گزارشی از آخرین آمارهای انواع سرقت در ایران و گفتوگو با یک دزد از زندان زنان قرچک
افزایش دزدی در سال ۱۴۰۱
با آنکه آمار تجمیعی سرقت در سال ۱۴۰۲ هنوز منتشر نشده و وضعیت سرقت در این سال را فقط میشود از میان سخنان مسئولان انتظامی پیدا کرد، اما بررسی «هممیهن» از آمارهای سالنامههای مرکز آمار ایران نشان میدهد در یک دهه گذشته، آمار همه روشهای سرقتی افزایش داشته بطوریکه براساس گزارش مرکز آمار در سال ۱۴۰۱ سرقت از اماکن خصوصی و دولتی به ترتیب ۱/۳ درصد و ۳/۹ درصد نسبت به سال قبل افزایش داشته است.
«تا به حال یک مشت الماس را از نزدیک دیدهای؟» ششماه پیش وقتی زنان بند سرقت زندان قرچک، جایی میان بیابانهای زرد و قهوهای، در حیاط هواخوری نشسته بودند و سیگار بعد از ناهارشان را دود میکردند، این سوال را مژگان از مهدیه پرسید. مژگان و مهدیه در همه چهار سالی که اینجا، آن هم در بند سرقت زندان زنان قرچک زندگی میکنند، همهجور دزدی دیده بودند الا دزد الماس. برای همین هم بود قبل از اینکه فرزانه را به بند 4 زندان که دزدها را در آن نگهداری میکنند، بیاورند، قصهاش زودتر از خودش به زنها رسیده بود. آنها شنیده بودند امروز دختری 21 ساله را میآورند که گویی دست در خاک کرده و اشرفی بیرون آورده است. مژگان از مهدیه پرسیده بود: «تا به حال یک مشت الماس را از نزدیک دیدهای؟» و مهدیه با چشمهای از تعجب گشاد، جواب را با سوال داده بود: «یک مشت الماس؟ الماس واقعی؟ نه بابا!»
مژگان، مهدیه و فرزانه سه نفر از 119 دزدیاند که حالا در بند 4 زندان زنان قرچک روزگار میگذرانند؛ 119 نفری که تعدادشان را یک منبع آگاه به «هممیهن» داده است. آنها که سالهاست در بند سرقت زندانهای ایران زندانیاند، تا به حال کمتر کسی را دیدهاند که وقتی میگوید الماس دزدیده است، واقعاً الماس درست و حسابی گیرش آمده باشد. همین هم داستان فرزانه 21 ساله را از شش ماه پیش متفاوت کرده. در بند سرقت زندان زنان، همهجور دزدی پیدا میشود؛ خفتگیر، زورگیر، دزد مسلح، دزد خانه که زندانیها به آنها «خونهرو» میگویند، دزد اداره، دزد حرم، دزد پارک و... اما از وقتی فرزانه پایش را به زندان گذاشته همه حتی قدیمیهای بند دورش جمع میشوند و میپرسند یک الماس واقعی چهشکلی است؟
معلوم نیست شش ماه پیش، یعنی زمستان 1402 که فرزانه را دستگیر کردند و به زندان آوردند، چه تعداد دزد در ایران دستگیر شده و تعداد انواع دزدیها چقدر بوده است. مرکز آمار ایران که هرسال این اطلاعات را جمعآوری و منتشر میکند هنوز آمار مربوط به سال 1402 را نداده اما تعداد دزدی و دزدانی که در سال 1401 اتفاق افتاده و دستگیر شدهاند در سالنامه آماری این مرکز پیداست؛ سالنامهای که بهتازگی نسخه نهاییاش منتشر شده است.
با آنکه آمار تجمیعی سرقت در سال 1402 هنوز منتشر نشده و وضعیت سرقت در این سال را فقط میشود از میان سخنان مسئولان انتظامی پیدا کرد، اما بررسی «هممیهن» از آمارهای سالنامههای مرکز آمار ایران نشان میدهد در یک دهه گذشته، آمار همه روشهای سرقتی افزایش داشته است. براساس آنچه مرکز آمار ایران در سالنامه آماری سال 1401 منتشر کرده و کمتر به آن توجه شده، درسال 1401، 244 هزار و 91 مورد سرقت اماکن خصوصی و 18 هزار و 704 مورد سرقت اماکن دولتی توسط نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران ثبت شده است که نسبت به سال قبل به ترتیب 1/3 درصد و 3/9 درصد افزایش داشته است.
