ضرورت تغییر استراتژی آمریکا در خاورمیانه/ترامپ نیازمند شش تغییر ضروری در سیاست خاورمیانهای آمریکاست
با نگاهی به سیاستهای جنگطلبانه آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم میبینیم که سیاست خاورمیانهای آمریکا تحت تاثیر سیاستهای اسرائیل است و هدف نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل نیز درگیری نظامی با ایران است.
![ضرورت تغییر استراتژی آمریکا در خاورمیانه/ترامپ نیازمند شش تغییر ضروری در سیاست خاورمیانهای آمریکاست](https://cdn.hammihanonline.ir/thumbnail/CtZUqTvW3K9h/Z0T8H9pYUbXo0sZ7HQQFz9sdEP6gpeoxwm6qBw3FUyban5x7qgvQboTcvz1ITR3hR5RyeP2TswdCeyo0woFaD79kLxmvcp_86atk84Zr3YOX1vlvEjD9zQ,,/%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%2B%D8%AF%D8%B1%2B%D8%AE%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87.jpg)
با نگاهی به سیاستهای جنگطلبانه آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم میبینیم که سیاست خاورمیانهای آمریکا تحت تاثیر سیاستهای اسرائیل است و هدف نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل نیز درگیری نظامی با ایران است.
یک درگیری نظامی بین اسرائیل و ایران، این پتانسیل را دارد که داینامیکها را در خاورمیانه در حداقل پنج زمینه به طور اساسی تغییر دهد:
1- روابط ایالات متحده و ایران: اسرائیل همیشه یک عامل کلیدی در شکلدهی به این داینامیک بوده است و منافع تلآویو، اولویت اصلی آمریکا در خاورمیانه بوده است. یک درگیری مستقیم بین اسرائیل و ایران میتواند دشمنی چنددههای آمریکا و ایران را بیش از هر زمان شعلهور کند و بر تمام منطقه تأثیر بگذارد.
2- بیثباتی منطقهای: چنین درگیری نظامیای ممکن است جنگ منطقهای را گسترش و پای قدرتهای منطقهای مانند ترکیه، عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیجفارس را نیز به درگیری بکشاند.
3- بازارهای جهانی انرژی: هرگونه درگیری در منطقه میتواند بر عرضه نفت و گاز، قیمتهای انرژی و بازارهای جهانی تأثیر بگذارد.
4- پیامدهای هستهای: به دلیل خروج آمریکا از برجام، ایران اکنون به یک کشور در آستانه هستهای تبدیل شده و هرگونه حمله نظامی به ایران ممکن است موجب تغییر دکترین هستهای ایران شود.
5- تغییر قوانین: چاس فریمن، معاون پیشین وزیر دفاع ایالات متحده، مینویسد که حمله آوریل 2024 ایران به اسرائیل تمام قوانین بازی در خاورمیانه را تغییر میدهد. ایران به سعودیها، اماراتیها و دیگر متحدان عربی ایالات متحده هشدار داد که اگر اجازه دهند آمریکاییها از خاک آنها به ایران حمله کنند، آنها هدف خواهند گرفت و آنها نیز به ایالات متحده اطلاع دادند که از هرگونه حمله احتمالی به ایران پیروی نخواهند کرد. بسیاری از ناظران این سوال را مطرح میکنند که آیا ایران به تغییر سیاست یا رفتار ایالات متحده، پاسخ مثبت خواهد داد یا خیر. چهار مورد تاریخی:
الف) مساعدت ایران برای آزادی گروگانهای آمریکایی و غربی در لبنان.
ب) همکاری ایران با آمریکا در سقوط طالبان در سال2011.
ج) همکاری متحدین ایران در عراق در جهت سقوط صدام در سال2003.
د) توافق هستهای 2015 تحت عنوان برجام.
نشان میدهند که تهران آمادگی داشته است در صورت تغییر مسیر واشنگتن، با آن همکاری کند. گراهام آلیسون، استاد دانشگاه هاروارد، استراتژیست و دانشمند کهنهکار آمریکایی، معتقد است که همگرایی بین آمریکا و ایران بیشتر از واگرایی است. برای دستیابی به توافق، نیاز به مجموعهای از اقدامات اعتمادسازی است و هر دو دولت باید اجماع ملی برای توافق ایجاد کنند.
بخشی از دلیل شکستهای مذکور این است که در دهههای اخیر، دولتهای ایالات متحده و ایران با جناحهای قدرتمندی مواجه بودهاند که با هر تلاش برای تعامل مخالف بودهاند. به عنوان مثال، نظامیان آمریکایی و ایرانی بازیگران کلیدی در منازعات سراسر منطقه هستند اما در سال2019، دولت ترامپ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در لیست سازمان تروریستی خارجی قرار داد. در پاسخ، ایران فرماندهی مرکزی ایالات متحده را در لیست سازمانهای «حامی تروریسم» گذاشت.
