نتیجه آخرین پژوهشها درباره اقتصاد زنان در جامعه و خانواده نشان میدهد
زنان فقیرتر شدهاند
ماجرا بر سر اقتصاد زنان است؛ میزان پولی که در اختیار دارند و میزان اختیاری که بر سرمایهشان دارند. آمارهای کلان نشان میدهد زنان در ایران بسیار فقیرند و سهمشان از اشتغال رسمی حدود ۱۲/۸ تا ۱۴ درصد است و درصد مالکیت آنها بر زمین هم بسیار پایین است.
ماجرا بر سر اقتصاد زنان است؛ میزان پولی که در اختیار دارند و میزان اختیاری که بر سرمایهشان دارند. آخرین پژوهشها حکایت از فقیر بودن زنان دارد؛ زنانی که در خانواده دچار تبعیضهای مالیاند و در محل کار در رتبه پایینتری از مردان قرار دارند. کارفرما کار زن را لوکس میداند و پول کمتری به او میدهد. او در خانه هم، شریک درآمدهای همسرش نیست و در تصمیمهای مالی شرکت داده نمیشود.
پژوهشی که در این زمینه انجام شده بود نشان میدهد که سهم زنان از اشتغال بسیار پایین است، آنها را حتی در جایگاههای ارشد مدیریتی هم قرار نمیدهند. از آن طرف هم قانون محدودیتهای فراوانی برایشان ایجاد کرده؛ قانون ارث، مهریه و... حذف ساختاری و نظاممند زنان از بازار و نابرابری در دسترسی آنها به منابع مالی، مردانهبودن بازار و وضعیتی که آنها را در جایگاه مالکان بیقدرت قرار داده، مجموعه موضوعاتی است که در نشست «جیب و جنسیت» مطرح شد؛ جیب و جنسیت، اولین نشست از مجموعه نشستهای جنسیت و نابرابری موسسه رحمان بود که با حضور نفیسه آزاد دکترای جامعهشناسی، سهیلا علیرضانژاد جامعهشناس و پژوهشگر زنان و جنسیت و زهرا رهایی، دکترای تخصصی اقتصاد و کسبوکار و دبیر انجمن زنان کارآفرین برگزار شد.
سهم پایین زنان از اشتغال و مدیریت اقتصادی
نفیسه آزاد، دکترای جامعهشناسی دارد. او رئیس پیشین اداره راهبردی برنامهریزی شهرداری تهران است و پژوهشهای متعددی درباره نابرابری جنسیت زنان انجام داده است. آزاد در این نشست از نتیجه پروژه پژوهشی یکساله که بهمدت سهسال زمان برده و زمستان سال گذشته تمام شده، گفت: «وقتی این موضوع را شروع کردیم متوجه شدیم که چقدر موضوع پیچیدهای است و چقدر ابعاد زیادی دارد. این پروژه سه سال طول کشید. در این پژوهش سه سویه بررسی شد که اولی قانون بود؛ تاثیر قانون بر اقتصاد زنان.»
به گفته این جامعهشناس: «آمارهای کلان نشان میدهد زنان در ایران بسیار فقیرند و سهمشان از اشتغال رسمی حدود 12/8 تا 14 درصد است و درصد مالکیت آنها بر زمین هم بسیار پایین است. آنها در بخش مدیریت ارشد و مدیریت اقتصادی هم سهم زیادی ندارند. حتی در مقایسه با کشورهای منطقه هم وضعیت اشتغال زنان در ایران خوب نیست و این نمیتواند تصادفی باشد.»
او ادامه میدهد: «در بخش تاثیر قانون بر اشتغال زنان، به این موضوع هم پرداخته شد که زنان براساس قانون چه چیزی میگیرند، چه چیزی میدهند. مثلاً مهریه به آنها چه میدهد، چه چیزی میگیرد. یا قانون ارث چه چیزی میدهد، چه میگیرد. ما در این مطالعه سعی کردیم تمام قوانین را بررسی کنیم اما تجمیع آن برای من شگفتآور بود. ما به این نتیجه رسیدیم که خود قانون بهویژه قانون مدنی، مانع اقتصادی برای زنان است.»