مرکز آمار ایران این اطلاعات را هرسال براساس اطلاعاتی که از دادگاههای عمومی، تجدیدنظر، انقلاب و کیفری جمعآوری میکند، منتشر میکند. براساس این اطلاعات، در سال 1401، سه هزار و 859 شعبه در دادگاههای عمومی، 664 شعبه در دادگاههای تجدیدنظر، 251 شعبه در دادگاههای انقلاب و 132 شعبه در دادگاههای کیفری فعال بودهاند که نسبت به سال قبل به ترتیب 2/4 و 3/3 درصد افزایش و 0/4 و 1/5 درصد کاهش داشته است.
چرا دزد شدی؟
صدای فرزانه، جوان و قبراق است. این شش ماه هرچقدر سخت گذشته باشد، نتوانسته شور را از صدای فرزانه بگیرد. در یک بعدازظهر خردادماه، فرزانه از یکی از تلفنهای بند قتل زندان قرچک تماس میگیرد - پس شمارهام بالاخره به دستش رسیده-. او را از دیروز، بعد از یک دعوای جانانه با یکی از همبندیها برای تنبیه به بند قتلیها بردهاند. همین حالا هم که دارد با خجالت از تجربه دزدیاش میگوید، یک «قتلی» محکوم به اعدام روبهرویش نشسته و با تلفن صحبت میکند. فرزانه وقتی میخواهد از روز دزدی بگوید، صدایش را پایین میآورد. انگار که نخواهد همبندیهایش از روش دزدیاش سردربیاورند. او 20 ساله بود که وقتی با یک مشت الماس روبهرو شد، نتوانست جلوی خودش را بگیرد و آنها را توی جیبش ریخت.
«این اولین سابقهمه. من نه دزدم نه تا حالا دزدی کردهم. به خدا اولینبارم بود. وقتی گرفتنم مادرم اومد کلانتری، باورش نمیشد، میگفت تو حتماً دزدیِ یه نفر دیگهرو گردن گرفتی. من از 15 سالگی از مادرم جدا شدم و میخواستم روی پای خودم بایستم. عموم اصرار میکرد که باید روی پای خودت باشی. هم درس میخوندم هم کار میکردم. عموم منو فرستاد پیش دختر یکی از دوستان خانوادگیش که خیلی بهش اعتماد داشت که هم کار کنم، هم درس بخونم. با اون دختر زندگی میکردم. پدر و مادرش خیلی وضعشون خوب بود؛ همون موقع براش یه سالن کوچک زیبایی زدن که کار کنه. بعد با هم سالن رو گسترش دادیم و الان سالنش چند تا شعبه داره. منم کمک میکردم. یه روز یکی از بچههای سالن که مژهکار بود و من مژههامو پیشش درست میکردم، میخواست از سالن بره خونه. من از قبل میشناختمش و میدونستم وضعش خوبه. بهم گفت بیا خونهمون برات مژههاتو درست کنم. منم عجله داشتم. رفتیم. وقتی رسیدیم خونه، گفتم میتونم وسایلم را بیاورم خانهات و آنجا مژههامو ترمیم کنی؟ گفت بله. به خانهاش رفتیم. میخواستم وسایلمو داخل کُمد بگذارم، دیدم یه جعبه خیلی شیک قدیمی اونجاس. درشو باز کردم، دیدم داخلش یک عالمه الماسه و کنارش هم سند الماساس. یک مشت ازش برداشتم و ریختم داخل کیسه و گذاشتم جیبم. فکر هم نمیکردم اصل باشن. گفتم ببرم نشون بدم، ببینم چطوره. یه حسی بهم میگفت گرونقیمته، ولی فکر نمیکردم اصل باشه. چندتا از شناسنامههارو هم برداشته بودم. خلاصه کارمو انجام دادم و از خونه اومدم بیرون. فرداش الماسارو بردم طلافروشی، فروشنده گفت خانم شما اینارو از کجا آوردی؟ اینها الماسای خیلی کمیابیه. گفتم ارثیه پدریه. گفت باید با شناسنامه خودت بیای. گفتم فعلاً قیمت بده، دوربین گذاشت و نگاه کرد و انداخت داخل یک محلول و گفت الان نمیتونم قیمت بدم ولی اصله. من گفتم تو اینارو بفروش، سهم خودتم بردار. یه دست نوشته هم دادم بهش. من رو برد توی کارگاه، یکی از الماسارو انداخت داخل محلول اسید، کوره و... و بعد گفت اصله. یه بارکد هم روش بود مطابقت داد با شناسنامهش. گفت الان توی ایران هر کدوم رو 5 میلیارد میتونی بفروشی. یکیش رو فروختم و سهم اونم دادم. بعدش یه ماشین باهاش خریدم، یه گوشی آیفون 13 پرومکس گرفتم، یک خط 912، ساعت رولکس و کلی اثاث خونه. همه اینا توی سهماه. یعنی تا سهماه نفهمیده بودن کار منه. بعد سهماه یه روز با ماشینم تا سر کوچه اومدم و مامورا منتظرم بودن. مامورهای کلانتری گفتن از کجا آوردی ساعت 300 میلیونی دستت کردی؟ گفتم آقا چه ربطی داره، از قبل داشتم. نزدیک محله زعفرانیه که شدیم، مامور گفت اینجا برات آشنا نیست؟ دیگه فهمیدم سر چی منو گرفتن. منم اولین سابقهم بود و هیچی نمیدونستم. یکی از الماسارو گردن گرفتم و بقیهرو نه.»
هرچند گزارش مرکز آمار ایران، جنسیت سارقان دستگیرشده را مشخص نکرده است اما در سالهای گذشته، بارها مسئولان انتظامی و قضایی گفتهاند تعداد زنان سارق روزبهروز در حال افزایش است؛ این را پژوهشهای زیادی هم نشان داده و دلایل آن را واکاوی کردهاند.
سیامک زند رضوی، جامعهشناس یکی از کسانی است که در سالهای گذشته درباره دلایل دزدی زنان در ایران مطالعه داشته است. او به «هممیهن» میگوید که «سرقت و زنان»، اصلاً پدیده تازهای نیست و از زمانی که پدیدهای به اسم سرقت یعنی تصرف در مال غیر تعریف شده، ردپای زنان را هم میشود دید؛ مال دزدی باید همیشه پنهان میشده و این پنهان کردن بدون همکاری زنان مقدور نبوده است اما آنچه ما امروز با آن مواجهیم، احتمالاً پدیده متفاوتی است: «تفاوتش هم از اینجاست که وقتی میگوییم سرقت، ضرورتاً دیگر این نیست که شبانه بروی قفل مغازهای را ببری، دزدی کنی و بروی. الان سرقت کمی پیچیدهتر شده است. بنابراین میتوان سرقتها را دستهبندی کرد؛ سرقتهای دیجیتال، سرقتهای مبتنی بر تبانی، سرقتهای فیزیکی که انواع مختلفی دارد، از سرقتهای کوچک مثل باز بودن در خانهها یا بیتوجهی فروشنده طلا به آنچه روی پیشخوان گذاشته تا پیچیدگیهایی که سرقتهای مبتنی بر تبانی سطح کلان است، یعنی یقهسفیدهایی که سرقت میکنند.»
