سالیوان و مأموریت عادیسازی رابطۀ ریاض – تلآویو
پس از گذشت یک ماه از سفر آنتونی بلینکن، وزیر خارجۀ آمریکا به عربستان، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در جده با محمد بنسلمان ولیعهد و وزرای دفاع و انرژی
پس از گذشت یک ماه از سفر آنتونی بلینکن، وزیر خارجۀ آمریکا به عربستان، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در جده با محمد بنسلمان ولیعهد و وزرای دفاع و انرژی سعودی در جده ملاقات کرده است.
کاخ سفید با صدور بیانیهای، هدف از سفر سالیوان به جده را «پیشبرد دیدگاه مشترک دو کشور برای ارتقاء صلح و امنیت و رونق و ثبات خاورمیانه» و «تلاش جهت یافتن راهی برای پایان دائمی جنگ یمن» اعلام کرده است.
منابع نزدیک به شورای امنیت ملی کاخ سفید نیز به شرط عدم افشای نامشان به خبرگزاریها گفتهاند که سالیوان و بنسلمان دربارۀ علاقۀ دولت بایدن به عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل هم گفتوگو کردهاند.
در مقابل، دولت سعودی با صدور بیانیۀ کوتاهی اعلام کرده است که دو طرف دربارۀ راههای ارتقاء روابط استراتژیک ریاض-واشنگتن در همۀ زمینهها و آخرین تحولات منطقهای و بینالمللی مذاکره کردهاند.
سفرهای پیدرپی مقامهای بلندپایۀ آمریکایی به عربستان نشان میدهد که برخلاف بسیاری از گزارشهای مطبوعاتی و اظهارنظرهای کارشناسی، ایالات متحده هیچ برنامهای برای ترک خاورمیانه و یا بیتفاوتی نسبت به سرنوشت آن ندارد و همچنان میکوشد تا تحولات منطقه را طبق منافع خود، هدایت و رهبری کند.
رفتار عربستان هم نشانگر آن است که پس از یک دوره ایجاد جنجال و هیاهو در روابط خارجی خود، این کشور به خط مشی سنتی خود در حوزۀ سیاست خارجی بازگشته و میکوشد تا در این زمینه بهصورتی آرام و بیسروصدا و احتیاطآمیز، اهداف خود را دنبال کند.
در واقع همۀ قدرتهای جهانی اعم از آمریکا و اروپا و چین و روسیه، بهرغم رقابت بر سر نفوذ بیشتر خود در خاورمیانه، از استقرار نظم و ثبات در این منطقه حمایت میکنند و همین موضوع، عملاً آنها را بهنوعی همکاری نانوشته برای ایجاد ترتیبات امنیتی تازهای در این بخش از جهان ترغیب میکند.
بهعبارت دیگر، هر چهار کانون قدرت بینالمللی در کنار قدرتهای دستدوم جهان، بروز جنگ و ادامۀ بیثباتی در خاورمیانه را به زیان منافع اقتصادی و امنیتی خود ارزیابی میکنند و هر کدام به طریقی در جهت رفع خصومت بین کشورهای مختلف منطقه در تلاش هستند.
برای نمونه چینیها برای آشتی ایران و عربستان و خاموش شدن جنگ یمن پاپیش گذاشتند و اکنون نیز در پی استقبال از بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل در پکن به منظور کمک به او برای توافق با فلسطینیها هستند. آمریکا به این ابتکارات روی خوش نشان میدهد و آنها را مغایر منافع خود در منطقه نمیبیند.
چگونگی مواجهه با مسئلۀ اتمی ایران بدون شک یکی از دغدغههای اصلی قدرتهای جهانی است اما آنها ظاهراً پی بردهاند که این مسئله بدون توجه به مناقشۀ اسرائیل و فلسطینیها، بهطور بنیادی قابل حل نیست.
به همین دلیل، بهخصوص آمریکا و چین در کنار تلاش برای ایجاد نوعی انجماد در توسعۀ تأسیسات هستهای ایران، توجه خود را به یافتن فرمولی برای مناقشۀ فلسطین متمرکز کردهاند.
چینی ها ماه پیش با گرمی و صمیمیت از محمود عباس، رئیس دولت خودگردان فلسطین در پکن استقبال کردند و در هفتههای آینده میزبان بنیامین نتانیاهو خواهند بود.
طرحی که چینیها برای کمک به توافق اسرائیل و فلسطینیها در نظر دارند، مشخص نیست اما چنین طرحی بعید است که به استفاده از نفوذشان در تهران و کشورهای عربی در جهت همگرایی منطقهای بیارتباط باشد.
برنامۀ دولت آمریکا اما روشنتر است. آنها درصدد استفاده از برگ عادیسازی رابطۀ عربستان با اسرائیل به منظور متقاعد کردن نتانیاهو به ارائۀ امتیازاتی به فلسطینیها از یک طرف و تحت فشار گذاشتن جمهوری اسلامی برای همسو کردن سیاست منطقهای خود با تحولات جدید از طرف دیگر هستند.
مشکل اصلی و لاینحل در این میان اما ترکیب دولتی است که نتانیاهو برای خود تشکیل داده است. دو حزب نژادپرست صهیونیست ملی و اقتدار یهود در کنار برخی چهرههای بسیار افراطی حزب لیکود، عملاً نتانیاهو را به صورت گروگان خود درآوردهاند و اجازۀ کوچکترین نرمشی، چه در سیاست داخلی و چه در برخورد با فلسطینیها به او نمیدهند.
در این میان عادیسازی رابطه با عربستان و به تبع آن با جهان اسلام چندان برای رهبران احزاب افراطی اسرائیل اغواکننده نیست که در برابر آن حاضر به عقبنشینی از مواضع صلب و سرسختانۀ خود در مورد کرانۀ باختری شوند.
از این رو، تا زمانی که ائتلاف حاکم بر اسرائیل تداوم داشته باشد، بسیار بعید است تلاش دیپلماتیک آمریکا و چین و یا عادیسازی روابط ریاض و تلآویو به جایی برسد.
در واقع، ادامۀ حیات این ائتلاف، وضعیت خاورمیانه را در همین نقطه نیز تثبیت نمیکند و سبب بیثباتی جامعۀ اسرائیل و ایجاد تنش در روابطش با دیگر کشورها میشود.
به همین دلیل، یوآف گالانت، وزیر دفاع اسرائیل خواهان خروج دو حزب صهیونیست ملی و اقتدار یهود از ائتلاف حاکم و پیوستن احزاب تحت رهبری بنیگانتز و یائیر لاپید به دولت است. بنیگانتز و لاپید حاضر به پذیرش نخستوزیری نتانیاهو نیستند و بنابراین، تنها راه دیگر، سقوط دولت از طریق کنارهگیری شماری از اعضای لیکود و یا بروز اختلافی لاینحل در بین احزاب شریک در ائتلاف است.
به هر حال، تا زمانی که نتانیاهو در اسرائیل بر سر کار است، تحولی در جهت کاهش تنش در منطقه قابل انتظار نیست.