براساس اعلام این پژوهشگر، پس از بررسی سویه اول، آنها سراغ تجربه زیسته اقتصادی زنان رفتند؛ تمرکزشان هم بر زنان شهری تهران بود و زنان شهری طبقه متوسط، بالا و فرودست تهران در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفتند: «ما این زنان را براساس موقعیت جغرافیایی، میزان درآمد و میزان مالکیتشان انتخاب کردیم، مصاحبههای عمیقی از تجربههای زیستهشان انجام دادیم و مشاهده مشارکتی با این زنان داشتیم. یعنی برای انجام پژوهش وارد زندگی آنها شدیم، با آنها به مهمانی رفتیم و رفتارها و تعاملاتشان را بررسی کردیم. در سویه سوم این پژوهش، سراغ تجربه مداخلهگران رفتیم. یعنی انجیاوهایی که روی مداخله اقتصادی زنان طبقه فرودست تمرکز کرده است، البته اطلاعات خوبی هم از آنها به دست آوردیم. با سیاستگذاران یعنی افرادی که در مدیریت ارشد حوزه زنان کار میکنند صحبت کردیم، البته نتوانستیم با معاونت فعلی زنان ریاستجمهوری ارتباط بگیریم اما با نماینده سابق و معاونت زنان سابق مصاحبه گرفتیم.»
او گفت جمعآوری دادههای تجربه زیسته اقتصادی زنان حدود یکسال زمان برد، چراکه در میانه راه، اتفاقات سال 1401 رخ داد و برای مدتی جمعآوری دادهها متوقف شد. درنهایت یک پرسشنامه دلفی تهیه شد تا یک بسته سیاستی برای مداخله در وضعیت اقتصادی زنان پیشنهاد شود.
مالکان بیقدرت
به گفته او، خشونت آشکار، خشونت پنهان، عناصر فرهنگی مؤثر بر زنان و اقتصاد و استراتژیهای اقتصادی زنان و انگیزههای کسب درآمد از نتایج این پژوهش است: «از بخش خشونتهای آشکار دو موضوع را انتخاب کردیم که یکی فقر زنان در خانواده است. زنان در خانوادههای طبقه متوسط و بالای اقتصادی، پول متعلق به خودشان را ندارند و پولی که برای زنان است اشتراکی است، یعنی برای خورد و خوراک و... مورد استفاده قرار میگیرد. اما پول مرد برای خودش است. مرد پول را در خانواده تقسیم میکند. تصمیمگیری برای هزینهکرد پول، با مرد است. زنان در پول مرد شریک نمیشوند.
در کنار این موضوع خشونتهای پنهان قرار میگیرد که خودش دوباره زیرمجموعه دارد، یکی مالکان بیقدرت و دیگری استراتژی دوگانه مردان در وضعیت ضعف و قدرت اقتصادی است. مسئله مالکان بیقدرت بسیار جالب است؛ یعنی زن تملک دارد اما روی آنچه دارد، اختیاری ندارد. یعنی داشتن مالکیت باعث نمیشود که قدرت و تصمیمگیری یا بهرهبرداری از آنچه برای خودش است، در اختیارش قرار گیرد. حتی در مورد اموالی که به ارث میبرد چنین وضعیتی دارد. انبوهی از تصمیمات ریز و خرد و اعصاب خردکن برای زنان است، اما تصمیمات بزرگ را مردان میگیرند.»
او میگوید همه اینها در شرایطی است که وقتی مردان در موقعیت ضعف اقتصادی قرار میگیرند، زنان را شریک این ضعف خود میکنند: «وقتی مردان در موقعیت ضعف قرار میگیرند، استراتژیشان تغییر میکند. عموماً مردان دوست ندارند زنان بدانند چقدر پول دارند یا چطور پولشان را خرج میکنند.»
به گفته او، در مقابل زنان هم در چنین وضعیتی استراتژیهای مخصوص به خودشان را دارند و آنهم پنهانکردن است. تبدیل پول به کالا، یا صندوقهای خانوادگی و کار ارزان روشهای آنها برای پولدار شدن است. یا مثلاً مرد را به طلاق و انجام ندادن کارهای خانه تهدید میکنند: «زنان فقیرترین عضو خانواده هستند، زنان هم از بازار اقتصادی طرد میشوند، هم از منابع اقتصادی در خانواده. آنقدر که پسران از منابع مالی خانواده بهرهمند میشوند، زنان بهرهای نمیبرند و اینها یک تنش خاموش برای زنان است.»
نابرابری در دسترسی زنان به منابع مالی
سهیلا علیرضانژاد، جامعهشناس و پژوهشگر زنان و جنسیت است و در این نشست با اعلام اینکه در وضعیت فعلی مردان هم تحت فشار هستند، میگوید: «از نظر من بنیان ساخت جنسیتی، روی مردان هم تاثیر گذاشته است و ما همیشه مردان را بهعنوان نانآور میشناسیم. جدای از اینکه زن پول دارد یا ندارد، مرد، نانآور خانه است و زندگی اقتصادی خانواده بر مبنای درآمد مرد تامین میشود. بنابراین مرد صاحب داراییهای خانه است. اگر زن سرپرست خانواده باشد، پول دست زن است، مثلاً اگر مرد دچار ورشکستگی، اعتیاد یا بیماری شده باشد، تصمیمات اقتصادی و مالی خانواده را زن به عهده میگیرد که البته باز هم وضعیت پیچیدهای ایجاد میکند تا زمانی که مرد نباشد، مثلاً در زندان باشد یا دور از خانه.»