زند رضوی معتقد است جدای از دلایل دیگر، افزایش یافتن عاملیت اجتماعی زنان موجب شده آنها بیشتر دست به دزدی بزنند، با دل و جرأتی بیشتر از گذشته. به گفته او، تا دورههایی در سرقتها ممکن بود زنان شریک جرم باشند یا بهعنوان کسی که سرقت مردان را پنهان یا به آن کمک میکنند، درحالیکه در دوره کنونی، عاملیت یافتن زنان موجب شده خودشان بتوانند سرقتها را طراحی کنند یا سرقتهای حرفهای انجام دهند: «این پدیده را باید در بستری فهم کنیم؛ آن بستر اجتماعیای که تورمی وجود دارد با نرخ رسمی 40 درصد و بهمعنای دقیق کلمه، پولی که در دست شهروندان هست، قدرت خریدش را از دست میدهد. ترجمه دیگرش این است که یک سیستم بزرگ، دستش را در جیب ملت کرده است و حدود 60 درصد پولی را که در جیب آنهاست، به تملک خودشان درمیآورند. همین موضوع عاملی است که بیاخلاقی را گسترس میدهد و یکی از نمودهایش همین افزایش سرقتهاست. خیلی وقتها شهروندان مجبور به سرقت میشوند؛ مثلاً سررسید قسطهایشان رسیده، دچار مشکلات مالیاند و وقتی میبینند یک دست بزرگ دیگری در جیبشان است، خودشان هم به فکر سرقت میافتند. بنابراین نمیشود بهراحتی درباره افزایش آمار سرقت صحبت کرد و فراموش کرد بستر آن دو نکته کلیدی دارد؛ اول، تبانی بین سیستم و بازار که به جامعه تحمیل شده است و دوم، عاملیت یافتن زنان است؛ زنانی که در طول سه نسل بعد از مادرانشان باسواد شدهاند، تواناترند، در زندگی اجتماعیشان تصمیمگیرند و یکی از انتخابهایی که به اجبار جلویشان قرار میگیرد این است که برای حفظ یا بهبود زندگیشان، امکان یا اشتغال مناسبی پیدا نمیکنند و بهسمت سرقت میروند.»
*از بقیه دزدها چه یاد گرفتی؟
همین چندروز پیش دادگاه فرزانه برگزار شده. قاضی به عمویش گفته اگر شاکی رضایت دهد، حکم سنگینی به او نخواهد داد. حالا قرار شده ماشین، ساعت، خط موبایل و هرآنچه را فرزانه با پول یکی از الماسها خریده بوده، بفروشند و به خانواده دوست فرزانه که از خانهشان دزدی کرده بدهند و رضایت از راه برسد. فرزانه اما چه به این زودی و چه چندماه بعد از زندان برود، حالا آنقدر روش دزدی و چطور مال بلند کردن از دیگران را یاد گرفته که هنوز آزاد نشده، گاهی وسوسه سراغش میآید. همراه با سوالهایی که درباره دزدی قبلی هنوز با خود تکرار میکند.
«اصن برای من سواله که اینا انقدر الماس از کجا آوردن؟ اینا قاشقی که باش غذا میخورن، نقره بود. خونهشون پر عتیقه بود. من فکر نمیکردم بفهمن. اصن نمیدونم از کجا فهمیدن. انقدر که پولدارن. حالا این هیچی، من انقدر اینجا چیز میز دیدم و پای حرف این و اون نشستم که این سوالا برام گاهی کمرنگ میشه. یکی از دوستام اینجا هست که با دوستاش یه باند بودن و کیفقاپی، گوشی دزدی و... میکردن، میرفتن خونهرویی. اینجا به کسایی که میرن از خونهها دزدی میکنن، میگن خونهرویی. اینا اکیپ بودن که مردمرو تو خیابون خفت میکردن، رو زمین میکشوندنشون، بهشون آسیب میزدن و وسایلشونو میگرفتن. چند وقت پیش هم یه خونواده اومدن اینجا که مادر، دختر، دخترخواهر و اینا بودن. به ما گفتن چندتا زیورآلات بیارین، یهنفر فروشنده بشه، یهنفر دستیار فروشنده و یهنفر خریدار. اون کسی که سرقت حرفهای میکرد، شد خریدار و بقیه هم بودن و نگاه میکردن. گفت اگه یک نفرتون فهمیدین من چطوری از اینا برمیدارم جایزه داره. ما 10 نفر داشتیم نگاه میکردیم. یه انگشتر برداشت کرد دستش، گذاشت سر جاش، یه گردنبند برداشت، گذاشت سر جاش. این وسط قیمتهارو هم میپرسید. آخر سر گفت، خب کی فهمید من چی برداشتم؟ همه گفتن برو بابا، ما داشتیم نگاه میکردیم هیچی بر نداشتی. یهو دیدیم از جیبش یه انگشتر درآورد، از لباس زیرش یه النگو درآورد، از جیب پیراهنش یه گوشواره درآورد. حرفهایترین دزدایی که دیدم، همین خونواده بودن. من اینجا یاد گرفتم که میرن ماشینای مدل بالا رو میپان، یه ابزار دارن مثل فیوز، یه تقه به شیشه ماشین میزنن، میاد پایین و بعد کیف و هرچی که توی ماشین باشه رو برمیدارن. میگن اگه همونموقع بگیرنمون اگه این ابزار باهامون باشه، جرمش جداست. واسه همین باید قبل اینکه گیر بیفتی، بندازی اونور. اینجا هرکی میگه زورگیر بودم، به زور اسپری فلفل، چاقو و اسلحه دزدی میکرده، میگه که بقیه ازش حساب ببرن. میشه لات اینجا. یکی هم بود که خیلی جالب بود سرقتش. این میره توی پارکا میشینه، زنهایی که کلا به دست و گردنشونه رو شناسایی میکنه، بعد توی شربت و آش یا حلیم، مواد بیهوشی میریزه، میده میخورن. بهش میگن شربت شهادت. وقتی میافتن غش میکنن، هرچی هست رو برمیدارن میبرن. از همهشون جالبتر ایران نصرته، 19 ساله اینجاس. بکوب اینجا بوده. رنگ بیرونرو ندیده. یکبارم مرخصی نرفته. توی حرم امام رضا(ع) ملت رو بیهوش میکرده و وسایلاشونو میبرده. خفتگیر هم هست. اسلحه میذاشته توی کمرش و مردم رو تهدید میکرده و طلاهاشونو میگرفته. هرچی اینجا بیشتر بمونی، عزت و احترامت پایینتر میاد. قبلاً وکیل بند بوده و انقدر زدنش و بهش بیاحترامی کردن، برش داشتن از وکیلی و کسی روش حساب باز نمیکنه. یهبار از یکی از رستورانای زندان برامون غذا گرفته بود، همین ایران نصرت از یهطریقی شماره مدیر رستوران رو پیدا کرده بود و 20 میلیون تومن ازش چاپیده بود. سر همین هم ما رو محدود کردن و گفتن دیگه بیشتر از 5 تا شماره که میتونیم ثبت کنیم، دیگه نمیتونیم به کسی زنگ بزنیم. از بس زنگ زدن به بیرون و مردمرو چاپیدن. مثلاً گفتن من پنجمیلیون رد مال دارم، اگه بدی آزاد میشم و مردم هم باور میکنن و میریزن. بعد میفهمن و میان شکایت.»
براساس اطلاعاتی که مرکز آمار ایران از شعبات دادگاهها به دست آورده، در سال 1401 ، 133 هزار و 304 مورد سرقت منزل، 35 هزار و 142 مورد سرقت مغازه، 85 هزار و 85 مورد سرقت اتومبیل و 96 هزار و 637 مورد سرقت موتورسیکلت ثبت شده که نسبت به سال گذشته به ترتیب 6/4، 13/1، 14/2و 10/6 درصد افزایش داشته است.
آنطور که در جدول 3-15 این سالنامه آمده، در سال 1401، 386 هزار و 170 مورد سرقت از لوازم خودرو و وسایل داخل آن اتفاق افتاده، درحالیکه این رقم در سال قبلش یعنی سال 1400، 310 هزار و 494 مورد بوده است و این یعنی، این روش دزدی از سال 1400 تا 1401، حدود 24 درصد افزایش داشته است. موارد سرقت احشام هم مثل بقیه موارد، افزایشی بوده است؛ این اطلاعات نشان میدهد در سال 1401، 19 هزار و 282 مورد سرقت احشام ثبت شده، درحالیکه این رقم در سال 1400، 16 هزار و 223 مورد بوده است و این یعنی افزایش موارد دزدی حیوانات در روستاها و حاشیه شهرها.
بررسی آمارهای رسمی نشان میدهد میزان سرقت در ششسال گذشته حدود چهار برابر شده است و بعد از مصرف مواد مخدر، سرقت دومین جرم عمده در ایران است. سهسال پیش سازمان زندانهای کشور اعلام کرد که حدود ۶۸ درصد زندانیها بهدلیل جرائم «موادمخدر و سرقت» در زندانها بهسر میبرند و پژوهشگران و جرمشناسان دلیل افزایشیبودن این تعداد را وضعیت اقتصادی ایران بهویژه در دهه 90 میدانند.
پیمان حاج محمود عطار، وکیل دادگستری و جرمشناس در گفتوگو با «هممیهن» میگوید که بعضی از جرائم، علل و عوامل مختلفی دارد و مهمترین دلیل جرائمی شبیه سرقت اعم از سرقت منزل، کیفقاپی، موبایل قاپی، سرقت از خودرو و... به مشکلات مالی برمیگردد که ناشی از تورم، تحریمهای اقتصادی بینالمللی، مشکلات بازرگانی و بحث اقتصاد است.
او میگوید در این باره یک مبحث بینارشتهای میان جرمشناسان و اقتصاددانان در دانشکدههای حقوق، تحت عنوان اقتصاد جرم مطرح شده وبه این موضوع میپردازد که برای شخصی که آماده ارتکاب جرم است، چه شرایطی برای او از نظر اقتصادی فراهم میشود که به جرم متمایل میشود. یکی از عوامل مهم برای کشیده شدن یک شهروند عادی به ارتکاب جرائمی مثل سرقت، مشکلات مالی، فقر، بیکاری و... است.
به اعتقاد این جرمشناس، مشکل دیگر که کمتر مورد توجه قرار گرفته، مشکلات فرهنگی شهروندان بهویژه قشر نوجوان و جوان است. با بررسی میدانی از بین متهمان و محکومان سرقت متوجه میشویم که بیشتر اینگونه جرائم را نوجوانان و جوانان به خود اختصاص دادهاند. «غیر از دلیل اول که همان مشکلات اقتصادی و... است، مشکل فرهنگی جامعه در این موضوع دخیل است که متاسفانه نهادهای فرهنگی دولت مثل صداوسیما و مدارس، دانشگاهها، سازمانهای متولی مسائل فرهنگی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد، سازمان تبلیغات و... آنگونه که باید و شاید برای تکالیف فرهنگی خود اهتمام لازم نداشتهاند.»
زندان تو را تبدیل به چه آدمی کرده؟
فرزانه در خانوادهای فقیر به دنیا آمده و بزرگ شده. از پنج سالگی پدرش را ندیده. از 15 سالگی از مادرش جدا شده و حالا ششماه است زنان و مادرانی را میبیند که به انواع جرم در زندانند و زندگیشان اصلاً شبیه «بیرونیها» نیست.
«زندان بدترین اتفاق توی زندگیم بود. مدام به خودم میگم خدایا من کجا چه گناهی کردم که اینطوری گیر افتادم. نمیدونم اون لحظه چی رفت تو جلدم که این کارو کردم. تنها کسی که توی این زندان الماس دیده، منم. هیچکس تا حالا ندیده. منم چون تا حالا ندیده بودم، برشون داشتم. آدمایی که اینجان، اونایی که قتل کردن یا دزدیهای جور واجور، اینجارو تبدیل به بدترین جا کرده. یه آدمایی میبینم که از زندگی سیر میشم. اینجا آدم هرچی ندیده باشه، میبینه و یاد میگیره. من الان انواع و اقسام دزدیا رو یاد گرفتم. مثلاً یاد گرفتم چطوری اسید بریزم توی سرنگ و قفل درا رو باز کنم. یکی از بچهها با نی یادم داد که قفل در رو باز کنم. سر نی رو با چاقو میبرن، دو تا تکهاش میکنن در رو باز میکنن. با کلید. با سنجاق. چیزایی که بلد نبودم هم اومدم اینجا یاد گرفتم. یه وقتایی پیش خودم میگم، برم بیرون یه طلافروشی بزنم با این روشایی که یاد گرفتم. بعد به خودم میگم احمق، دوباره میخوای برگردی به این جهنم؟ اینجا آدمیرو میبینی که شوهرش داشته غذا میخورده، با چاقو زده تکهتکهاش کرده. وقتی یه اعدامیرو میخوان ببرن، میبرن انفرادی. آدم از زندگیش سیر میشه. یهسری گریه و داد و بیداد میکنن. یهسریا خیلی عادی و راحت. میگن گریه نکنین، من میرم راحت بشم. بعضیوقتا میبینی طرف داره با خوندن قرآن میره و لبخند روی لباشه. انگار که واقعاً داره میره از زندان و سختیای زندگی راحت بشه. بعدش هم خیلیا براشون ختم میگیرن. قرآن میذارن. بهویژه برای حبس سنگینا. توی این ششماه یه اعدامی رو با چشم خودم دیدم، بردن. سه تا هم حکم وحشتی دیدم. یکی از اعدامیا همین الان که دارم باهات حرف میزنم، کابین روبهرویم نشسته. اینجا یه مددکار خیلی خوب داره که برای اعدامیا خیلی تلاش میکنه. خودم توی این شش ماه دیدم که برای سهنفرو با عز و التماس به خانوادههای مقتول، تونسته رضایت بگیره.»
