| کد مطلب: ۲۱۸۷۸

تفاوت‌های دو رئیس‌جمهور

تفاوت‌های دو رئیس‌جمهور

در روزهایی که گذشت، بازارِ تعریف و تمجیدهای مبالغه آمیز درباره سیدابراهیم رئیسی و تخریب پزشکیان داغ بود. مطابق معمول این پروژه در بخش رسانه‌ای به دو بخش رسمی و غیررسمی تقسیم شد که قسمت رسمی را صداوسیما، روزنامه کیهان و بعضی سایت‌های اقماری‌اش بر عهده دارند و بخش غیررسمی را نیز کاربران موسوم به سایبری در فضای توئیتر و البته شبکه‌های داخلی‌شان یعنی ایتا و ویراستی دنبال می‌کردند.اما مهم است که در دل این تخریب‌ها که مشخص نیست با چه هزینه‌ای انجام می‌شود، چند نکته را یادآوری کنیم. چراکه متاسفانه یا ما حافظه ضعیفی نداریم یا چون از وقایع چند سال گذشته زمان زیادی سپری نشده، خیلی چیزها را فراموش نکردیم. چراکه بین رئیس دولت سیزدهم و رئیس‌جمهور فعلی کشور، چند تفاوت اساسی وجود دارد.

مرحوم سیدابراهیم رئیسی، بهترین رئیس‌جمهوری بود که سرنوشت او را از ما گرفت. این گزاره‌ایست که بخشی از رسانه‌ها و گروه‌های سیاسی در تلاش هستند تا آن را برای جامعه جا بیاندازند. البته مانند بسیاری از گزاره‌های دور از حقیقت دیگری که رنگ‌وبوی تبلیغات سیاسی دارد، این ادعا نیز بیشتر در یک بخش خاص از جامعه تا حدی پذیرفته می‌شود. بخش‌های دیگر یا از کنار آن عبور می‌کنند و نمی‌پذیرند یا دست به نشان دادن واکنش می‌زنند.

در روزهایی که گذشت، بازارِ تعریف و تمجیدهای مبالغه آمیز درباره سیدابراهیم رئیسی و تخریب پزشکیان داغ بود. مطابق معمول این پروژه در بخش رسانه‌ای به دو بخش رسمی و غیررسمی تقسیم شد که قسمت رسمی را صداوسیما، روزنامه کیهان و بعضی سایت‌های اقماری‌اش بر عهده دارند و بخش غیررسمی را نیز کاربران موسوم به سایبری در فضای توئیتر و البته شبکه‌های داخلی‌شان یعنی ایتا و ویراستی دنبال می‌کردند.

با توجه به سفر مسعود پزشکیان به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل، پروژه‌ای که تعریف شد، مقایسه میان رئیسی و پزشکیان بود. رئیس‌جمهور فقید به خاطر آنچه مواضع اسلامی و انقلابی نامیده می‌شود مورد تجلیل قرار گرفت و آن‌ها رئیس‌جمهور فعلی را مورد هشدار قرار می‌دادند که نباید آن استانداردِ سخنرانی سیدابراهیم رئیسی را پایین بیاورد. پزشکیان به نیویورک رفت و سخنرانی کرد و به طور شفاف رویکرد خود را نسبت به مسائل منطقه بیان کرد و البته از آن مهم‌تر، موعظه نکرد و ایران را در اولویت قرار داد.

اما مهم است که در دل این تخریب‌ها که مشخص نیست با چه هزینه‌ای انجام می‌شود، چند نکته را یادآوری کنیم. چراکه متاسفانه یا ما حافظه ضعیفی نداریم یا چون از وقایع چند سال گذشته زمان زیادی سپری نشده، خیلی چیزها را فراموش نکردیم. چراکه بین رئیس دولت سیزدهم و رئیس‌جمهور فعلی کشور، چند تفاوت اساسی وجود دارد.