اگر قرار باشد توافقی در مورد بحرانهای منطقهای صورت گیرد، واشنگتن و تهران باید نامگذاریهای متقابل تروریستی را حذف کنند و در را برای مهار تقابلات منطقهای باز کنند. متأسفانه، واشنگتن بدون موافقت اسرائیل قادر به رسیدن به توافق یا حفظ آن با ایران نبوده است. پس از آنکه ترامپ اقداماتی علیه سپاه پاسداران انجام داد، نتانیاهو خطاب به ترامپ گفت: «ممنون که به یکی دیگر از درخواستهای مهم من پاسخ دادید که منافع کشورهای ما و کشورهای منطقه را تأمین میکند.»
بنابراین، ممکن است که از طرف ایالات متحده، توافق با ایران نیازمند نهتنها تغییرات عمدهای در اولویتهای بازیگران جنگطلب داخلی بلکه همچنین تغییر در سیگنالها و انگیزههایی باشد که واشنگتن به متحد اسرائیلی خود ارسال میکند. ایالاتمتحده از سوی کشورهای عربی به عقبنشینی از خاورمیانه متهم شده است، اگرچه میزان این عقبنشینی محل مناقشه است.
با این حال، واضح است که نفوذ چین در خاورمیانه نسبت به نفوذ ایالات متحده افزایش یافته است و بخش عمدهای از این امر به دلیل شکست استراتژی ایالات متحده است. رهبران آمریکایی باید برخی از عوامل کلیدی در این تغییر قدرت را بررسی کنند و در نظر بگیرند که تغییر رفتار چگونه میتواند جایگاه کشورشان را افزایش دهد و به ایجاد صلح کمک کند.
۱- از زمان حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001، ایالات متحده در بسیاری از جنگهای منطقهای درگیر شده است؛ از افغانستان و عراق گرفته تا لیبی، سوریه و یمن؛ اما هیچکدام از این جنگها را برنده نشده است. طبق مطالعات دانشگاه براون آمریکا، این درگیریها باعث مرگ حداقل 4/5میلیون نفر و گرسنگی 7/6میلیون کودک شده است. حدود 60میلیون نفر آواره شدهاند که با آمار جنگ جهانی دوم قابل مقایسه است.
بیش از نیمی از جمعیت افغانستان در فقر شدید زندگی میکنند و کمتر از 90/1دلار در روز درآمد دارند، و 95درصد افغانها غذای کافی ندارند. در یمن، بیش از 17/4میلیون نفر دچار ناامنی غذایی هستند و 85,000 کودک زیر پنج سال از گرسنگی جان خود را از دست دادهاند. در مقایسه با ایالات متحده، چین دریافت که ایجاد بیثباتی به نفعش نیست و از درگیریهای نظامی اجتناب کرده است. این امر به ایجاد حسننیت کمک کرده است.
۲- همراه با مداخلات نظامی، ایالات متحده تلاش کرده یا از تغییر رژیم در کشورهای بسیاری حمایت کرده است. این سیاست درکشورهایی همچون افغانستان، ایران، کره شمالی و یمن موفق نبوده و در کشورهایی مثل لیبی و عراق موفق بوده است. البته، «موفقیت» باید با احتیاط بیان شود: لیبی پس از سقوط معمر قذافی و 20 سال پس از سرنگونی صدام حسین، عراق با تروریسم داعش، بیثباتی و بحرانهای اقتصادی دست به گریبان شد. متقابلاً چین در تغییر رژیم در خاورمیانه دخالت نکرده است و بیشتر بر دستیابی به ثبات تمرکز کرده و سعی کرده از درگیریهای حلناشدنی دوری کند.
۳- ایالات متحده بارها تحریمهایی در سراسر جهان اعمال کرده و همچنان آنها را بر کشورهایی مانند ایران انباشته است. تحلیل اخیر که در مجله سیاست خارجی آمریکا منتشر شد، دامنه و عمق این ابزار جنگ اقتصادی ایالات متحده را نشان داد. شش کشور تحت رژیمهای کامل و گسترده تحریمی آمریکا قرار دارند که تقریباً غیرممکن است برای هر کسبوکار یا فردی که در معاملات تجاری با این کشورها وارد شود.
17کشور دیگر تحریمهای هدفمند آمریکا را تجربه میکنند و هفت کشور دیگر مشمول کنترلهای خاص صادرات آمریکا هستند. این تحلیل همچنین نشان میدهد که در سال2021، تحریمهای ایالات متحده حداقل 9,000فرد، شرکت و بخش اقتصادی را تحت تاثیر قرار دادهاند که معادل یکپنجم تولید ناخالص داخلی جهان است. چین که خود هدف اصلی تحریمهای ایالات متحده است، هیچگاه از این سلاح علیه هیچ کشوری در خاورمیانه استفاده نکرده است.