نکته مهمی که بخش مربوط به جرائم سالنامه آماری سال 1401 وجود دارد این است که با وجود افزایش همه انواع روشهای دزدی در سال 1401 نسبت به سال قبل، تعداد دستگیرشدگان انواع سرقتها در سال 1401 نسبت به 1400، کمتر بوده است. براساس اطلاعات مرکز آمار ایران، در سال 1401، 389 هزار و 146 دزد دستگیر شدهاند درحالیکه این تعداد در سال 1400، 445 هزار و 323 نفر بوده است.
اگر به آمار سالهای قبل برگردیم، تعداد دستگیرشدگان در آمارگیریهای پنج ساله و کمتر این مرکز، از سال 1385 تا 1400 همواره افزایشی بوده است. در سال 1385، 130 هزار و 495 نفر، در سال 1390، 263 هزار و 556 نفر، در سال 1395، 343 هزار و 425 نفر، در سال 1397، 338 هزار و 53 نفر، در سال 1398، 355 هزار و 698 نفر و در سال 1399، 422 هزار و 80 نفر به جرم سرقت دستگیر شدهاند.
سیامک زند رضوی، جامعهشناس میگوید جدای از اینکه پلیس چقدر توانسته دزدان را شناسایی و دستگیر کند، باید به روشهای دزدی پرداخت که این روزها در حال بهروز شدن است. به گفته او، یکی از ترفندهایی که این روزها خیلی شایع شده، ارسال لینکهایی است که از طریق آنها حسابهای مالی افراد را خالی میکنند. اگر مطالعه دقیقی انجام شود، احتمالاً جوانان تحصیلکردهای این نرمافزارها را طراحی میکنند که به راحتی بتوانند دسترنج افراد را از حسابشان بردارند. نمیتوان هم آنها را محکوم کرد چون بستری در جامعه وجود دارد که بزرگترین دزدیها در آن انجام میشود.
زند رضوی میگوید، در جامعهشناسی میخوانیم که مهمترین پیشرفت بشریت، این است که توانسته حقوق را از حقوق تنبیهی به سمت حقوق ترمیمی ببرد؛ یعنی جای اینکه هدف را بر انتقامگیری بگذاری مثل اینکه کسی را که دزدی کرده نقص عضو کنی یا شلاق بزنی، به این سمت بروی که فرد چرا این کار را کرده و چطور میتواند آن را ترمیم کند؛ یعنی نسبت به جامعه چه مسئولیتی بپذیرد که بتواند آن بزهی را که کرده، جبران و ترمیم کند. ساختار حقوق ما در ایران اما متکی بر تنبیه است؛ یعنی دستگاهی وجود دارد که افراد را تنبیه میکند، بنابراین فهمی که دستگاه قضایی از بزه دارد، کار را سخت کرده است. تنبیه کردن، شلاق زدن، قطع انگشتان فردی که سرقت کرده و... نهتنها هیچ کمکی به کم شدن این بزه نمیکند بلکه فردی که سرقت کرده، نمیتواند هیچوقت به زندگی عادی اجتماعیاش برگردد.
نگرانی فرزانه، مژگان، مهدیه، ایراننصرت و همه 119 زنی که حالا در بند سرقت زندان زنان قرچکند هم این روزها همین است؛ فرزانه هرروز از خودش سوال میکند وقتی یکروز بهعنوان یک دزد از زندان آزاد شود، دیگران چطور به او نگاه خواهند کرد و چطور آدمی خواهد بود؟ «آن هم نه هر دزدی. یک دزد الماس!»