او معتقد است که رفتار جامعه با زن تفاوت چندانی با رفتار خانواده با زن ندارد: «زمانی که زن بیرون از خانه کار میکند، از نظر کارفرما کار لوکسی میکند و نیازی به آن پول ندارد. در خانه هم همین نگاه به او میشود. گفته میشود مردان نانآورند و حقوقشان از زنان بیشتر است. در خانواده هم پول برای اهداف خاصی به زنان داده میشود مثلاً با آن پول برای بچه لباس بخرد یا او را در مدرسه ثبتنام کند. مردان تمام تلاششان را میکنند تا زن هزینه زیادی نکند. روی هزینههای مالی زن نظارت وجود دارد، اما برای مرد اینطور نیست. قانون و عرف این حق را به مرد داده است. زمانی که افراد ازدواج میکنند تصورشان این است که مرد باید هزینه زن را بدهد. البته در این میان زنان هم بازیگران این بازیاند که در قالب عرف، سنت و قانون برایشان تعریف شده است.»
او با بیان اینکه چالشهای جنسیتی در زمینه مسائل مالی برای زنان وجود دارد، مثل اینکه پول زن برای خودش است یا نه، توضیح میدهد: «این سوالی است که مردان مطرح میکنند، از نظر قانونی چنین چیزی وجود ندارد اما از آنجا که براساس قانون مرد باید به زن اجازه خروج از خانه بدهد تا برود سر کار، بنابراین بر سر اینکه این پول متعلق به چه کسی است چالش ایجاد میشود. این فرآیند خشونت جنسیتی را در خانواده ایجاد میکند. نابرابر و ناعادلانه بودن دسترسی زنان و مردان به منابع مالی خانواده، یکی از مهمترین چالشهای جنسیتی است که منجر به از بین رفتن صداقت و پنهانکاری در خانواده میشود.»
زبان بازار مردانه است
زهرا رهایی، دکترای تخصصی اقتصاد و کسبوکار و دبیر انجمن زنان کارآفرین است. سخنرانی او در این نشست درباره فرازوفرودهای کارآفرینی زنان در قیاس با مردان است. او به خشونت اقتصادی علیه زنان اشاره میکند و میگوید: «زبان بازار مردانه است، با اینکه در بازار ما چیزی بهعنوان زن و مرد نداریم؛ همین حالا در مناظرههای انتخاباتی ببینید چطور درباره زنان صحبت میکنند. وقتی سیاستهای اقتصادی را بررسی میکنید همهچیز خوب و عالی است اما وقتی در عرصه عمل وارد میشویم، مشخص میشود که آمار اشتغال زنان بسیار پایین است و در زمینه رشتههای فنی و مهندسی بالاترین میزان بیکاری را داریم، درحالیکه فارغالتحصیلان این رشتهها بسیار زیادند.»
او درباره تجریه زیسته خود در ورود به بازار کار میگوید: «من با این پرسش وارد بازار کار نشدم که چرا سهم زنان از این عرصه کم است، بلکه آمدم تا بدانم زبان بازار چیست. وقتی واردش شدم دیدم که بازار، زبان مردانه و زنانه دارد و زبان زنانه در بازار، هیچ گوش شنوایی ندارد. چرا؟ چون ما در بازار یک زن فعال اقتصادی که بر پایه داشتههای خود فعالیتش را انجام دهد، نداریم. کسی را نداریم که با انگیزه و فکر خودش وارد بازار کار شده باشد، اگر هم داشته باشیم آنقدر درگیر است که فراموش میکند بهعنوان یک زن میتواند برای سایر زنان الگو باشد.»
به گفته او، زنان الگوهای ابرزنی را با خودشان وارد بازار کار میکنند و باعث میشوند نتوانند از زندگی لذت ببرند. وقتی سر کارشان هستند، به فکر خانهاند و وقتی در خانهاند، به مسائل مالیشان فکر میکنند. ازسویدیگر جامعه زنان هم در این میان مشکلساز شدهاند و با خود زنان تعارض دارند: «نکتهای که باید موردتوجه قرار گیرد این است که حتی زمانیکه مردان فرصت ریسک را به زنان میدهند، جامعه مردان بهشدت تحقیرشان میکند و متاسفانه چنین ادبیاتی در میان زنان هم رایج است. یعنی خیلیوقتها زنان را شماتت میکنند.»
