| کد مطلب: ۳۴۹۶۷

زیستن به هر قیمت: اخلاق گمشده در آشفتگی زندگی شهری

زندگی در کلان‌شهرهای ایران، در شرایط کنونی، به فلسفه‌ای دردناک و پرچالش تبدیل شده است. شهروندان، در این فضاهای آشفته شهری امروز، با مشکلاتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند که نه‌تنها بر زندگی روزمره‌شان تأثیر می‌گذارد، بلکه ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی آن‌ها را نیز به چالش می‌کشد، گویی اخلاقیات در این میان گم شده‌اند و تنها بقا به هر قیمتی به هدف اصلی تبدیل شده است.

زیستن به هر قیمت: اخلاق گمشده در آشفتگی زندگی شهری

محمد محمدی | پژوهشگر مطالعات شهری:  زندگی در کلان‌شهرهای ایران، در شرایط کنونی، به فلسفه‌ای دردناک و پرچالش تبدیل شده است. شهروندان، در این فضاهای آشفته شهری امروز، با مشکلاتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند که نه‌تنها بر زندگی روزمره‌شان تأثیر می‌گذارد، بلکه ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی آن‌ها را نیز به چالش می‌کشد، گویی اخلاقیات در این میان گم شده‌اند و تنها بقا به هر قیمتی به هدف اصلی تبدیل شده است.

یکی از تمثیل‌هایی که می‌توان برای توصیف وضعیت کنونی به‌کار برد، زنجیرهای نامرئی است که به پاهای شهروندان بسته شده است، آری زنجیرهای نامرئی که خواسته یا ناخواسته زیست روزمره شهروندان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. این زنجیرها، در واقع، مشکلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هستند که زندگی روزمره مردم را به سمتی می‌کشاند که نوعی اخلاق، بی‌اخلاقی را توأمان بازتولید می‌کند.

در یک کلان‌شهر مانند تهران، هر روز صبح افراد که از خواب بیدار می‌شوند، کنش‌های هدفمند ولی غالباً بی‌فضیلت را پی می‌گیرند که شما بخوانیدش اخلاق گمشده. هنگامی که با شتاب به سمت ایستگاه‌های مترو می‌روند، در حالی که نگرانی از هزینه‌های زندگی و ناپایداری شغلی آن‌ها را احاطه کرده است، بدون پرداخت بلیط از گیت عبور می‌کنند و توجهی به تذکر مأمور مترو نمی‌کنند: «آقا، آقا، بلیطتان را بزنید.» شما با بی‌اعتنایی از آن می‌گذرید.

در این شرایط، اخلاقیات به‌عنوان یک ارزش مسلط اجتماعی رنگ می‌بازد. وقتی افراد برای تأمین مایحتاج اساسی زندگی دست به هر کاری می‌زنند، ارزش‌هایی چون صداقت و انصاف که روزگاری به‌عنوان پایه‌گذاران تعاملات اجتماعی مورد اعتبار و پذیرش جامعه مدنی بودند، به فراموشی سپرده می‌شوند.

بی‌اخلاقی در روابط انسانی به یک رفتار عادی تبدیل می‌شود. یا برای مثال، کم‌توجهی به اخلاقیات در زیست روزمرۀ شهروندان در کلان‌شهرها، تا حدودی، از ماهیت خودِ کلان‌شهر ناشی می‌شود. به تعبیر زیمل، کلان‌شهر به‌خاطر وسعت و تعداد جمعیت، اخلاقیات خاص خودش را بازتولید می‌کند و آدم را حسابگر و عقلانی‌تر می‌سازد.

در کلان‌شهرهای ایران ، با وضعیت اقتصادی موجود، مردم برای ادامۀ زندگی‌شان مجبورند اخلاقیات را قربانی کنند؛ که اتفاقاً عقلانی‌ترین راه موجود برای شهروندان است تا بتوانند به زندگی خود ادامه دهند. هنگامی که با افزایش قیمت حمل‌ونقل و هزینه‌های اصلی و جانبی، فرد از پرداخت کرایۀ مترو خودداری می‌کند یا از حمل‌ونقل عمومی به شیوه‌ای نادرست استفاده می‌کند؛ یا برای رهایی از ترافیک شدید کلان‌شهر، با موتورسیکلت در پیاده‌رو حرکت می‌کند؛ یا کارمندی به دلیل مشکلات اقتصادی، رشوه می‌گیرد؛ یا بسیاری از مردم، به‌خاطر فشارهای مختلف زندگی، برای تخلیۀ فشارها به استادیوم می‌روند و فحاشی می‌کنند؛ یا برای تهیه مسکن توانایی خرید ندارند و به حاشیه رانده شده و به‌صورت غیررسمی خانه می‌سازند، یا در خوش‌بینانه‌ترین حالت به شهرهای جدید روی می‌آورند و هزار کار دیگر انجام می‌دهند تا بتوانند به زندگی خود ادامه دهند؛ استراتژی‌هایی که در اکثر آن‌ها اخلاقیات نادیده گرفته می‌شود. تو گویی انگار شهروندان از انسانیت تهی شده‌اند که به‌نظر من نوعی استراتژی برای زنده ماندن از زندگی سخت نوین در کلان‌شهرها یا شهرهای امروزی ایران است.

