| کد مطلب: ۳۹۸۵۶

خبرنگارم چون بنده کلماتم

وقتی که نامه مخاطبی از لاهیجان را خطاب به ستون عکس‌نوشتِ امیر جدیدی خواندم، اولین جمله امیدبخش به خودم این بود که آدم‌های مختلفی از جاهای مختلف ایران روزنامه ما را دنبال می‌کنند.

خبرنگارم چون بنده کلماتم

وقتی که نامه مخاطبی از لاهیجان را خطاب به ستون عکس‌نوشتِ امیر جدیدی خواندم، اولین جمله امیدبخش به خودم این بود که آدم‌های مختلفی از جاهای مختلف ایران روزنامه ما را دنبال می‌کنند. یادِ روزگارِ کودکی و نوجوانی خودم افتادم که پدرم چند روزنامه مختلف را از صف دکه‌های خیابانِ رازی می‌خرید و به خانه می‌آورد، من که در خانواده سختگیری بزرگ شده بودم و حتی کتاب‌خواندن پروتکل‌های خاص خود را داشت، چه برسد به وقت‌گذرانی با دوستانی از خانواده‌ها و فرهنگ‌های مختلف، روزنامه روزنه‌ای بزرگ بود به دنیایِ ناشناخته‌ها. همیشه دوست داشتم که نامه‌ای بنویسم و از علاقه خودم به روزنامه‌نگاری بگویم اما جسارت‌اش را نداشتم. خودم را در 30سالگی تصور می‌کردم درحالی‌که در تحریریه یک روزنامه معروف در حال نوشتن گزارش هستم؛ این تصویری محال بود اما من در 30سالگی در یک تحریریه می‌نوشتم.

آن روزها خبرنگار حوزه شهری بودم و زمانی که کارگران و نیروهای پیمانی و قراردادی شهرداری تماس می‌گرفتند و از پیگیری مشکل خود تشکر می‌کردند، انگار که دنیا از آنِ من بود. یک روزهایی هم فکر کردم نوشتن در این حرفه فایده‌ای ندارد و باید با کلمات خداحافظی کنم و سراغ شغل دیگری بروم. راستش را بخواهید این کار را هم کردم و برای مدت کوتاهی عطای رسانه را به لقای شغلِ پردرآمدتری بخشیدم.

اما دیدم که من بنده کلمات هستم؛ زمانی که به نظم در می‌آیند تا حقیقتی را کشف کنند یا گره از کاری بگشایند. یک‌بار دیگر می‌خواهم به نامه آن مخاطب اشاره کنم که نثر روان نامه‌اش قلبم را روشن کرد و زمانی که نامه تمام شد، با خودم گفتم: پس ما را هم می‌خوانند. نوشتن از حقیقت عزیز است و شریف و من تا همیشه عاشق کشف و استدلالِ کلماتی هستم که همیشه سعی کرده‌ام آنها را کنار هم قرار دهم و مواظب باشم که مبادا شرافتِ کلمات زیر سوال برود.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه جامعه
پربازدیدترین
آخرین اخبار