استراتژی پکن به جای دشمنسازی، بر ایجاد شرکای اقتصادی و متحدان متمرکز است. علاوه بر این، چین اکنون با بسیاری از کشورهای تحت تحریم همکاری میکند تا رژیمهای اقتصادی بینالمللی خارج از سلطه ایالات متحده ایجاد کند.
۴- ایالات متحده ادعا میکند که به نمایندگی از دموکراسی و حقوق بشر عمل میکند؛ اما سیاست آمریکا مبتنی بر استانداردهای دوگانه است. واشنگتن پس از مرگ مهسا امینی در سال2022 که پس از بازداشت توسط پلیس درگذشت، تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال کرد. با این حال، کمتر از یک سال پس از آنکه نیروهای سعودی جمال خاشقجی را در سال2018 کشتند و تکهتکه کردند، ایالات متحده یک قرارداد تسلیحاتی بزرگ با عربستان سعودی امضا کرد.
استانداردهای دوگانه همچنان ادامه دارد و واشنگتن از مداخله برای توقف محاصره غزه توسط اسرائیل خودداری کرد، بهرغم کشته شدن دهها هزار نفر و آوارگی 80درصد جمعیت. بنابراین، بازیگران منطقهای و تودههای مردمی، ایالاتمتحده را به عنوان یک طرف متخاصم کلیدی میبینند، نه بهعنوان یک صلحساز. در نهایت، درحالیکه ایالات متحده تحت تاثیر اسرائیل، برنامه هستهای ایران را به عنوان یک اولویت اصلی سیاست خارجی خود قرار داده است، مشکل واقعی نهتنها جمهوری اسلامی نیست، بلکه از بین رفتن رژیم دوران جنگ سرد است که رقابتهای هستهای با روسیه و چین را محدود میکرد.
بهرغم مطالعهای در سال2018 که نشان داد تنها 100کلاهک هستهای برای بازدارندگی حتی در بدترین حالت کافی است، ایالات متحده و روسیه هرکدام بیش از 5,000کلاهک دارند و چین قصد دارد ذخایر خود را از 500 افزایش دهد. دفتر بودجه کنگره ایالات متحده برآورد کرده است که هزینههای واشنگتن برای سلاحهای هستهای در ده سال آینده 756میلیارد دلار خواهد بود.
همچنین، ایالات متحده از اسرائیل حمایت میکند که برنامه هستهای نظامی مخفی دارد. متقابلاً چین از ممنوعیت سلاحهای کشتار جمعی در منطقه حمایت کرده است. به طور کلی، در مقایسه با تمرکز ایالات متحده بر تسلیحات هستهای، ایالات متحده بازیگر اصلی در تسلیح خاورمیانه بوده است. اما چین به جای این کار بر فناوری، تجارت و سرمایهگذاری تمرکز کرده است.
نتیجهگیری
اگر و زمانی که جنگهای اسرائیل به پایان برسد، بعید است ملتهای خاورمیانه واشنگتن را بهعنوان یک میانجی صادق صلح در خاورمیانه بشناسند. افکارسنجی مرکز تحقیقات و مطالعات سیاسی عربی نشان میدهد که حدود 77درصد از پاسخدهندگان از 16کشور عربی؛ ایالات متحده و اسرائیل را به عنوان بزرگترین تهدیدها برای امنیت و ثبات منطقهای نام بردهاند. با توجه به شواهد و تحلیلی که در این مقاله ارائه شد، ایالات متحده باید شش تغییر عمده در استراتژی خاورمیانه خود اعمال کند:
۱/ سیاستهای خطرناک جنگ، مداخله، تغییر رژیم و ارعاب را پایان دهد.
۲/ به جای تحریمها و تسلیحاتی کردن، بر سرمایهگذاری اقتصادی و همکاریهای فناوری تمرکز کند.
۳/ روابط سالم برقرار کند به جای اینکه کشورها را به ائتلافهایی که هدفشان مقابله با کشورهای دیگر منطقه است، مجبور کند.
۴/ بهجای ریختن تریلیونها دلار در تسلیحات و پایگاههای نظامی در خاورمیانه، از سیاست همکاری منطقهای بین کشورهای منطقه حمایت کند.
۵/ بهجای دیپلماسی نظامیگری و تحمیل ارزشهای غربی، روابط شهروندی را تقویت کند؛ مانند تبادلات گردشگری، ورزشی، دانشگاهی، فرهنگی و اجتماعی.
۶/ از یک خاورمیانه عاری از همه سلاحهای کشتار جمعی حمایت کند.
این شش توصیه میتواند به تسهیل صلح، امنیت و ثبات در خاورمیانه کمک کند. علاوه بر آن ایالات متحده قادر خواهد بود وجهه مناسبی را در منطقه داشته باشد و از اتلاف بیشتر خون و سرمایه در منطقه جلوگیری کند. مهمتر از همه، این استراتژی میتواند راهی به سوی صلح پایدار فراهم کند.