای مثلی وجود دارد که در آن درباره تعرض و روشهای پیشگیری، همچنین استفاده از سرنگ مشاوره داده میشد. یعنی عملاً خودشان هم پذیرفته بودند که چنین شرایطی در زندان حاکم است. زندان رجاییشهر وضعیت مناسبی نداشت، حتی خاطرم هست که بهدلیل نبود فضای کافی برای نگهداری، مرا در حسینیهای نگه داشتند که بهاندازه یک پهلو خوابیدن جا داشت. دوستان دربند دیگرمان میگفتند که در بندهای دیگر، مورد تعرض ازسوی سایر زندانیان قرار میگرفتند. در آنجا بحث جابهجایی موادمخدر و مصرف هم وجود
داشت.
روز گذشته در بازدید خبرنگاران از زندان رجاییشهر خواندم که درباره تونل فرار صحبت شده بود، در دورانی که من در حبس بودم هم خبرهایی درباره فرار شنیده میشد. البته من دوران نوجوانی و جوانی را در کرج گذراندهام و با منطقه آشنا هستم. قرار بود بعد از انقلاب، زندان رجاییشهر تبدیل به بیمارستان شود اما در اوایل انقلاب و مسائل دهه 60، زندان برقرار ماند. روز گذشته شنیدم که ظاهراً سهنفر از زندان فرار کرده بودند و یادم آمد که در آن زمان، حرفهایی درباره فرار از زندان شنیده میشد و متعاقب آن درها را میبستند و زندانیان را میشمردند. گاهی پیش میآمد که از تعداد زندانیان کم میشد که همهاش مربوط به فرار نبود. برخی بهدلیل موادمخدر جانشان را از دست میدادند. در کنار خاطرات تلخ، خاطرات شیرین هم از آنجا دارم، مثل راهاندازی کتابخانه در زندان. من تلاش زیادی برای این کتابخانه کردم و کتابهایی که حتی در بازار نبود را پیدا میکردم و به کتابخانه میآوردم. در زندان زمان خوبی برای نوشتن و گفتوگو با دوستان داشتم. در دورهای هم به من اجازه دادند تا به مسئول کتابخانه مشاوره بدهم که به چه زندانیای چه کتابی بدهند. در مقطعی توانستم
با ناشران تماس بگیرم و پیرو پیگیریهایم برای ما کتاب رایگان میفرستادند. البته آن زمان هم که در اوین بودم، تلاش زیادی برای راهاندازی مسابقات شطرنج، دو و والیبال میکردم. بههرحال تخلیه زندان رجاییشهر، مسائل زیادی را درباره اهداف این اقدام به ذهن میآورد. آنطور که خود مسئولان میگویند زندان رجاییشهر و حتی قزلحصار در مناطقی قرار گرفتهاند که ارزش مالی زیادی دارد و امکان دارد یکی از اهداف انتقال زندانیان، ساختوساز روی این زندان است. درحالیکه بهترین اقدام برای این زندان، تبدیل کاربری آن به پارک یا موزه است. بهتر است مسئولان جای اینکه کسری بودجهشان را ازطریق ساختوساز روی زندان رجاییشهر جبران کنند، تصمیم بگیرند که این مکان را به موزه یا فضای سبز تبدیل کنند. بههرحال آن زمان که در اوین بودیم هم ماجرای انتقال زندانیان وجود داشت، درباره رجاییشهر هم مطرح میشد، بااینحال بهنظرم، جای اینکه زندان را از داخل شهر به خارج از شهر منتقل کنیم، بهتر است به فکر زندانی نکردن افراد باشیم یا اگر هم قرار است کسی زندانی شود، امکان استفاده از شرایط استاندارد برایش فراهم شود.