در تمام شدن انتخابات سیزدهم به نفع سیدابراهیم رئیسی تردیدی وجود نداشت. نه رقیبِ قابل توجهی مقابل او بود نه عملکرد دولت دوم روحانی به‌خصوص از سال ۹۸ به این سو، می‌توانست کمکی به نامزد احتمالی رقیبِ رئیسی باشد. این انتخابات نیز در مسیر همانِ پروژه بزرگ خالص‌سازی که از مجلس یازدهم کلید خورد برگزار شد و در پایان نیز سیدابراهیم رئیسی توانست به پاستور برود. حتی اگر درصدی شانس وجود داشت که نامزد غیراصولگرا بتواند به پیروزی برسد، با حذف تمام گزینه‌های محتمل، فرش قرمزی تا پای پله‌های ساختمان سفید پاستور برای او پهن شد.

اما پزشکیان به سختی رئیس‌جمهور شد. دو مرحله انتخابات را پیروز شد در حالی که ابر، باد، مه و خورشید و فلک به صورت قانونی و غیرقانونی در کار بودند تا سعید جلیلی بالاخره رئیس‌جمهور شود. پزشکیان به‌رغم اینکه در جریان انتخابات مجلس دوازدهم به گفته خودش به خاطر عدم التزام به اسلام! ردصلاحیت شده بود، همین دیروز به‌عنوان رئیس‌جمهور از نیویورک به تهران بازگشت که این خود از عجایب سیاست در ایران و وجود نداشتن شاخص‌ها و معیارهای مشخص و اثباتی بر تسلط سلیقه‌ها بر تصمیم‌گیری‌هاست.

نکته مهم درباره نتیجه انتخابات این بود که با وجود باز شدن در به اندازه چند میلی‌متر و رد شدن پزشکیان از آن، به‌رغم تمام تلاش‌های عظیم برای رئیس‌جمهور شدن جلیلی و مشارکت زیر ۵۰ درصد، با فعال شدن بخش اندکی از جامعه مدنی نامزد بنیادگرایان نتوانست به پیروزی برسد. رای پزشکیان از رای رئیسی در سال ۱۴۰۰ کمتر است اما رئیس‌جمهور شدنش، بسیار سخت بود و خبری از فرش قرمز نیز نبود. 

سیدابراهیم رئیسی حمایت ۱۰۰ درصدی ساخت قدرت در ایران را با خود داشت. منتقدانش در چند روزنامه و رسانه با دولتمردان پیشین خلاصه می‌شدند. نه در مسیر او سنگ‌اندازی می‌کردند نه کسی توان مخالفت با آنان و اقدامات‌شان را داشت. هرچند که به دلایل مختلف، انبوه رسانه‌های دولتی و قرارگاه‌های فضای مجازی در این مسیر یاری‌رسانشان بودند اما باز هم نمی‌توانستند قدمی در مسیر اقناع‌سازی بردارند.

گاهی حقیقت راه خود را پیدا می‌کرد. اگر خاطرتان باشد، مقام رهبری در جریان یکی از دیدارها نسبت به ضعف رسانه‌ای دولت سیزدهم تذکر دادند. آن‌ها هرچند مدعی بودند که معجزه کردند، اما به معنای واقعی کلمه شرایط برای معجزه ادعایی مهیا بود ولی نتوانستند کار را به سرانجام برسانند. آن‌ها نه در گرفتن تصمیم‌هایی مثل جراحی اقتصادی با مانعی روبه‌رو شدند، نه در فساد سه میلیارد و چهارصد میلیون دلاری چای دبش کسی توانست به آن‌ها بگوید بالای چشم‌تان ابروست. هم در عمان با آمریکایی‌ها مذاکره محرمانه کردند و هم مانعی برای بیشتر کردن محدودیت‌های اجتماعی نداشتند.

نه وزیرِ کشورش در صدور دستور محرمانه استخدام نیروهای دارای «توانمندی مناسب جهت ممانعت از ورود افراد مکشفه و هنجارشکن و نیز تذکر و هدایت این افراد به خارج از مجموعه تجاری و تفریحی» و تصویربرداری  از آنان محدودیتی داشت، نه رئیس‌جمهور در حمایت از این دست اقدامات با مانعی روبه‌رو بود.  اما پزشکیان با نوع خاصی از محدودیت‌ها و البته کارشکنی‌ها مواجه خواهد شد. به نظر می‌رسد پزشکیان همراهی رهبری، سران دو قوه دیگر، بخشی از جامعه مدنی و قشر خاکستری را با خود دارد.