او در ادامه حرفهایش میگوید: «فهم من از خشونت بیشتر از بخشی است که زائیده فرهنگ است تا قانون. ما در فضای کسبوکار که وارد میشویم، خیلیوقتها مردان به زنان اجازه کار میدهند. یعنی مثلاً نمیگویند زنان نمیتوانند شرکتی ثبت کنند، ولی آنقدر که در فرهنگ ما در این زمینه مشکل وجود دارد، در قانون این مشکل وجود ندارد. ما در شاخص حقوق اقتصادی در وضعیت بسیار نامناسبی قرار داریم و در انتهای جدولیم و تنها دو کشور بعد از ما قرار دارند که یکی از آنها فلسطین است. همه کشورها در شاخص حقوق اقتصادی از ما بالاترند.»
به گفته رهایی: «خوب است که بحثهای نظری کنیم اما یادمان نرود که آنطرف داستان، جامعه مردانی است که چه بخواهیم و چه نخواهیم، باید به دخترانمان یاد بدهیم که آن را بشناسند. دو سال پیش در فرهنگستان علوم، شورایی بود که در آن درباره اینکه چرا دختران نمیتوانند در فضای کار فنی مهندسی وارد شوند، بحث بود؛ دیدیم واقعیتی که در ذهن بچهها درباره بازار کار بود، آنچه بود که در خانوادههایشان از پدر و برادرانشان دیده بودند.»
حذف ساختاری و نظاممند زنان از بازار
در ادامه این جلسه و در بخش پرسش و پاسخ، سخنرانها توضیحات دیگری میدهند. علیرضانژاد در پاسخ به یکی از سوالها میگوید که زنان وقتی تصمیم میگیرند یک قدم از مرزهای معمول زنبودن فراتر بروند، باید منتظر یکسری از اتفاقات باشند: «در جامعه برای زنان یک چشمانداز و ماموریت در نظر گرفته شده است، خیلیوقتها این چشمانداز و ماموریتی که مثلاً در خانواده برای زن تعریف شده، برای خودش قابل قبول نیست. در همینجا هم ممکن است چالش میان زن شاغل و زن غیرشاغل ایجاد شود. زن شاغل فکر میکند که یک زن نیست، ولی وقتی یک زن شاغل فکر کند که یک زن است، میتواند مدیریت زنانه را در محیط کار اجرا کند. در همینجاست که او با ساختار جنسیتی درگیر میشود. خیلیها ممکن است این زن جدید را نپسندند.»
در ادامه هم نفسیه آزاد نقدی به صحبتهای رهایی درباره ورود زنان به بازار وارد میکند. او میگوید: «مسئله این است که ساختار بهشکل نظاممندی زنان را از بازار بیرون میاندازد و نمیگذارد داخل شوند. منافعی در نظام اقتصادی تامین و توزیع میشود که زن در آن سهمی دارد، قانون ارث بهشکل دائم و فزاینده، فرودستسازی میکند. یک زمانی میخواستند برای تهران شهردار انتخاب کنند، حتی یک زن هم نامزد نبود، وقتی به آنها اعتراض کردیم که چرا برای شهرداری یک زن را انتخاب نکردند، به ما گفتند که هیچ زنی در جایگاه شهردار بودن نبوده است. این حرف را نمیپذیرم اما حتی اگر درست باشد، نتیجه سالها حذف است، به هر حال در این زمینه منافع و قدرتی وجود دارد و افرادی هم پای این منفعتها ایستادهاند.»
او ادامه میدهد: «در هر میدان اقتصادیای که وارد میشوی اول باید بگویی که من زن هستم و بعد بگویی که اقتصاد را میفهمم. این جدال بسیار سختی است.»
رهایی هم در پاسخ توضیح میدهد: «بحث من این نیست که با آن ساختار بجنگیم، باید بدانیم چطور بجنگیم، راه جنگیدن این است که اجتماعهای زنان را بیشتر کنیم. زنان باید همدیگر را پیدا کنند، زنانی که دغدغه مشترک دارند.»
او خطاب به آزاد میگوید، شما تاکید میکنید که این ساختار تعمدی است و من میگویم تعمدی نیست: «ما باید هوشمندانه در این زمینه جلو برویم، ما چه چیزی را میخواهیم شکست بدهیم.»
در ادامه علیرضانژاد هم وارد بحث میشود: «من موافق درگیری نیستم. چطور میتوانید با این ساختار با این میزان قدمت و انرژی بجنگید، این کاملاً اشتباه است. باید با نرمی و روانی حرکت کرد. ما با این قواعد آشنا هستیم و باید بتوانیم پیشنهادات تازهای روی میز بگذاریم و باید راههایی باز کنیم.»