افغانستانیها راهی برای قانونیشدن ندارند
در ۱۰ سال گذشته یک مسیر بهطور مکرر تکرار شده؛ ایران هیچوقت تکلیفش را با مهاجران افغانستانی روشن نکرده است.
بخش زیادی از این افراد غیرقانونی هستند، اما در مقابل اطلاع دارم که 16-15 سال است که برای این افراد برگه اقامت صادر نشده و ما در کشور برای این افراد، امکان پناهجویی نداریم. برگه اقامتی که قبلاً به افغانستانیها داده میشد، سالهاست وضعیت مشخصی ندارد و کسی که تازه وارد کشور میشود، راهی برای قانونیشدن ندارد. در تابستان سال 1401 از مهاجران خواستند که برای سرشماری اقدام کنند، درحالیکه این برگههای سرشماری هیچ کاربردی ندارد و حتی برای ثبتنام فرزندان خانوادههای افغانستانی هم اعتبار ندارد.
مهاجرانی که بعد از این تصمیم وارد کشور شدند، نتوانستند این برگه را بگیرند، یعنی برای یک دوره کوتاهی میشد این برگهها را گرفت. به هر حال باید شرایط افغانستان و حضور طالبان و وضعیت جنگی که در آن کشور حاکم است در نظر گرفته شود، مردم در افغانستان آب و برق ندارند، دختران نمیتوانند به مدرسه بروند و وضعیت اشتغال بحرانی است. من بهعنوان یک جامعهشناس نمیتوانم بگویم که این افراد غیرقانونی هستند و باید به کشورشان برگردند.
همانطور که ایران انتظار دارد کشورهای پیشرفته، فرآیند مشخصی برای پناهجویی داشته باشند، پناهندگان افغانستانی هم باید بتوانند از این سازوکار در ایران استفاده کنند؛ آنهم بعد از گذشت بیش از 40 سال. در تمام این سالها تصمیم واضحی در ارتباط با این مهاجران گرفته نشده است، یکبار سیاست درهای باز برایشان اعمال میشود و یکروز هم تصمیم میگیرند افغانستانیها به کشورشان برگردند. برای مدتزمان طولانی مرزها برای ورود این افراد باز بودند، البته مسئله تنها باز بودن مرزها نیست؛ در این ماجرا یک فرآیند اقتصادی شکل گرفته است.
به هر حال هربار ردِمرز و برگشت دوباره به ایران، پولی به جیب قاچاقچیان وارد میکند. این یک اقتصاد زیرزمینی است که در استانهای سیستان و بلوچستان، کرمان، یزد و چند استان دیگر بهخوبی فعالیت میکند تا مهاجر را به تهران برساند. مسیر بازگشت مهاجران به کشور، مسیر بسیار خطرناکی است؛ آنها در این راه، با خطر شلیک و مرگ مواجهاند. خودروهای قاچاقبر، بیش از 14 نفر را سوار کرده و آنها را جابهجا میکنند.
به هر حال آنها این خطرات را به جان میخرند چون در ایران کار هست و البته که بخش بزرگی از اقتصاد ایران را کارگران افغانستانی ارزانقیمت میچرخانند؛ کسانی که بیمه نمیشوند اما تهران را همین کارگران ساختند، زبالههای ما را جمع میکنند و... این کارگران ارزانقیمت، به ایران سود میرسانند. اینکه میگویند این افراد منجر به بیکاری ایرانیان شدهاند، درست نیست؛ قشر بیکار ایرانی، تحصیلکرده هستند و حاضر به انجام خدماتی که این کارگران میدهند نیستند.
بسیاری از تحصیلکردههای افغانستانی بعد از طالبان به ایران آمدند، اما در ایران تنها کاری که میتوانستند انجام دهند کارگری بود، به همین دلیل به کشورهای دیگر مهاجرت کردند. انتظاری که ایران از این افراد دارد، کارگری است، اما گفته میشود که افغانستانیهایی که در ایران هستند، از قشر فقیر و بدبختشان هستند. ایران اصلاً فرصتی به تحصیلکردهها نمیدهد؛ درحالیکه میتوانست آنها را ساماندهی کند، در کمپ نگهشان دارد و هر سال یک تعداد مشخص برای پذیرش پناهجوی افغانستانی تعیین میکرد.
دقیقاً مانند زمانی که ایرانیان برای کار به ژاپن میرفتند. مسئله دیگر که باید به آن توجه کرد، تفاوت نسل مهاجران افغانستانی است؛ آنهایی که بعد از انقلاب وارد کشور شدند، تقریباً شیعه بودند، آنها هزارههایی هستند که در افغانستان شرایط ناامنی داشتند و ایران بهعنوان پایگاه شیعیان از آنها استقبال کرد. اما اینها مربوط به مهاجران 40 سال پیش است، در این 15-10 سال اخیر بیشتر مهاجران برای کار به ایران میآیند؛ البته بهاستثنای دورهای که طالبان آمد. سه سال پیش همزمان با این اتفاق، موج جدیدی از افراد تحصیلکرده افغانستانی به ایران آمدند اما گروهی از آنها ایران را بهعنوان ترانزیت برای ورود به یک کشور اروپایی انتخاب کرده بودند و گروهی دیگر هم جنگزده بودند.
از میان آنها، افرادی هم بودند که برایشان تحصیل دخترانشان مهم بود. در این شرایط اما شاهد افغانستیزی سازماندهیشدهای هستیم. ما باید با فردی که تحت ستم است، احساس همسرنوشتی داشته باشیم، جامعه باید با مردم افغانستان همدل شود، اما در مقابل با آنها برخورد میشود. رسانهها هم نباید تا این میزان روی قانونی یا غیرقانونی بودن این افراد مانور دهند. این افراد باید قانونی شوند، اما امکان مدرکدار شدنشان هم خیلی کم است و تنها حکم کلی داده میشود که این افراد اگر غیرقانونی هستند باید ردِمرز شوند و اگر قانونی باشند، میتوانند بمانند.