غوغا دقیقاً بر سر چیست؟
ترکیب کابینۀ پیشنهادی دکتر پزشکیان به مجلس انتقادات و بعضاً حملاتی را بخصوص از جانب بدنۀ نیروهای اصلاحطلب در پی داشته است. ترکیب کابینه از چند جهت مورد نقد جدی است اما آنچه در فضای مجازی جریان دارد، در موارد زیادی خارج از قالب نقد است و حکایت از نوعی سرخوردگی و نومیدی و حتی پشیمانی تعدادی افراد از رأی دادن به رئیسجمهور دارد. تنوعِ واکنش افراد به چیزی که نمیپسندند و یا آن را به حال خود یا جامعه مضر میدانند، امری طبیعی است اما اگر برخی واکنشها در چارچوب تحلیلی روشنی نگنجد، از جنس بازتابهای روانی زودگذری است که روزانه در کوچه و خیابان به تکرار از سوی بسیاری از مردم عادی دیده میشود. کنش عاطفی در امور سیاسی گرچه تبعات سیاسی در بردارد اما از جنس سیاست به معنای صورتی از «تدبیر منزل» نیست و لاجرم در چارچوبِ کنش معطوف به «تحلیل» نمیگنجد.
کنش سیاسی معنادار معمولاً در چارچوب تحلیل روشن از شرایط و وضعیت مشخص صورت میگیرد و بدین جهت، با تکیه بر مؤلفههای همان تحلیل، میتوان دربارۀ درستی و نادرستی آن داوری کرد. افرادی که کابینۀ پیشنهادی آقای پزشکیان را به باد نقد و حمله گرفتهاند، قاعدتاً همگی از یک گرایش و گروه نیستند و از موضع و زاویۀ واحد و مشترکی نیز برخورد نمیکنند، بنابراین، نقد متقابل آنها نیز نمیتواند با مؤلفه و معیار واحدی صورت گیرد. در میان این افراد، یک دسته، نیروهاییاند که وضعیت موجود را بهطور کامل غیرقابل اصلاح میدانند و به همین جهت انتخابات را نیز فاقد هرگونه معنا و اثرگذاری معرفی میکنند. بدون تردید آنها از «حق» هر نوع نقد و اظهارنظر و اعتراض به کابینه برخوردارند، اما چون خارج از چارچوب تحلیلی خود رفتار میکنند، نقد و اعتراضشان منطقی به نظر نمیرسد. آنکه کلیت یک پدیده را بهطور کامل نفی میکند، پرداختن به جزئیات آن از موضعِ اینکه چه وزیری بهتر و چه وزیری بدتر است، نوعی نقض غرض و ورود به چارچوب اصلاحطلبی است.
از این رو، این دسته از معترضان اصولاً رویکردشان از نوعِ جنگ روانی و تخریب اما در عین حال تناقضآلود است. عدهای دیگر از منتقدان، کسانیاند که از همان ابتدا نسبت به روند انتخابات و رویکرد دکتر پزشکیان ظنین و بدگمان بودهاند و انتظار کار مثبت و مؤثری از او نداشتهاند و به همین علت در انتخابات هم شرکت نکردهاند. این بخش از منتقدان، قاعدتاً از موضع اثباتِ «حق بهجانبی» و «احتجاج» دربارۀ «اشتباه» بودن شرکت در انتخابات میتوانند ترکیب کابینه را شاهد مثال آورند، اما دامن زدن آنها به سطح انتظارات از پزشکیان و ترکیب کابینهاش و بخصوص بیان توقع و گریبانگیری از او، به اندازۀ گروه نخست غیرمنطقی و تناقضآلود و خارج از چارچوب خودشان است.
گروه سوم اما بخشی از اصلاحطلبانند که با رأی دادن به آقای پزشکیان و فعالیت به نفع او، انتظاراتی از ترکیب کابینۀ او داشتهاند که اکنون با معرفی کابینه نهفقط آن را برآورده نمیبینند بلکه آن را از جهات مختلف مغایر توقعات خود میدانند. بنابراین، نهفقط از وضعیت پیش آمده نومید و پشیمانند بلکه حتی دکتر پزشکیان و کابینهاش را آلت دست نهادهای قدرت و در نتیجه مضر به حال جامعه میشمارند. حال پرسشی که میتوان روبهروی این افراد قرار داد این است که آنها سطح انتظارات خود از کابینۀ آقای پزشکیان را بر مبنای کدام تحلیل تا این حد بالا بردهاند؟ اگر تحلیل خاصی در این مورد وجود ندارد که واکنش آنها از سر هیجان است اما اگر تحلیلی وجود دارد، آن تحلیل بر مبنای کدام دادههای مشخص تدوین شده است؟ در واقع در اینجا روی سخن با رهبران و بزرگان طیفهای مختلف اصلاحطلب است که یا با حملات حامیان خود به دولت پزشکیان همسو شده و یا در برابر آنان سکوت کردهاند.
مگر جز این است که میزان تخصص حرفهای آقای پزشکیان در زمینۀ حکمرانی از همان لحظۀ نخست مشخص بود؟ مگر غیر از این است که خودش بارها و بارها تکرار کرد که اهل دعوا نیست و کار با دعوا پیش نمیرود؟ مگر سوای این است که پزشکیان به کرات تأکید کرد که خواهان اجرای سیاستهای کلی نظام است؟ مگر جز این است که شخص پزشکیان بارها و بارها بر لزوم آشتی و همکاری و همراهی تمام جناحهای داخلی ایران اصرار ورزید؟ با این حساب، اگر واقعاً تحلیلی وجود دارد که سطح انتظارات بالا از کابینۀ پزشکیان را موجه نشان میدهد آن تحلیل بر پایۀ کدامیک از نظرات و دیدگاههای آقای پزشکیان بنا شده است؟ و اگر تحلیلی وجود ندارد، کنش و واکنش بدون تحلیل قرار است چه ثمری داشته باشد و به کدام نقطه ختم شود؟ در واقع، بسیاری از رأیدهندگان بر مبنای دو تحلیل وارد صحنۀ انتخابات شدند. یک عده، صِرف تأیید صلاحیت پزشکیان را نشانۀ انعطاف نظام برای انجام پارهای اصلاحات با روش اجماعی قلمداد کردند و رأی به او را موجه دانستند.
جمعی دیگر نیز صرفاً از ترس به قدرت رسیدن طیف حامی سعید جلیلی، حضور در انتخابات و رأی به پزشکیان را به عنوان امری بازدارنده از بلایی آنی توجیه کردند. این دو دسته گرچه هر دو نسبت به برخی اعضای کابینه نقد جدی دارند اما منطقاً نمیتوانند تا نفی کلیت کابینه و اظهار نومیدی و پشیمانی پیش بروند چراکه برای دستۀ اول اگر فرض انعطاف نظام همچنان پابرجا باشد، ترکیب کابینه خللی در آن تحلیل وارد نمیکند و برای دستۀ دوم نیز همینکه یاران آقای جلیلی در کابینۀ پیشنهادی وجود ندارند، انتظار و توقعشان برآورده شده است. با این حساب، این همه غوغا و قیل و قال بر سر کابینهای که هنوز امتحان خود را پس نداده است برای چیست؟