رسانه‌های رسمی وابسته به برخی نهادها هم هنوز آن‌طور که شمشیر را برای روحانی از رو بسته بودند، به پزشکیان نپرداخته‌اند. مشخص نیست که هنوز دستورالعمل و چارچوبی طرح نشده یا قرار است که دوران ریاست‌جمهوری روحانی تکرار نشود. البته کیهان و صداوسیما را باید از این صف جدا کرد. بخشی از حاکمیت که به جریان فکری پایداری و تندرو تعلق دارد، در مسیر پزشکیان به هر نحوی کارشکنی خواهد کرد. این قشر صدای بلندی دارند اما باید دید که به اندازه این صدا توان خارج کردن دولت از مسیر را نیز دارا هستند یا نه.

تلاش زیادی برای اسطوره‌سازی از سیدابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور فقید کشورمان وجود دارد. دولت سیزدهم به طور قطعی منشأ خدماتی بوده همانطور که کاستی‌هایی نیز داشته است. اما روی آوردن به افسانه‌سازی و تبلیغات سیاسی برای پوشاندن این مشکلات، دردی از کشور و مردم دوا نمی‌کند. در نقطه مقابل، برخی تلاش می‌کنند همین روند را برای پزشکیان نیز در پیش بگیرند اما برخی از حامیان او نیز در تلاش هستند که روند بت‌سازی از رئیس‌جمهور را متوقف کنند و نگذارند که درِ انتقاد از رئیس‌جمهور بسته شود.

افسانه‌سازی از پزشکیان و دولتش همانقدر اشتباه است که این کار در دولت قبل اشتباه بود. هیچ سیاستمداری مقدس نیست.  مسئله دیگر، گرفتن انتقام اسماعیل هنیه است. می‌گویند اگر مرحوم رئیسی بود، انتقام هنیه را از اسرائیل می‌گرفت.

نکته اول این است که مقام رهبری، فرمانده کل قوا هستند و رئیس‌جمهور رئیس شورایعالی امنیت ملی. اگر مصوبه‌ای هم در شورایعالی امنیت ملی در این خصوص به تصویب رسیده باشد، بر اساس اصل ۱۷۶ قانون اساسی باید به تائید مقام رهبری برسد. نکته دوم این است که ما هنوز به دلایل سقوط بالگرد رئیس‌جمهور سی و چند روز بعد از عملیات وعده صادق شک داریم.

نکته سوم، به این مربوط می‌شود که ما همین حالا وسط جنگ قرار داریم و بازدارندگی ایجاد شده در عملیات وعده صادق هم مدت اندکی بیشتر طول نکشید. نه اسرائیل ترورهایش را متوقف کرد نه ایران توانست طی این عملیات آن‌طور که بعضی نویسندگان و تحلیلگران معتقد هستند ضربه‌ای کاری به اسرائیل بزند.

الان که این یادداشت را می‌نویسم، خبر ترور فرمانده یگان پهپادی و پدافند هوایی حزب‌الله تائید شده، زمانی که شما آن را می‌خوانید شاید یک یا چند ترور دیگر نیز اتفاق افتاده باشد. وقایع به همین اندازه سریع رخ می‌دهند و درگیری میان حزب‌الله و اسرائیل به صورت حمله‌های هوایی و موشکی در جریان است.

در حال حاضر عمق اسرائیل زیر ضربه گروه‌های عراقی، لبنانی و یمنی است و می‌توانیم بگوییم وعده صادق مهم‌ترین تاثیرش این بود که قفل این مدل حملات را باز کرد. اگر دقت کرده باشید، مدیر کیهان و بعضی همسویان او آن روز مطرح کردند که ایران باید همزمان به آمریکا و اسرائیل حمله کند تا انتقام خون اسماعیل هنیه را بگیرد. اما خودِ او هم بعد از یکی دوبار، این اظهارنظر را کنار گذاشت. اقمارش که جای خود دارند.

به نظر می‌رسد مدیران کشور برخلاف کاربران و تحلیلگران مذکور، معتقدند که بعضی امور «خاله‌بازی» نیستند. اما وقتی می‌شود از این جهت به پزشکیان حمله کرد، چرا که نه؟ نگاهی به تجربه و قوانین نشان می‌دهد که نه آن زدن کار سیدابراهیم رئیسی بود و نه این نزدن خیلی به پزشکیان مربوط است.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی