شرایط سخت کودکان در پاتوقها
کودکان قربانی اعتیاد والدین، بهواسطه زندگی در پاتوقهای خانگی یا پاتوقهای اطراف تهران، انواع خشونتها را متحمل میشوند. نرگس رضاعلی، مددکار اجتماعی مؤسسه خیریه «مهرآفرین» که در حوزه کودکان بدسرپرست فعال است، به وضعیت پاتوقهای اطراف تهران اشاره میکند و میگوید: «پاتوقهایی مثل خلازیل یا پارک میثاق و هرندی، محل تجمع صدها معتاد کارتنخواب است. در این پاتوقها جرائم مختلفی رخ میدهد مثل خریدوفروش نوزاد و کودک، فروش مواد و اموال دزدی، خفتگیری، روسپیگری و... کودکانی که همراه مادرانشان در این پاتوقها هستند، شرایط دردناکی را متحمل میشوند. آنها در فصل زمستان بدون داشتن کفش و لباس مناسب درحالیکه گرسنهاند در پارکها زندگی میکنند و بعضیهایشان دوام نمیآورند و به انواع بیماریها مبتلا میشوند.» او ادامه میدهد: «برخی مادران معتاد به اندازهای مواد مصرف کردهاند که بهخاطر نمیآورند کودک یا نوزادشان را کجا رها کردهاند یا به دست چه کسی سپردهاند؟ زایمان زنان کارتنخواب زیر درختهای پارک و فروش نوزادانشان، از دیگر صحنههای پرتکرار پاتوقهاست. زنان باردار و بچهدار، از قبل توسط خریداران کودک و نوزاد شناسایی میشوند. خریداران روز زایمان حاضر میشوند، بچه که به دنیا آمد، با پرداخت پول کمی به مادر، بچه را میبرند. نوزادانی هم که نصیب خریداران نمیشوند، در سرما و گرسنگی شرایط بدی را متحمل میشوند.»
مددکار اجتماعی مؤسسه خیریه مهرآفرین درباره شرایط زندگی این کودکان در خانهها هم میگوید: «وضعیت کودکانی که در خانه و در کنار والدین معتاد زندگی میکنند، بهتر از کودکان ساکن پاتوقهای شهری نیست. آنها اغلب بدون شناسنامهاند و مدرسه نرفتهاند. منازل محل سکونت آنها بهشدت آلوده است و کودک در میان تلی از زباله زندگی میکند. خانهها بوی تعفن و ادرار میدهند و محل رفتوآمد و خواب معتادان دیگر هم هستند. کودکانی که در پاتوقهای خانگی زندگی میکنند، بهطور مداوم از سوی افرادی که به خانهشان رفتوآمد دارند مورد آزارها و سوءاستفادههای جنسی قرار میگیرند. یکی از آنها، ماهک دختر 7 سالهای بود که همراه پدر، مادر و 5 مرد دیگر که همگی معتاد بودند، در اتاق 35 متری بسیار کثیفی زندگی میکرد و بارها آزار دیده بود. رویا با حکم قضایی که توسط مؤسسه خیریه مهرآفرین گرفته شد، توانست از آن خانه نجات پیدا کند.»
رضاعلی در ادامه، وضعیت زندگی محمدرضا، یکی از قربانیان اعتیاد والدین را تشریح میکند: «محمدرضا را که پذیرش کردیم، سوختگی دستهایش عفونت کرده بود و وضعیت بدی داشت. مادر محمدرضا، معتاد و روسپی بود و روز حادثه، بیرون از خانه بود. پدر محمدرضا هم که اعتیاد شدید داشت، بعد از مصرف مواد، از گریههای کودک سهساله عصبانی شده و او را آتش زده بود. صورت و دستهای بچه بهشدت سوخته بود و بهدلیل مراجعهنکردن به دکتر، عفونت کرده بود.» رضاعلی ادامه میدهد: «کودکانی که والدین معتاد دارند و خانههایشان پاتوق است، اغلب سوءتغذیه دارند و بهدلیل زندگی در محیط آلوده، بیمار میشوند. بسیاری از آنها هم توسط والدین بهویژه مادر، معتاد میشوند. مادر با این هدف که کودک بهدلیل گرسنگی یا نیاز به مراقبت و رسیدگی گریه نکند، با دود مواد یا حتی خوراندن آن به کودک، او را معتاد میکند که در برخی از موارد، کودک بعد از خوردن شیشه یا تریاک میمیرد.»