جای خالی مردان فکر و عمل
انتصاب آقای محسن اسماعیلی بهعنوان معاون راهبردی و پارلمانی رئیسجمهور منتقدان و مدافعانی دارد. این انتصاب مانند دیگر انتصابهای اغلب معاونتهای رئیسجمهور به دلایل کمتر سیاسی مورد انتقاد است.

انتصاب آقای محسن اسماعیلی بهعنوان معاون راهبردی و پارلمانی رئیسجمهور منتقدان و مدافعانی دارد. این انتصاب مانند دیگر انتصابهای اغلب معاونتهای رئیسجمهور به دلایل کمتر سیاسی مورد انتقاد است. قبل از ادامۀ بحث لازم است به ویدئوی جدید و یک خاطرۀ نزدیک اشاره کنم. یک ویدئو نشان میدهد دو سه جوان دختر و پسر در یک کافه دور میز نشسته و حرف میزنند. یک نفر وارد کادر میشود. پشت سر پسر جوان میایستد.
به سرعت گردنبند آن جوان را باز میکند و میگریزد. از نگاه جرمشناسی این سرقت وحشتناکترین موردی است که در این سالها دیدهام. این سرقت برخلاف سرقتهای مرسوم در شب تاریک یا محیط خلوت یا پیادهروی یک خیابان رخ نداده است. در روز روشن، در محلی مثل کافه که کارکنان و مشتریها در آنجا در محیطی نسبتاً کوچک حضور دارند، سارق مستقیماً سراغ قربانی میرود که یک مرد است، نه زنی که طبعاً از نظر بدنی ضعیفتر است، گردنبند مرد را باز میکند و میگریزد.
چند روز پیش از همسایهای در فاصله حدوداً 200-300 متری خانه ارۀ نجاری امانت خواستم. پسر نوجوانش که اندامی نسبتاً نحیف دارد آن را آورد. پسرک موقع تحویل دادن ارۀ نجاری به من میخندید. علت خنده را پرسیدم. گفت موقع آمدن خانمی از روبهرویم میآمد. من را با این اره نجاری دید. به تصور خطر مواجهه با یک مهاجم، ترسید و مسیرش را عوض کرد. این تجربۀ مکرر مشاهدۀ جرم است به تجربۀ ترس رسیده است.
گزارشها از انواع سرقتهای خیابانی، سرقت مغازهها و منازل، قتلهای فجیع، کلاهبرداری و تجاوز به عنف و جرائم دیگر نشان مهلک افزایش تبهکاری در ایران است. خیلی از جرائم از نظر ساختار جرمشناسی و جامعهشناسی کیفری حیرتآور، نوظهور و وقیحانهاند.
موضوع جرم و جنایت را مثال آوردم زیرا مانند فساد ساخت اداری و اقتصادی کشور یا چیزی مانند نظارت استصوابی یا قیمت ارز و طلا و غارت طبیعت و امثال اینها نیست که مستقیماً همگی ناشی از امر سیاسیاند و گروههای ذینفع مانع از مبارزه با این مصائباند.
انصاف آن است باوجود نیروی انتظامی پرکار و کیفرهای قانونی سنگین، باز هم جرم و جنایت مانند علف هرز از زمین جامعه میروید؟ کار نیروی انتظامی و دادگاهها کندن علف جرم است. علف که زیاد باشد، هرقدر هم بچینی بیشتر در میآید. این برنامهنویسان و سیاستگذاراناند که باید علاج واقعه قبل از وقوع کنند و نمیکنند. چنین کاری نیازمند شناخت دقیق و عمیق و برنامههای تازه و شجاعت در اجرای آنهاست.
اگر بحران وجود دارد و اگر به وجود بحران نیز باور هست، کسانی باید کار را در دست بگیرند که مرد میدان باشند. در یک اتوبان خشک و خنک و خلوت با یک اتومبیل مجهز و سرنشینان خوش و خرم و خندان هر رانندهای میتواند ماشین براند. اما رانندگی در یک جادۀ کوهستانی دوطرفۀ شدیداً مهآلود که اسیر برف و بوران و کولاک و یخزدگی و سرماست و سرنشینانش سر و کول هم میکوبند، کار هر رانندهای نیست. نقطۀ ثقل انتقاد به همکاران منتصب رئیسجمهور، از جمله اغلب معاونتها، مثل حقوقی و برنامه و بودجه و پارلمانی دقیقاً همینجاست. رانندگان چنین جادهای نیستند.
وضعیت کشور نهتنها شباهتی به آن جادۀ اتوبانی خلوت و مفرح ندارد بلکه بیشتر شبیه آن جادۀ کوهستانی و... است. در برخی موضوعات کمتر سیاسی مانند آسیبهای اجتماعی، جرائم و خیلی چیزهای دیگر، نزدیکی همکاران آقای پزشکیان به یکی از جریانهای سیاسی مشکل اصلی نیست. شاید خیلی هم مهم نباشد که برای کاهش احتمالی تنشهای دولت و مجلس کسی معاون پارلمانی رئیسجمهور شود که معروف است به نزدیکی به آقای قالیباف. اما مهمتر از هرچیز این است که آنها چقدر بحرانها را بهدقت میشناسند؟ چه ایدهها و طرحهای تازهای دارند؟ چه قابلیتهایی برای اجرای طرحهایشان دارند؟
چه اندازه حاضرند برای اجرای برنامهها از منافع شخصی بگذرند؟ چقدر با مردم حرف میزنند و به رسانهها اطلاعات درست میدهند؟ سابقۀ فردی یا عملکردی اغلب معاونتهای آقای پزشکیان نشان میدهد آنها چنین خصوصیاتی ندارند. از معاون اول گرفته تا معاونتهایی مثل حقوقی یا برنامه و بودجه قادر به ابداع ایدههای تازه و پیش بردن آنها نیستند.
نه قادر به خلق ایدههای تازهاند، نه توان عمل دارند. محصورند در دایرۀ بستهای که حرف و عملی از آن بیرون نمیآید. با مردم و گردش آزاد اطلاعات هم غریبهاند. این ترکیب، که معاون راهبردی و پارلمانی جدید نیز به آن اضافه شده است، باوجود سلامت شخصی اما قادر به مقابله با این بحرانها و احیای نظم حقوقی نیست. این جادۀ کوهستانی یخزدۀ برف و کولاکگرفته رانندههای تواناتری میخواهد وگرنه...