چند روز قبل در تلویزیون دیدم، سارقی داشت مصاحبه می‌کرد که ده بار دستگیر شده بود ولی هر بار که آزاد می‌شد، به سرقتش ادامه می‌داد. هنگامی که پلیس از او پرسید: «شما چند بار دستگیر و آزاد شدید، ولی باز به سرقت ادامه دادید، مثل اینکه این تنبیه‌ها برای شما بازدارنده نبوده؟» پاسخ سارق جالب و تأمل‌برانگیز بود. او ذکر کرد: «من وقتی کاری ندارم و جایی برای کار کردن نیست و هرجا می‌روم به من کار نمی‌دهند، من هر بار فرصتی داشته باشم، برای خانواده و فرزندانم این کار را انجام خواهم داد.»

می‌توان فهمید که راه‌حل‌های قهری، مانند زندان و شلاق، مشکل را حل نمی‌کند. این مسائل اجتماعی، راه‌حل اجتماعی دارند و مشکل آن‌ها ریشه‌ای است و نمی‌تواند با راه‌حل‌های پلیسی حل شود. خواستم این مسئله را مطرح کنم که ما در جامعه‌ای که محدودیت‌های مختلف برای شهروندان ایجاد کرده‌ایم، نمی‌توانیم از آن‌ها بخواهیم اخلاقیات را رعایت کنند و هنگامی که آن را رعایت نمی‌کنند، آن‌ها را توبیخ یا جریمه کنیم.

فکر می‌کنیم این راه‌حل مناسبی است؛ اما با وضعیتی روبرو هستیم که اگر بخواهیم با این شیوه پیش برویم، جامعه‌ای از درون متلاشی خواهد شد و فروپاشی به سطوح مختلف جامعه رسوخ خواهد کرد. جامعه‌ای که ارزش‌های انسانی در آن کور و محو شود، دیگر جامعه نیست.

می‌توان آن را به مزرعه‌ای تشبیه کرد که در آن حیوانات فقط برای تولید محصول پرورش داده می‌شوند یا به تعبیری، ما با جامعه‌ای بیگانه روبرو هستیم که افراد از کار و محصول کار خود، از کنش‌ورزی خود، از سایر افراد و از خودشان بیگانه می‌شوند که کلان‌شهرهای امروز به‌شدت درگیر این مسئله هستند.

در این توحش زندگی، برخی افراد تصمیم می‌گیرند برای مقابله با این فشارها به فراغت‌های زودگذر، مصرف مواد مخدر یا دنیای مجازی پناه ببرند. غالباً جوانان و نوجوانان هستند. مثلاً افرادی که به شبکه‌های اجتماعی روی می‌آورند می خواهند تا با خلق یک زندگی ایده‌آل، از فشارهای واقعی رهایی یابند. اما این فرار دائمی نیست و واقعیت دائماً به سراغشان می‌آید. حتی دنیای مجازی نیز، به‌دلیل تبلیغات و فشارهای اجتماعی، به دنبال تبدیل مردم به نمونه‌های درست و نجیب‌تر از خودشان است.

زندگی روزمره در کلان‌شهرهای ایران، به میدانی برای تقابل ارزش‌ها و نیازها تبدیل شده است. اخلاقیات، به‌عنوان یک مؤلفه حیاتی برای حفظ انسجام اجتماعی، به‌سادگی فراموش می‌شود. مردم تحت فشارهای اقتصادی و اجتماعی، به‌دنبال راهکارهایی می‌گردند که مرزهای اخلاقی را رد کنند.

در این شرایط، بی‌اخلاقی و بی‌احساسی به‌عنوان رفتارهای نجات‌دهنده جلوه می‌کنند و در نهایت، جامعه‌ای که در آن ارزش‌های انسانی به محاق رفته‌اند، به زندگی ادامه می‌دهد. اگرچه زندگی در کلان‌شهرها با چالش‌های بزرگ‌تری مواجه است، ولی امید به بهبود، به شرطی که افراد بتوانند به ارزش‌های انسانی بازگردند، همیشه زنده خواهد ماند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه جامعه
پربازدیدترین
آخرین اخبار