چرا اطلاعات تالابها را پنهان میکنند؟
تالابها، بومسازههای بینظیر آبی هستند که مساحتشان ۸۸۵ میلیون هکتار است. ایران ۱۹۰ تالاب دارد؛ یعنی بیش از سه میلیون هکتار از مساحت کشور در عرصه تالابی است. این میزان به اندازه سه درصد از مساحت کل تالابهای جهان است.
![چرا اطلاعات تالابها را پنهان میکنند؟](https://cdn.hammihanonline.ir/thumbnail/61S1KxuhR12r/Z0T8H9pYUbXo0sZ7HQQFz9sdEP6gpeoxwm6qBw3FUyban5x7qgvQboTcvz1ITR3hR5RyeP2TswdCeyo0woFaD79kLxmvcp_86atk84Zr3YMQ7qtP9T8IhA,,/%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C1+copy.jpg)
تالابها، بومسازههای بینظیر آبی هستند که مساحتشان 885 میلیون هکتار است. ایران 190 تالاب دارد؛ یعنی بیش از سه میلیون هکتار از مساحت کشور در عرصه تالابی است. این میزان به اندازه سه درصد از مساحت کل تالابهای جهان است.
تعداد تالابهای ایران، سه برابر میانگین جهانی است. یعنی اگر در جهان 42 نوع تالاب شناسایی شده، 41 نوع آن در ایران قرار دارد که گنجینهای برای کشور ما به شمار میرود. تالابهای ایران در جنوبغربی آسیا بیش از 140 گونه پرنده مهاجر و بومی را در خود دارد که 30 درصد از پرندگان کشور را شامل میشود.
این یک تصویر کلی از اهمیت تالابها در کشور است. وقتی تالابی زنده است یعنی اکوسیستم زنده است و اگر تالاب بخشکد، نشان میدهد که اکوسیستم آنجا هم مرده است. همانطور که همه میدانند در دوم فوریه سال 1971 یعنی 13 بهمن سال 1349 اولین معاهده بینالمللی محافظت از تالابها در رامسر منعقد شد که بهعنوان کنوانسیون رامسر معروف است.
عدهای در خارج از کشور، رامسر را مانند یک معبد میدانند؛ یعنی تا این اندازه برایشان اهمیت دارد. از آن سال، حفاظت از تالابها در دستور کار سازمان حفاظت از محیطزیست قرار گرفت و اسکندر فیروز بهعنوان یکی از افراد موثر در انعقاد این معاهدهنامه هم سکاندار هدایت آن بود.
25 تالاب در سایت رامسر ثبت شده است اما از این 25 تالاب، تعداد زیادی در فهرست خطر قرار گرفتهاند. با این همه اما با سابقه درخشانی که در حوزه تالابها داریم هنوز اطلاعات جامع و کاملی در ارتباط با آنها وجود ندارد.
بیش از 55 سال است در این زمینه صحبت میشود اما حتی در زمینه نوع پوشش گیاهی، تنوع زیستی، نوع پرندگان آبزی تالابها و... اطلاعاتی وجود ندارد؛ اگر هم باشد، محرمانه است. اما چطور میشود که اطلاعات مربوط به تالابها محرمانه باشد؟
ما باید اطلاعاتی در اختیار داشته باشیم تا بتوانیم ارزشگذاری اکولوژیکی کنیم و شاید هم در کُندشدن روند تخریب کمکی کنیم. پایش پیشزمینه برنامه مدیریت جامع تالابهاست، سازمان محیط زیست مطالعات و پایشهایی در چند تالاب شروع کرد؛ تالاب انزلی، تالاب شورابیل اردبیل، شادگان و دریاچه ارومیه از جمله آنهاست.
در کنار اینها ما طرح حفاظت از تالابها را در ایران داریم که در تالابهای شادگان، پریشان و دریاچه ارومیه به عنوان پایلوت اجرا شده است؛ هرچند که نیازی نیست درباره وضعیت دریاچه ارومیه توضیحی بدهیم چون همه شرایطش را میدانند.
تالاب پریشان هم نفسهای آخرش را میکشد. تنها تالاب شادگان باقی مانده که به دلیل حوضههای آبخیزداریای که دارد، هنوز نفس میکشد. این طرح مدیریتی را در 20 تالاب دیگر هم اجرا کردهاند اما سوال این است که چرا با این قدمتی که داریم، حضور سازمان ملل و موسسه «جایکا» ژاپن برای احیای تالاب انزلی، همچنان دچار بحران هستیم؟
این موضوع باید کنکاش شود که چرا این تالابها خشک شده و یا به شکل تالابهای دائمی و فصلی درآمدهاند. حتی طرحهای ملی مثل طرح احیای دریاچه ارومیه هم نتوانستهاند آنها را نجات دهند. در حال حاضر تالاب ارومیه تبدیل به یک تالاب فصلی شده است.
جای شرمساری است که کشوری که اولین معاهده در زمینه تالابها را نوشته، نتوانسته تالابهایش را نجات دهد. چه چیزی مانع شده است؟ ما 15 قانون و آییننامه تصویب شده در این زمینه داریم، بنابراین نمیتوان گفت با کمبود قانون مواجهایم. باید ببینیم که این قوانین در کشور، مورد حمایت کافی قرار گرفتهاند؟ چطور اجرایی و نظارت میشوند؟
ما جزو معدود کشورهایی هستیم که در قانون اساسی درباره حفاظت از محیط زیست نوشته شده است، با این همه سرنوشت محیطزیست مانند کشورمان است، با همه قدمتی که دارد به روزی افتاده که همه شاهد آن هستیم. آیا پژوهشگران در این حوزه وارد نشدهاند یا سازمان حفاظت از محیط زیست از وجود این افراد بیبهرهاند؟
به نظر میرسد که جواب همه این سوالها منفی است. میخواهیم مثل همیشه تقصیر را به گردن تغییرات اقلیمی بیندازیم، یا زمینه همکاری با سازمانهای بینالمللی نبوده یا از نظر اقتصادی دچار مشکل بودهایم؟ درهمپیچیدگیهای مدیریتی خیلی وقتها به ما ضرباتی میزند که اولین آن به محیط اقلیمی ما وارد میشود. مسئله بزرگی که وجود دارد این است که در دو سال اخیر، وزارت نیرو اقدام به سند زدن رودخانهها و برخی تالابها به نام خود کرده، تعدادی را هم به نام خود زده است.
درحالیکه تالابها و رودخانهها ملی هستند و متعلق به ملت و دولت تنها حافظ و نگهدارنده آنهاست. هرچند که فعالان محیط زیست در این زمینه اقدام کرده و شکایتی در دیوان عدالت اداری ثبت کردهاند تا بتوانند یک به یک این سندها را به ملت برگردانند. در تصمیمگیریهای مرتبط با محیطزیست باید کنشگران حضور داشته باشند، دولتیها میگویند که ما از کنشگران خواستهایم بیایند اما خودشان نیامدند. اما اینطور نیست.
ما خیریه نیستیم که از جایی حمایت شویم و در مردم این فرهنگ وجود ندارد که برای مثلاً محیط زیست هزینه کنند. ما همیشه باید دنبال حامیان مالی باشیم. ما بهعنوان کنشگران محیط زیست مطالبهگری و دیدهبانی میکنیم؛ برای همین مطالبهگری باید به عرصههای دولت ورود کنیم.
یکی از دلایلی که ما را در این جلسات راه نمیدهند این است که اطلاعاتی به ما نرسد. کارهای پژوهشی که انجام نمیشود اما اگر هم انجام شود، سر از ناکجا آباد در میآورد. این اطلاعات که مخفی و طبقهبندی نیست، اما نمیدانم چرا در اختیارمان قرار داده نمیشود. حتی در سایتهایشان هم این اطلاعات پیدا نمیشود. در سایتها باید نتیجه پژوهشها منتشر شود نه جزئیات نشست و سخنرانیها.